به گزارش خبرنگار ما، سي و يكم خردادماه سال 91، مأموران پليس شهريار از ناپديد شدن ناگهاني مرد تبعه افغانستان باخبر شدند. با اعلام مفقودي از سوي خانواده مجتبي، پرونده در دستور كار پليس قرار گرفت و مأموران در اولين گام از تحقيقات خود همسر مجتبي را تحت بازجويي قرار دادند، اما او ابراز بيطلاعي كرد و گفت از شوهرش بيخبر است.
مدتي گذشت تا اينكه مأموران در ادامه تحقيقات خود با بررسي فهرست مكالمات تلفن همراه، به رابطه پنهاني اكرم با دوست شوهرش كه كريم نام داشت و او هم تبعه افغان بود پي بردند. به اين ترتيب كريم بازداشت شد و در بازجوييها به رابطه پنهاني و قتل مجتبي اقرار كرد و گفت: «من و مجتبي با هم دوست بوديم. سالها قبل از افغانستان براي كار به ايران آمديم و در باغي حوالي شهريار همراه خانوادههايمان زندگي ميكرديم. با هم رفت و آمد خانوادگي داشتيم و در اين رفت و آمدها اكرم از بدرفتاريهاي شوهرش ميگفت و من سعي ميكردم صبور باشم و به حرفهايش گوش كنم. آنجا بود كه به او علاقهمند شدم و او نيز قبول كرد با هم در ارتباط باشيم.»
متهم در ادامه گفت: «اين گذشت تا اينكه مجتبي در رفت و آمدها متوجه رابطه من و اكرم شد. روز حادثه مجتبي خواست تا اكرم را فراموش كنم و با او صحبت نكنم، اما به او علاقهمند شده بودم و نميتوانستم او را فراموش كنم. اين بهانه درگيري شد و در آن درگيري مقتول را با چاقو كشتم و جسدش را در باغ آتش زدم سپس خاكستر جسد را در گوني ريختم و در كانال آبي رها كردم.»
به دنبال اعترافات مرد جوان اكرم بازداشت شد و در بازجوييها به رابطه با متهم اقرار كرد و گفت: «قبول دارم با كريم رابطه داشتم اما راضي به مرگ شوهرم نبودم. روز بعد از حادثه وقتي وارد باغ شدم متوجه آتشسوزي شدم، اما روي آن آب ريخته شده بود و آتش خاموش شده بود. فكر نميكردم آتش سوزي كار كريم باشد.»
دو متهم روانه زندان شدند و پرونده بعد از كامل شدن تحقيقات به شعبه دهم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. در اولين جلسه محاكمه اوليايدم درخواست قصاص كردند سپس متهم با اقرار به جرمش از خودش دفاع كرد. در پايان هيئت قضايي كريم را به قصاص و شلاق و اكرم را نيز به شلاق محكوم كرد. اين حكم به ديوان عالي كشور فرستاده شد، اما پرونده به دليل ايرادات قضايي، براي رسيدگي مجدد به همان شعبه ارجاع داده شد.
به اين ترتيب پرونده روز گذشته بار ديگر در همان شعبه روي ميز هيئت قضايي قرار گرفت. با اعلام رسميت جلسه و درخواست قصاص از سوي اوليايدم، متهم درجايگاه قرار گرفت و خلاف اظهاراتش اين بار جرمش را انكار كرد و گفت: «قتل را قبول ندارم و با اكرم رابطه نداشتم. همه اظهاراتم به خاطر فشارهاي بازجويي بوده است. از آنجائيكه سواد نداشتم بازپرس پرونده جواب سؤالها را نوشته و خودش امضا كرده است!» قاضي گفت: «شما در جلسه دادگاه به قتل اعتراف كردي و ماجرا را شرح دادي و اين موضوع ارتباطي به نوشتههاي بازپرس ندارد.» متهم در جواب قاضي سكوت كرد. در پايان هيئت قضايي بعد از سؤالات متعدد از متهم جهت صدور رأي وارد شور شد.