شاهد توحيدي
«حاج آقا مجتبي» عنوان ساده و گويايي است براي يك يادنامه كه از سوي مؤسسه نشر «مصابيحالهدي» - كه متولي آثار آيتالله العظمي حاج آقا مجتبي تهراني است- نشر يافته است. اين دفتر دربردارنده پارهاي خاطرات شاگردان و معاشران آن عالم رباني است كه به گونهاي موضوعي تدوين يافته است. ناشر در ديباچهاي بر اين يادمان آورده است:
«عالمان صالح ميراثدار انبيايند، سر در آسمان دارند و پاي در زمين. در دستي كتاب را چون مشعل هدايت برافروختهاند و دست ديگر را به ياري گمگشتگان برآوردهاند. عهدي كه از ازل كردهاند، دستگيري بندگان خداست و پيماني كه بستهاند هدايت و راهنمايي به سوي سفينه نجات است. يكي از مردان بزرگ و فرزانه كه تجلي بارز و آيينه تمامنماي اين عالمان صالح بود، حضرت آيتاللهالعظمي حاجآقا مجتبي تهراني را به اين صفات شناختهايم. دانشمندان و فقيه آگاه و خدمتگزاري كه در تهران با مردم و براي دينداري مردم زندگي ميكرد و چنان با ما نزديك و راحت بود كه او را به سادگي و صميميت «حاجآقا مجتبي» ميخوانديم. مردي الهي كه بسياري از ما حتي تا زمان ارتحال حسرتانگيزش، به ابعاد گوناگون شخصيت والاي او آگاه بوديم. پرهيز شديد ايشان از معرفي و تجلي خود، باعث شده بود تا – جز براي خواص- معمولاً به امتيازات و برجستگيهاي خاص شناختهشده نباشد و همين موضوع، اهميت معرفي آن استاد اخلاق و فقيه عارف را دوچندان ميكرد و نياز مخاطب عام به عرضه آثاري در جهت تبيين ابعاد مختلف شخصيتي ايشان را به چشم ميآورد. مؤسسه
پژوهشي- فرهنگي مصابيحالهدي كه به تازگي با هدف نشر آثار معظمله شكل گرفته بود، كوشيد تا با شتاب و سرعت در عين رعايت ظرافتها و دقتهاي لازم، در فرصت اندك قبل از چهلمين روز درگذشت آن استاد فرزانه، مجموعهاي را فراهم آورد و به ارادتمندان آن بزرگوار تقديم كند. استقبال گسترده از اين مجموعه، نياز و خواست عمومي نسبت به چنين آثاري را بيشتر نشان داد و بر همين اساس مؤسسه كوشيد تا همزمان با برنامهريزي جهت آمادهسازي عناوين فرعي و تفصيلي جهت نشر در نخستين سالگرد ارتحال حضرت آيتاللهالعظمي تهراني، كتاب «حاجآقا مجتبي» را با تجديد نظر و اعمال برخي ملاحظات و اضافه كردن چندين خاطره منتشر كند.»
پس از ديباچه اثر از آن مرجع فقيد زندگينامهاي مختصر تدوين گشته كه در بخش پاياني آن، در باب تلاشهاي آن فقيد سعيد در دوران پس از پيروزي انقلاب آمده است:
«بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و با آغاز ولايت و زعامت حضرت روحالله، همچنين با توجه به سوابق درخشان و مراودات حضرت استاد با امام امت، انتظار ميرفت كه ايشان يكي از مسئولان نظام اسلامي شوند و گوشهاي از بار اين انقلاب را به دوش بكشند. اما بنا به فرموده خودشان، ايشان با دعا به درگاه خداي متعال و توسل به حضرات معصومين خود را از قبول مسئوليتهاي اجرايي كنار كشيدند و با حضور در صحنه نيروسازي براي انقلاب، همچنان به صورت گمنام و مؤثر به تربيت نيروهاي جوان و كارآمد براي انقلاب اسلامي پرداختند. ايشان دروس خارج خود را در سال 1357 ه.ش در منزل خويش و با حضور برخي از فضلاي تهران آغاز كردند و در سال 1364 ه.ش با قبول كردن توليت مدرسه مروي توسط آيتالله مهدويكني، اين دروس را مجدداً در مدرسه مروي آغاز كردند. جلسات درس خارج ايشان مملو از طلاب سطوح عالي بود كه براي انجام وظيفه به تهران آمده بودند و از فضاي علمي قم فاصله داشتند. اين جلسات آنقدر مفيد و كمنظير بود كه بسياري از فضلا را به خود جذب و حسرت دوري از فضاي علمي قم را به رضايت و شكرگزاري شركت در اين جلسات علمي تبديل كرد.»
همانگونه كه اشاره رفت، ساختار اثر از خاطرهنگاري كوتاه تشكيل شده است. افرادي فراوان از اطرافيان و حواريون آن عالم عامل به بيان خاطرات خويش پرداختهاند. به عنوان نمونه در بخشي از اين اثر، حجتالاسلام والمسلمين رشاد در باب دروس ولايت فقيد استاد و كيفيت تدوين آن آورده است:
«بحث ولايت فقيهي كه ايشان بيان فرمودند، 63 جلسه شد و بعد از تقرير كردن و ساختار دادن، به صورت يك كتاب تنظيم شد. من آن را خدمتشان دادم و عرض كردم: اين را ملاحظه بفرماييد كه ما آن را منتشر كنيم. ايشان آن را ديدند و بعد فرمودند كه شما خيلي ساختار را عوض كرديد، من دلم ميخواهد به همان ترتيبي كه بحث كرده بودم، تنظيم شود و به همان صورت منتشر شود. من مقتضاي يك اثر مطلوب را اعمال كرده بودم و طبعاً بايد تغييراتي در چينش مباحث به وجود ميآمد. ايشان گفتند كه بگذاريد من همين تابستان وقت بگذارم و بر اساس يادداشتهاي خودم، اين را از اول و به آن ترتيبي كه خودم القا كردهام تنظيم كنم. من به ايشان عرض كردم كه حاجآقا در يك تابستان كه حدود دو ماه حوزهها تعطيل است، نميشود اين كار را انجام داد، در اين فاصله نميشود حتي يك جلد كتاب را تنظيم كرد، اين اثر حدود 400 تا 500 صفحه شده است. ايشان گفتند چرا من هم كاملاً حضور ذهن دارم و هم همه يادداشتهايم هست و كتاب را تنظيم ميكنم. من برايشان محاسبه كردم و گفتم نميشود در اين مدت، مطلب را نهايي و منتشر كرد، اين كار دشواري است. اما ايشان گفتند: من انجام ميدهم. دو سه نوبت هم در خلال همان تابستان از ايشان پرسيدم حاجآقا كار به كجا رسيد؟ گفتند: هنوز شروع نكردم. عرض كردم: شما سرتان شلوغ است و گاهي سفر هم پيش ميآيد و مراجعات داريد؛ متأسفانه با رحلت حاجآقا اين اتفاق نيفتاد و كتاب همچنان ماند.»
در بخش ديگري از اين يادنامه فرزند استاد جناب حجتالاسلام حسين تهراني در باب شكل تعامل پدر با رهبري و جايگاه ولايت فقيه ميگويد:
«ايشان چه در زمان امام و چه در زمان بعد از امام بارها و بارها ميگفتند: «من پيش رهبري ميرفتم و آنچه كه به نظرم ميرسيد ميگفتم و نصيحت و خيرخواهي ميكردم. مثلاً در اينجا اين اشتباهات هست و به نظرم راهحلش هم اين است.» ايشان ميگفت كه در اين اواخر هم دو يا سه دفعه اين جمله را گفت: «من از اين جهت يك مقدار وجدانم پيش خودم آسودهخاطر است كه در آخرت اگر از من پرسيدند، تو با اين آبرو، حيثيت و وجههاي كه در جامعه داشتي و ميدانستي اين ايرادات و اشتباهات و نواقص هست چرا نرفتي و بگويي؟» بتوانم بگويم: «من رفتم و گفتم. وظيفه من گفتن بود كه با ديد باز ميديدم و راهحلش را هم گفتم. حالا عمل كردنش و تبيين و اصلاح كردنش با آنها.» هيچ گونه كوتاهياي در اين زمينه نميكردند. بارها و بارها ميرفتند و مشكلات را ميگفتند؛ اما در بيرون، اين را وظيفه خودشان ميدانستند كه نبايد نظام را تضعيف كنند. حتي اگر در بحث رؤيت هلال نگاه كنيد؛ در فتوايي كه ايشان دارند ميگويند: «اگر حاكم شرع فتوا داد، مجتهدين ديگر، مقلدين كه هيچ، مجتهدين ديگر موظف هستند اطاعت كنند.» فتوايشان اينقدر نسبت به حاكم شرع محكم بود و در اين هيچ ترديدي نيست، اما از آن طرف اگر عيب و نقص و ايراد و اشكالي ميديدند، موظف ميدانستند خود را كه بروند و بگويند. با يك واسطه شنيدم كه رهبري نسبت به ايشان گفته بودند: «حاجآقا مجتبي آدمي است خيلي صريح و خيلي عاقل؛ اصلاً با احدالناسي تعارف و رودربايستي ندارد. هم خيلي صريح است و هم مسائل را خيلي خوب ميفهمد.»