میخواهم روایت را از میانههای ماجرا تعریف کنم؛ مانی حقیقی در جشنواره برلین سوالهای سیاسی خبرنگاران خارجی از هنرمندان ایرانی را بسیار آزاردهنده توصیف میکند؛ از سانسور انتقاد میکند ولی میگوید چرا کسی درباره خود اثر هنری سوال نمیکند؟
درنهایت «خوک» بدون جایزه از جشنواره برلین برمیگردد. این خردهماجرا شروع یادداشتم به بهانه اختتامیه جشنواره کن است؛ اما چه ارتباطی بین کن و برلین وجود دارد؟ در این جشنواره فیلم «همه میدانند» اصغر فرهادی هم جایزه نگرفت و از این نظر، آخرین ساختههای دو رفیق قدیمی یعنی اصغر و مانی مشترک هستند، اما این دو رفیق چه فرقهایی با یکدیگر دارند؟
اصغر فرهادی از نظر من یک پدیده است؛ بیشتر از آن چیزی که رسانهها میگویند. فرهادی نویسنده است، محتوابلد است، به قول کلود لنوار، طراح صحنه فیلم «گذشته» او از معدود کارگردانان طراح صحنه دنیاست. فرهادی کارگردان درجه یک هم هست اما یک ویژگی ممتاز دیگر هم دارد، او یک سیاستمدار درجه یک است. بیشتر از خیلی سیاسیها، سیاست میفهمد و شطرنجباز قهاری است، چیزی که مانی حقیقی نیست.
مانی حقیقی اینقدر رو هست که با خبرنگار سینمایی سر جای پارک ماشین در برج میلاد دعوا میکند، به دعوت بسیج دانشجویی به لانه جاسوسی میرود تا جواب نقدهای آنها را بدهد، از انصار حزبا... بهدلیل توهین به بازیگران شکایت میکند و «خوک» را میسازد تا هم کنایه به سبک زندگی پدربزرگش ابراهیم گلستان باشد و هم نقد جدی به روشنفکران امروز که واقعیت را فدای حقیقت مجازی میکنند. اتفاقا همین روحیه صادقانه است که دست او را از جایزه کوتاه میکند. برخلاف فرهادی که قواعد بازی را بلد است و اتفاقا شاهمهره بازی است، حقیقی استاد برهمزدن بازی است. میگویید چرا؟ اول یادداشت را دوباره بخوانید.
به ادامه روایت برگردیم؛ فرهادی از این نظر خود ستاره فیلمش است. او این قابلیت را دارد که پس از تولید هم نیروی پیشراندهای برای اثر خود باشد. اما چگونه؟
فضای متاثر از ساخت فیلم در فیلمهای جایزهگرفته فرهادی همیشه موثر و غیرقابل انکار بود. «درباره الی» در شرایطی خرس نقرهای جشنواره برلین را کسب کرد که در داخل ایران ممنوعالاکران بود، گلشیفته به فرانسه رفته بود و با کشف حجاب و اظهارنظرهای سیاسی، اتمسفر پیرامون این فیلم را داغ کرده بود. این در حالی بود که فیلم متاثر از اتفاقات روز یک منجی عجیب داشت.
فرهادی در نشست فرهنگسرای رسانه در سال 87 درباره این منجی میگوید: «با کمک جواد شمقدری و آقای احمدینژاد، رئیسجمهوری مساله فیلم به بهترین شکل حل شد.» «جدایی نادر از سیمین» شرایط بهتری از لحاظ جو سیاسی داشت. انتخابات سال 88 با حواشی فراوان برگزار شد و یک بستر درجه یک برای بخشی از هنرمندان بود تا بتوانند صریحتر با غرب سخن بگویند. «ای کاش سال آینده ایران، مثل امروز نباشه؛ ای کاش سال آینده ایران شرایطی داشته باشه که «گلشیفته فراهانی»، «امیر نادری» و «محسن مخملباف» بهراحتی به وطن بازگردند؛ ای کاش سال آینده «جعفر پناهی» بتونه فیلم بسازه و ای کاش سال آینده هیچچیز مثل این سالها نباشه.» فرهادی در روزهایی که در حال ساخت «جدایی» بود این اظهارنظر را در جشن خانه سینما کرد که با واکنش بسیار خندهدار وزارت فرهنگ دوران احمدینژاد همراه شد. بیانیهای که با انا لله و انا الیه راجعون شروع شد و بهصورت غیرقانونی جلوی پروانه ساخت جدایی را گرفت؛ موضوعی که در رسانههای خارجی ضریب قابل توجهی داده شد و ناخواسته به دیده شدن فرزند به دنیا نیامده فرهادی کمک کرد.
فرهادی بعد از صحبتهایش در جشن خانه سینما که منجر به باطل شدن پروانه ساخت فیلم «جدایی نادر از سیمین» شد، دوران سختی را پشتسر گذاشت تا درنهایت با راهنمایی عباس کیارستمی به وزارتخانه رفت و ضمن اظهار ندامت، حرفهایش را پس گرفت. هرچند این ماجرا در مواردی به نفع او شد اما از آنجا به بعد متوجه شد که چگونه باید با هماهنگی و همسویی «هرچند نامحسوس» با برخی از ارگانها به پیش برود. در شرایطی که امثال مخملباف با شال سبز در جشنوارههای خارجی مثل ونیز حاضر میشدند و جعفر پناهی فیلمی زیرزمینی درباره کهریزک میساخت، فرهادی پیچیدهتر وارد این ماجرا شد.
یک عکس موبایلگرفته، یک دیالوگ دوپهلو و کمضریب در فیلم (آنجایی که نادر در حال درس پرسیدن از دختر است و یکی از کلمات مترادف محل سوال نهضت و جنبش است) و یک اظهارنظر ثبتشده در کتاب رودررو با فرهادی: وقتی فیلمنامه را مینوشتم، خیابانها شلوغ بود و آن اتفاقات در حال رخ دادن بود، ردپای کمرنگ او پیرامون حوادث سال 88 بود. اما هرچقدر به جشنوارههای خارجی نظیر برلین، گلدنگلاب و حلقه منتقدان نیویورک نزدیکتر میشویم این اظهارات شکل بازتری به خود گرفت. در اظهارات صریحتری او از بخش معترض سال 88 حمایت کرد و درنهایت این فرهادی بود که با این فیلم اولین اسکار ایران را کسب کرد که صدالبته نه من، نه هیچ فرد دیگری نمیتواند منکر قوتهای فنی جدایی شود و البته قوتهای سیاسی فرهادی.بعد از این فرهادی بهعنوان یک سینماگر درجه یک بینالمللی ظاهر میشود و به فراخور موضوعات مختلف، اظهارنظرهای جدی سیاسی میکند. فیلم بعدی وی «گذشته» اما پتانسیل حرکت در مسیر اتفاقات جنجالی ایران را نداشت. جنس سوژه و عدم حواشی موجود از تولید تا اکران در فرانسه برخلاف ایران باعث شد فرهادی نتواند برای بهتر دیده شدن این فیلم نقشه چشمگیری بکشد.
فیلم در جشنواره کن تنها برنده بهترین بازیگر زن شد و یکی از کمحاشیهترین فیلمهای فرهادی، کمجایزهترین آنها شد.
فرهادی بعد از گذشته درگیر ساخت اثر خود در اسپانیا میشود، اثری که نه نامی از آن معلوم بود نه خط داستانی، اما بهیکباره هوس ایران میکند و در خلال زمان پیشتولید این اثر اسپانیایی و با اجازه از کمپانی تهیهکننده، به ایران میآید و فروشنده را میسازد؛ فیلمی که در ایران ساخته شده و مصادف شد با انتخاب ترامپ و یک اظهارنظر عجیب از او: «ورود پناهجویان از ایران و 10 کشور دیگر به آمریکا ممنوع شد.»
بهدلیل نزدیکی همیشگی هنرمندان آمریکایی به حزب دموکرات جو سنگینی در هالیوود علیه ترامپ شکل گرفت و این دستور باعث شد برای فیلم فروشنده بستر مناسبی شکل گیرد تا فرهادی بتواند استادانه همان وظیفه پس از تولید خود را انجام دهد.
او در نامهای سرگشاده اعلام کرد که بهخاطر محدودیتهای ایجادشده در مراسم اسکار شرکت نخواهد کرد. این نامه همه رسانههای معتبر جهان را تکان داد. نیویورکتایمز، گاردین، اسکریندیلی، فیگارو، لوموند، الپائیس، هالیوود ریپورتر، ایندیوایر، ورایتی، لسآنجلستایمز، ABCنیوز، هافینگتونپست و بسیاری دیگر از نشریات معتبر جهان نسخه کامل یا بخشهایی از نامه فرهادی را منتشر و تحلیل کردند. رسانهها تصمیم فرهادی را حملهای ظریف و ویرانگر به تصمیم جنجالی ترامپ توصیف کرد. تقریبا همه نهادهای فرهنگی ایالات متحده از نامه فرهادی حمایت کرده و ممنوعیت ورود اتباع مسلمان 6 کشور به آمریکا را غیرقانونی خواند.
«فروشنده» درنهایت بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان اسکار شد و توانست افتخار دیگری برای فرهادی به ارمغان بیاورد.
بعد از «فروشنده»، فرهادی «همه میدانند» را آماده حضور در جشنواره کن کرد. دستدردست گذاشتن او با پنهلوپه کروز خیلی زود اولین حاشیه این فیلم بود. فرهادی اینبار طرفیت خود با مردم ایران و انتقاد از ترامپ را اینگونه انجام داد: «شاید آنها فکر میکنند که دولت ایران را تحت فشار میگذارند، اما اولین کسانی که زیر فشار قرار میگیرند، مردم ایران هستند.»
او در ادامه با اشاره به مثالهایی از فشار به مردم توضیح داد: «مادری که منتظر دارو برای فرزندش است، فعالان حقوق بشر و فعالان امور زنان که زندگیشان را وقف پیشرفت وضعیت کشور کردهاند... آنها خیلی بیشتر از دولت آسیب خواهند دید.»
فرهادی در این اظهارنظر در حالی داروها را در لیست تحریمهای برگشته آمریکا در نظر گرفت که در واقعیت داروها در لیست تحریم نبودند؛ اشتباهی که دوباره این سوال را درباره فرهادی در ذهن کاربران فضای مجازی ایجاد کرد که آیا اساسا طرفیت فرهادی در اظهارات پس از تولید فیلمهایش صادقانه است یا یک تکنیک استادانه برای فضاسازی پیرامون فیلمهای او؟
همه میدانند البته برخلاف پناهی که برنده بهترین فیلمنامه نشد، موفق به دریافت هیچ جایزهای در کن نشد تا این ادعا بیشتر ثابت شود که فرهادی در خارج نمیتواند فیلمهای جایزهبگیری بسازد. او در کنار قوت فنی که حتما در اختیار دارد نیاز به فضای جنجالی ایران و کنش و واکنش منطقهای و جهانی نسبت به ایران دارد و البته اظهارات مکمل خودش.