به گزارش خبرنگار ما، ظهر روز دوشنبه 23بهمنماه قاضي مرادي، بازپرس ويژه قتل دادسراي امور جنايي تهران با تماس تلفني مأموران كلانتري153 شهرك وليعصر از مرگ مشكوك مرد سالخوردهاي با خبر و همراه تيمي از كارآگاهان پليس آگاهي راهي محل شد. تيم در محل حادثه با جسد مرد 65سالهاي جلوی مغازهاش روبهرو شدند كه به طرز مرموزي فوت كرده بود. بررسيها حكايت از اين داشت كه مرد فوت شده لحظاتي قبل با دو پسر جوان به نامهاي بهمن و ستار كه نوههاي مستأجرش هستند جلوی مغازهاش درگير شده است. همچنين به گفته شاهدان حادثه، در اين حادثه دو پسر جوان پس از مشاجره لفظي و فحاشي مرد سالخورده را هل داده و بعد اقدام به فرار كردهاند. مأموران در تنپيمايي از مرد فوت شده متوجه زخمي روي سر وي شدند كه حكايت از اين داشت سرش به زمين يا جسمي برخورد كرده است. به همين دليل جسد مرد فوت شده براي انجام آزمايشهاي لازم و مشخص شدن علت اصلي مرگ به پزشكي قانوني فرستاده شد. در ادامه مأموران بهمن و ستار را بازداشت كردند. دو متهم صبح ديروز براي تحقيقات به دادسراي امور جنايي منتقل شدند. متهمان در بازجوييها قتل مرد سالخورده را انكار كردند و مدعي شدند فقط با مرد فوت شده مشاجره لفظي داشتهاند. در پايان قاضي مرادي دو متهم را به اتهام قتل شبه عمد تفهيم اتهام كردند و آنها را براي بازجويي فني در اختيار كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي قرار داد.
گفتوگو با يكي از متهمان
خودت را معرفي كن؟
بهمن هستم 21 ساله.
شاغلي؟
بله. در كارگاه رويه كوبي مبل كه متعلق به داييام است كار ميكنم.
به چه جرمي بازداشت شدي؟
من و پسر داييام ديروز با صاحبخانه مادر بزرگم مشاجره لفظي كرديم كه بعد گفتند فوت كرده و ما را مأموران بازداشت كردند.
فقط مشاجره لفظي؟
بله.
اما شاهدان گفتهاند كه شما دو نفر او را هل دادهايد؟
نه اشتباه ميكنند.
علت درگيري چه بود؟
مادر بزرگم هشتماه قبل واحد همكف خانه قديمي كه متعلق به مرد فوت شده است اجاره كرد. از آنجايي كه محل كار من و پسر داييام در اين نزديكي است ما هر روز براي احوالپرسي به خانه مادربزرگم ميرويم.
مرد فوت شده در اين مدت يكي از خودروهايش را در داخل حياط پارك كرده بود و فقط هر از گاهي آن را روشن ميكرد تا باطرياش خراب نشود. روز حادثه ما خودرومان را جلوی در خانه مادر بزرگم پارك كرده بوديم كه مادر بزرگم با ما تماس گرفت و گفت هر چه سريعتر خودرومان را برداريم چون صاحبخانه قصد دارد خودرواش را بيرون ببرد. ما خودرومان را برداشتيم و بعد به سراغ صاحبخانه كه در مغازهاش بود، رفتيم. او با ديدن ما شروع به فحاشي كرد و ما هم به او فحاشي كرديم تا اينكه تعدادي از كاسبهاي محل ميانجيگري كردند و ما هم به خانهمان آمديم كه ساعتي بعد مأموران ما را به جرم درگيري با مرد فوت شده بازداشت كردند.
سابقه داري؟
نه. پسر داييام هم سابقه ندارد. ما تا الان حتي به كلانتري هم نرفته بوديم.