جسد متعلق به زن 24سالهاي به نام فريبا بود كه بر اثر فشار بر عناصر حياتي گردنش كشته شده بود. بعد از انتقال جسد به پزشكي قانوني، پسر نوجواني كه آن زن را به بيمارستان منتقل كرده و مدعي بود كه خودش عامل قتل است. به اين ترتيب پسر 18ساله به نام عليرضا بازداشت شد و تحت بازجويي قرار گرفت. او به مأموران گفت: «اين حادثه در توهم شيشه اتفاق افتاد!» سپس در خصوص شرح ماجرا گفت: «يكسال قبل از حادثه با دختري به نام سارا آشنا شدم و به او علاقهمند شدم. او قول ازدواج داده بود اما به خاطر مخالفت خانوادهاش رابطهمان قطع شد تا اينكه بعدها فهميدم ازدواج كرده است. بعد از آن بود كه در پارك با فريبا آشنا شدم. به نظرم صورتش خيلي شبيه سارا بود به همين دليل مرا به ياد او ميانداخت. آنجا بود كه به او علاقهمند شدم. فريبا در جريان خريد و فروش مواد بود به همين دليل توانست مرا به شيشه معتاد كند. اين آشنايي ادامه داشت تا جايي كه گاهي براي مصرف شيشه به خانه ما ميآمد و ساعتها با هم بوديم.» متهم در خصوص قتل گفت: «پدرم چند سال قبل فوت كرده بود و من با مادرم و برادر كوچكترم زندگي ميكردم. خانوادهام وقتي موضوع فريبا را فهميد با ازدواج ما مخالفت كرد. به همين دليل روز حادثه كه فريبا به ديدنم آمده بود پيشنهاد داد اگر فكر ميكني به هم نميرسيم بهتر است همديگر را بكشيم تا از اين زندگي خلاص شويم. من و فريبا همان لحظه شيشه مصرف كرده بوديم و من در توهم مصرف شيشه قبول كردم و در يك لحظه او را خفه كردم. بعد از آن بود كه تلويزيون را شكستم و ميخواستم با خردههاي شيشه تلويزيون شاهرگم را بزنم كه پشيمان شدم و ترسيدم. كمي كه به خودم آمدم احساس كردم فريبا نفس ميكشد آنجا بود كه بلافاصله به اورژانس زنگ زدم، اما وقتي او را به بيمارستان رسانديم بيفايده بود.»
با اقرارهاي متهم، پرونده كامل و به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي عزيزمحمدي فرستاده شد. در اولين جلسه محاكمه متهم بنا به درخواست اوليايدم به قصاص و 100ضربه شلاق محكوم شد. با تأييد اين حكم در يكي از شعبات ديوان عالي كشور متهم در آستانه مرگ قرار داشت كه توانست با پرداخت ديه از چوبه دار فاصله بگيرد.
بنابراين عليرضا هفته گذشته بار ديگر در همان شعبه به رياست قاضي زالي پاي ميز محاكمه رفت و در آخرين دفاعش گفت: «بعد از تأييد حكم قصاص بود كه با خودم تصميم گرفتم اگر قرار است بميرم بهتر است پاك بميرم. آنجا بود كه ادامه تحصيل دادم و ديپلم و بعد فوقديپلم را در رشته كامپيوتر گرفتم. بعد از آن در كلاسهاي قرآن شركت كردم و چند سوره را حفظ كردم سپس براي جبران خطاهايم قرآن را به هم سلوليهايم ياد دادم. همچنين در بعضي رشتههاي ورزشي و مقالات علمي رتبه كسب كردم كه حاضرم مدارك آنها را به دادگاه ارائه بدهم.» متهم در ادامه گفت: «با لطف خدا و تلاش مادرم اوليايدم از قصاص منصرف شدند و با پرداخت ديه اعلام رضايت كردند. به همين دليل مادرم مجبور شد تنها خانهاي كه داشتيم را بفروشد و 105ميليون تومان ديه را پرداخت كند وگرنه بايد ماه گذشته قصاص ميشدم. من همه تلاشم را كردم تا گذشته را جبران كنم. اميدوارم خدا هم مرا ببخشد.» او در پايان گفت: «مادرم تنها دارايياش را فروخت و حالا در خانه مادربزرگم با حقوق بازنشستگي پدربزرگم دارد زندگي ميكند. ميخواهم گذشته را جبران كنم حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفيف قائل شوند تا قبل پايان سال آزاد شوم و لحظه تحويل سال كنار مادرم باشم.»
در پايان مادر متهم به دستور رياست دادگاه، مداركي كه پسرش در آنها كسب مقام كرده بود را تحويل دادگاه داد.
در پايان هيئت قضايي وارد شور شد.