کد خبر: 884333
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۷
پنج نكته در تربيت كودكان مولد
اگر مي‌خواهيم كودك مولد و غيروابسته تربيت كنيم دقيقاً چه كاري بايد انجام دهيم؟ فرض بگيريد كه شما 20 سال بيشتر پيش فرزند خود نيستيد كه البته با شرايط فعلي ازدواج‌ها به نظر مي‌رسد فرض چندان دور از ذهن و اغراق شده‌اي نيست
    محمد مهر
 
اگر مي‌خواهيم كودك مولد و غيروابسته تربيت كنيم دقيقاً چه كاري بايد انجام دهيم؟ فرض بگيريد كه شما 20 سال بيشتر پيش فرزند خود نيستيد كه البته با شرايط فعلي ازدواج‌ها به نظر مي‌رسد فرض چندان دور از ذهن و اغراق شده‌اي نيست. احتمالاً سال‌هاي همراهي والدين با كودك يا كودكان خود به همين رقم نزديك باشد. امروز ديگر اينطور نيست كه ما نيم قرن و بيشتر در كنار والدين خود زندگي كنيم چون فاصله سني ما با پدر و مادران خود ديگر 16 سال و 17 سال و 20 سال نيست، فاصله سني ما با پدران و مادران خود گاهي 40 سال و بيشتر حتي نيم قرن مي‌شود از آن سو سال‌هاي همراهي با والدين آب رفته است. با اين تفاصيل فرض كنيد شما 20 سال بيشتر كنار فرزند خود نيستيد بنابراين در اين 20 سال بايد او را آماده كنيد كه بتواند از عهده زندگي خود برآيد. از آن سو توجه كنيد كه گفته مي‌شود شالوده و شخصيت يك انسان از همان سه سالگي ريخته مي‌شود پس اگر ما مي‌خواهيم فرزند خود را متكي به توانايي‌هاي خود و مولد بار بياوريم از همان كودكي بايد آغاز كنيم.

  1- آيا من والدِ مولد هستم؟
نكته اول اين است كه ما خود بايد عامل به آن چيزي باشيم كه مي‌خواهيم به كودك خود منتقل كنيم. فرض كنيد شما مي‌خواهيد مديريت زمان را به كودك خود بياموزيد چون نمي‌توان يك زندگي مولد داشت در عين حال به مهارت مديرتي زمان چيرگي نداشت اما آيا اگر شما نتوانسته باشيد مديريت زمان را در زندگي خود جاري و دروني كنيد آيا مي‌توانيد به كودك خود منتقل كنيد؟ اگر شما ارزش زمان را در زندگي خود به حساب نمي‌آوريد آيا مي‌توانيد چنين ارزشي را به فرزند خود يادآور شويد. بنابراين اگر مي‌خواهيد كودك خود را مؤثر و مولد پرورش دهيد اول از همه بايد آن مفاهيم و ارزش‌ها در زندگي شما دروني شده باشد چون اولين و مؤثرترين الگوي رفتاري براي كودك، شما هستيد.
2- سناريوهاي توليد را در ذهن كودك بسازيد
وقتي كودك شما چيزي مصرف مي‌كند - از خوراكي‌ها تا هر چيز ديگري‌- سعي كنيد سناريويي در ذهن او بسازيد و آن حلقه‌هاي توليد تا مصرف را در ذهن او شفاف‌تر كنيد. فرض كنيد كه يك روز تعطيل سر سفره صبحانه نشسته‌‌ايد و كودك شما عسل مي‌خورد. شيشه عسل را بالا بگيريد و از او بپرسيد به نظرت اين عسل از كجا آمده است؟ تا زماني كه شما اين سؤال را طرح نكرده‌ايد احتمالاً براي كودك شما بودنِ شيشه عسل در آن جا يك امر بديهي باشد اما وقتي مي‌گوييد آن عسل از كجا آمده است؟ بديهي بودن آن شيشه عسل را زير سؤال مي‌بريد بنابراين او هم از خود خواهد پرسيد اين شيشه عسل از كجا آمده است؟ آن وقت مي‌توانيد به زبان ساده پديد آمدن يك شيشه عسل را توضيح دهيد كه مثلاً زنبورها مدام بين گل‌ها و كندوها در رفت و آمد هستند و شهد گل‌ها را مي‌خورند و در نهايت بعد از كلي تلاش مقداري عسل توليد مي‌شود. مي‌توانيد حتي گاهي اگر امكان دارد كودكان را در متن طبيعت قرار دهيد يعني آن جا كه مايحتاج زندگي ما توليد مي‌شود. فرض كنيد به يك مزرعه برنج ببريد و كشاورزاني را نشان دهيد كه سرسختانه تلاش مي‌كنند تا ساقه‌هاي نورس برنج - شلتوك‌ها‌- كاشته شود. به آنها توضيح دهيد كه اين كشاورزها با پشت‌هايي خميده مجبورند در اين شرايط دشوار كار كنند تا برنجي به دست آيد. در آن صورت وقتي كودك آن برنج را مي‌خورد متوجه مي‌شود كه تلاش و كوششي پشت آن برنج به كار رفته است بنابراين شايد سعي كند حتي يك دانه برنج هم هدر نرود از آن سو اين ارتباط ميان حلقه توليد تا مصرف باعث مي‌شود كودك با خود بينديشد آيا من هم چيزي در زندگي توليد مي‌كنم؟
 3- استفاده از آفرين به مثابه اسكناس‌هاي بي‌پشتوانه
والدين ما گاهي مثل كشورهايي كه بدون پشتوانه، اسكناس چاپ مي‌كنند و به بازار مي‌ريزند و به اين ترتيب در كشور خود تورم ايجاد مي‌كنند به شكل افسارگسيخته و بي‌برنامه‌اي از سيستم‌هاي پاداش بهره مي‌برند و بدون پشتوانه فرزند خود را غرق در آفرين مي‌كنند. فرزند آنها مي‌خوابد مي‌گويند آفرين، فرزندشان نمي‌خوابد مي‌گويند آفرين بخواب. فرزند آنها غذا مي‌خورد مي‌گويند آفرين كه غذايت را مي‌خوري، فرزندشان غذا نمي‌خورد مي‌گويند آفرين غذايت را بخور. به اين ترتيب استفاده از سيستم‌هاي پاداش رنگ ابتذال به خود مي‌گيرد و از اثر آن كاسته مي‌شود. در اين جا منظور اين نيست كه ما كودك خود را تشويق نكنيم بلكه اتفاقاً كارآمد كردن سيستم تشويق مهم است. اينكه ما اين وهم را در ذهن كودك خود ايجاد نكنيم كه كوچك‌ترين و بي‌اهميت‌ترين كار او شايسته آفرين است در اين صورت چطور انتظار داريم كه در آينده او بتواند چنين توقعي را در كارهاي خود از ديگران نداشته باشد؟
4- كم فرزندي، تربيت محافظه‌كارانه و اجازه ندادن براي تجربه
از وقتي تعداد فرزندان در خانواده‌ها كم و كمتر شده والدين درباره تجربه‌هاي كودكان خود با سختگيري بيشتري رفتار مي‌كنند، علت اين كار شايد به خاطر آن باشد كه والدين محافظه‌كارتر شده‌اند و مي‌دانند كه يك يا دو فرزند بيشتر ندارند و بايد به شدت از آنها مراقبت كنند چون مثلاً وقتي كسي يك فرزند داشته باشد اگر همان يك فرزند را از دست دهد در واقع از پدر و مادري افتاده است تا پدر و مادري كه پنج يا شش فرزند دارند. اين محافظه‌كاري اما از آن سو باعث مي‌شود كودكان ما دچار فقر تجربي شوند. مثلاً ما به آنها اجازه نمي‌دهيم كه با ابزارها كار كنند -‌اگرچه محدوديت‌هايي در اين باره وجود دارد و مثلاً به كودك دو يا سه ساله نبايد اشياي تيز داده شود‌- اما اين به آن معنا نيست كه اجازه هيچ تجربه‌اي در اين باره به كودك داده نشود چون او آرام آرام در اين باره شرطي خواهد شد و احتمالاً وقتي هم بزرگ‌تر شد تمايل چنداني به كار با ابزارها نخواهد داشت.
در گذشته تعداد بالاي فرزندان در خانواده‌ها و ارتباط با همسايه‌ها باعث مي‌شد كه كودكان ما به طور غريزي و خودآموخته در جريان ريزه‌كاري‌هاي موجود در يك كار تيمي و گروهي قرار بگيرند و بدانند كه با انواع روحيه‌ها چطور رفتار كنند بنابراين آنها بدون آن كه كتاب‌هاي مديريتي خوانده باشند به طور تجربي مي‌توانستند از عهده مديريت خود و روابطشان برآيند، اما اكنون كه شرايط فرق كرده است كودكان ما بيشتر در شرايط ايزوله قرار مي‌گيرند و بلوغ رفتاري آنها به تعويق مي‌افتد.
5- «نه» نگفتن به كودك از ترس قضاوت شدن
حتي اگر شرايط مالي شما بسيار خوب است بهتر است گاهي حس محروميت را به كودك خود بچشانيد و ميان تقاضا و اجابت تقاضاي او فاصله بيندازيد؛ اين كار سطح توقعات او را بالا نخواهد برد چون وقتي بين تقاضا و اجابت آن هيچ فاصله‌اي نباشد اين انتظار در بزرگسالي ممكن است نتايج فاجعه‌باري را رقم بزند. تجربه نشان داده كودكان گاهي به شكل تكانشي چيزي مي‌خواهند و اگر شما آن چيز را نخريد كمتر از يك دقيقه از ذهن كودك كاملاً بيرون مي‌رود بنابراين از اينكه به خواسته كودك «نه» بگوييد هراسي به خود راه ندهيد. گاهي والدين به خاطر ترس از قضاوت شدن به كودك خود «نه» نمي‌گويند. فرض كنيد كودك شما در خانه بلال خورده است، حالا در پارك هستيد و مي‌دانيد كه كودك شما بلال خورده اما او به صورت تكانشي و هيجاني بلال مي‌خواهد. اين جا شما به خاطر اينكه مردم فكر نكنند كه پدر و مادر بد يا بي‌پولي هستيد براي او بلال مي‌خريد در حالي كه او نيازي به آن بلال ندارد و صرفاً به صورت هيجاني و لحظه‌اي آن را خواسته است، پس بهتر است ما براي خود زندگي كنيم و از ترس قضاوت شدن به كودك خود خيانت نكنيم. 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر