كسري محمديان
روزهاي آخر مهر ماه بود كه خبر خودكشي دو دختر نوجوان اصفهاني همه را شوكه كرد. در ابتدا علت اين خودكشي را به گردن بازي مرگبار نهنگ آبي انداختند ولي بعد از مدتي اعلام كردند اين خودكشي هيچ ربطي به بازي نهنگ آبي نداشته و اين دو دختر به دليل مشكلات خانوادگي دست به خودكشي زدند. تا اينجا موضوع فقط يك خودكشي ساده است مانند تمام خودكشيهايي كه به دليل اختلالات رواني يا مشكلات خانوادگي يا مشكلات اجتماعي و گاهي اقتصادي انجام ميشود. همان زمان هم اعلام شد كه اين دو دختر نوجوان 15 و 16 ساله قبل از خودكشي توسط يك دوربين با خانوادههاي خود حرف زدند و خداحافظي كردند. بعد از گذشت دو هفته از مرگ يكي از اين دو دختر و مجروح شدن ديگري فيلم اعلام شده در شبكههاي مجازي منتشر شد و همگان ديدند. همه لحظه خداحافظي دو دختر دهه هشتادي شاد و خندان را ديدند و فقط يك سؤال ذهنشان را درگير كرده بود! چرا اين دو دختر خودكشي كردند؟ اينها كه هيچ نشاني از افسردگي و بيماري در چهرهشان مشخص و پيدا نيست. اينها كه پر از شور و شوق زندگي هستند چرا دست به اين كار زدند؟ حال موضوع ديگر مانند ساير موارد خودكشي نيست. اين خودكشي نشانههايي را با خود به همراه دارد كه نگرانيهايي را در دل تمام خانوادهها ايجاد كرده است. اين خودكشي زنگ خطري براي تمام خانوادههايي است كه نوجوان دختر و پسر در خانه دارند. اين خودكشي زنگ خطري است براي مسئولان جامعه كه نوجوانان به ظاهر سرزنده و شاداب هم ممكن است دست به رفتارهايي خطرناك و آسيبزا بزنند.
آنها نياز به ديده شدن دارند
به تمام والديني كه نوجواني در خانه دارند بايد خسته نباشيد بگوييم زيرا كار آنان دشوار است چراكه نوجواني سن بسيار حساس و مهمي است كه اگر والدين با درايت و صبوري با نوجوان خود برخورد نكنند امكان وقوع هرگونه اتفاقي وجود دارد. نوجواني سن برزخي است به اين معنا كه يك نوجوان نه كودك است و نه در دنياي بزرگسالان جايي دارد. فرزندي كه تا چند وقت پيش در دامان پرمهر والدينش ناز و نوازش ميشد اكنون به چشم يك نوجواني كه نياز به ناز و نوازش ندارد نگاه ميشود. بنابراين نوجوان هر كاري انجام ميدهد تا ديده شود. در واقع در اين سن نوجوان دوست دارد كانون توجه باشد. دوست دارد همه او را ببينند. به همين دليل رفتارهايي از خود نشان ميدهد كه حكايت از همان جلب توجه دارد. بعضي از رفتارها مثل سر و صدا ايجاد كردن يا خواهر و برادر خود را اذيت كردن، با خانواده همراه و همصحبت نشدن و مواردي از اين دست رفتارهاي عادي و مشخص شده اين دوران است كه والدين بايد نسبت به آن آگاه باشند اما در بعضي موارد اين جلب توجه با رفتارهاي پرخطر همراه است. مثلاً به جسم خود آسيب ميرسانند. خونبازي كه امروزه در بين برخي نوجوانان شايع شده يكي از روشهاي جلب توجه است. يا تمارض به بيماري ميكنند و مدام از سردرد و دلدرد شكايت ميكنند. يا در شكل حادتر كه حتماً نوجوان در حالت افسردگي و تنهايي است، دست به خودكشي ميزند كه معمولاً هم بعد از اقدام به خودكشي پشيمان ميشوند و از بزرگترهاي خود طلب كمك ميكنند.
اما خودكشي دو دختر اصفهاني تمام معادلات روانشناسي را بههم زد. به گفته روانشناسان و كارشناسان مربوطه، افسردگي يكي از دلايل اصلي خودكشي است اما در فيلمي كه از اين دو دختر ميبنيم شواهدي از افسردگي حداقل در ظاهر مشاهده نميشود و حالتهايي دارند كه در حالت معمول خودكشيهايي كه در جامعه اتفاق ميافتد مرسوم نيست. آنها در ظاهري شاد و خندان، از عزيزانشان خداحافظي ميكنند. آيا اين رفتار براي جلب توجه است؟ يا فقط يك كلكل براي اثبات حرفي است كه به دو پسر نامبرده در فيلم زدهاند؟ هر دو مورد ميتواند باشد. اين دو نوجوان با آگاهي كامل از كاري كه قرار است انجام دهند در يك تصميم مشترك براي جلب توجه ديگران و با هيجان بيش از حد براي اثبات حرفي كه زدهاند خود را از روي پل پرت ميكنند و اين همان زنگ هشدار براي خانوادهها و مسئولان جامعه است.
خرد زيستن با آموزش مهارتهاي زندگي
اين رفتار و رفتارهاي پرخطر ديگري كه از نوجوانان امروزي شاهد هستيم نشاندهنده اين است كه ما به فرزندان خود راه و روش صحيح زندگي را ياد ندادهايم. نشاندهنده اين است كه خانوادهها در هياهوي زندگي، نوجوان خود را رها كردهاند. نشاندهنده اين است كه خانوادهها صرفاً برطرف كردن نيازهاي فيزيكي نوجوان را، تمام كار خود ميدانند و بس. در حالي كه اين فقط بخشي از وظايف والدين در قبال نوجوانان است. همانطور كه ميدانيم نوجواني مرحله گذار است. در اين مرحله تمام اهداف، وظايف و مسئوليتهاي نوجوان شكل ميگيرد پس نيازمند مراقبتهاي بيشتري است تا بتواند خود را توانمند سازد و اگر توانمند نشده باشد ممكن است يا خودش آسيب ببيند يا به ديگران آسيب بزند. نوجوانان ما براي اينكه درگير آسيبهاي اجتماعي نشوند بايد در اين مرحله مهارتهاي زندگي را بياموزند كه متأسفانه بحث مهارتهاي زندگي در جامعه امروزي جدي گرفته نميشود و اين همان حلقه مفقوده معضلات نوجوانان امروزي ماست. نوجوان ما ياد نميگيرد كه چطور مشكلش را حل كند، چون توانايي حل مسئله را ندارد، نوجوان ما ياد نميگيرد كه چگونه خشمش را كنترل كند، عواطف و احساساتش را بشناسد. نتيجه اين ميشود كه به مسائلي رو ميآورد كه اصلاً اقتضاي سن او نيست. در نظام آموزشي كشور ما موضوع مهارتهاي زندگي، جدي نيست و به آن پرداخته نميشود در حالي كه مهارتهاي زندگي تواناييهايي هستند كه به نوجوان كمك ميكنند با موقعيتهاي زندگي بهخصوص موقعيتهاي پرخطر به طور صحيح برخورد كند. وقتي اين مهارتها را كسب كرد ميتواند در ايجاد ارتباط با ديگران سازگارانه عمل كند و بدون توسل به اعمالي كه به خود يا ديگران صدمه ميزند مشكلات را حل كند. براي يك زندگي سالم آموختن و تمرين مهارتهاي زندگي يك امر لازم است.
خانوادهها و مراكز آموزشي بايد همگام با هم اين مهارتها را با كودك و نوجوان تمرين كنند. در ابتدا بايد نوجوان «خودآگاهي» داشته باشد، يعني تمام ويژگيها، صفات، رفتارها، عقايد، باورها، تواناييها و استعدادهاي خود را بشناسد. اگر ضعف يا مشكلي دارد آن را بداند و در جهت رفع آن بكوشد. در اين ميان خانواده نقش مهمي در جهت كمك به نوجوانان ايفا ميكند. والدين بايد استعدادها و تواناييهاي او را به او يادآور شوند و در جهت شكوفايي آنبه نوجوان خود كمك كنند و همچنين در شناخت ضعفها به او ياري برسانند. اولياي مدرسه و همچنين والدين بايد مهارت «نه» گفتن را به نوجوانان ياد بدهند. بايد روش درست ارتباط برقرار كردن با ديگران را بدون ترس و واهمه به او آموزش دهند. هميشه فرزندانمان را از غريبهها ميترسانيم در حالي كه بايد به آنها مهارت تشخيص معدود غريبههاي بد از اكثريت خوب يا حداقل بيآزاري كه به تعامل با آنها نياز خواهند داشت را آموزش دهيم. بايد نوجوان هدف خود در زندگي را مشخص كند. مسئوليتهايي كه در زندگي بر عهده دارد را بداند و بپذيرد. بگذاريم نوجوان در ترسيم مسير زندگياش سهيم شود. هميشه والدين مسيرهاي زندگي نوجوان خود را هموار ميسازند تا نوجوانشان آسيبي نبيند، در حالي كه بايد والدين با نظارت نامحسوس خود بگذارند نوجوان طعم شكست و پيروزي را بچشد. فراز و فرودهاي زندگي را لمس كند و بفهمد كه موفقيت نتيجه تلاش، شكست و تلاش مجددي است كه تنها با كنار آمدن با ناملايمات زندگي ميسر ميشود.