پيشرفت و تعالي هدف هر جامعهاي است و البته وجود موانع گوناگون ميتواند تحقق اين هدف را با چالش مواجه سازد. درباره موانع و چالشهاي بر سر راه پيشرفت كشورمان میتوان فهرست قابل توجهي را ارائه كرد، اما اراده نگارنده در اين مجال محدود، بررسي يكي از چالشهايي است كه به طور ويژه در كشور ما حركت عمومي جامعه و نظام اجرايي و حكمراني كشور را با اختلالات جدي مواجه ساخته است.
طبیعتاً حركت در مسير دشوار و طولاني پيشرفت، نيازمند توجه به هدفگذاریهای كلان، پايش مرتب مسائل حال و آينده پيش روي و اتخاذ تصميمات مناسب براي فائق آمدن بر چالشهاست و اين مهم تحقق نمييابد جز با بهرهگیری از ظرفيت فكري نخبگان و بهویژه با رويكرد حل مسئله. در مواجهه با چالشهاي گوناگون، ظرفيت عظيم فكري نخبگان ياريگر نظام و مسئولان در اتخاذ تدابير متناسب است و در اين مسير وجود آزادانديشي در فضاي نخبگاني مهم است. تضارب ديدگاههاي گوناگون در فضاي انديشهورزي ميتواند گزينههاي متنوعي در پيش پاي مسئولان گذارد و عبور از بحرانها و چالشها را تسهيل نمايد. در نظام سياسي و حاكميتي ما نيز چنين وظيفهاي در حوزههاي انديشه ورزي و پژوهشي همچون دانشگاهها، مراكز تحقيقاتي و اتاقهاي فكر دنبال ميشود و در تعامل اين مراكز با اركان حاكميت و نهادهاي گوناگون فرايند «تصميم سازي» تحقق مييابد. بنابراين آزادانديشي در فضاي تصميم سازي کاملاً لازم و ضروري است.
گام بعدي تصمیمگیری است كه عرصه ميدانداري نخبگان حاكميتي و مديريتي و نهایتاً بحث و تضارب اين طيف از نخبگان به خروجي «واحد»ي تحت عنوان «تصميم» ميانجامد! بايد روي اين واژه «واحد» در اينجا تأكيد داشت، چون عقلاني و البته ممكن نيست كه خروجي حاكميت و نظام اداره كشور در يك موضوع واحد و با شرايط واحد بيش از يك تصميم باشد. نبايد و نميتوان در بخشهايي بهگونهای عمل كرد و در جاي ديگر بهگونهای ديگر؛ نبايد و نميتوان در تريبونهاي رسمي كشور هدفگذاریای اعلام شود و جاي ديگر ساز ديگري زده شود؛ نبايد و نميتوان مديري به سليقه خود برنامه راهبردي حاكميت را به هر بهانه موجه يا ناموجهی كنار گذارد و به جاي آن مسائل انتخاباتي و جناحي خود را جايگزين نمايد!
بزرگترين آفتي كه وجود چالش «چندتصميمي» براي نظام اجرايي كشور ايجاد ميكند، سردرگمي در مخاطبان و عدم انسجام كافي براي حركت جمعي است. درنتیجه بخش عمدهاي از انرژي و توان كشور در تعارضات بيهوده و خنثیسازی يكديگر هرز ميرود و مردم نيز بلاتكليف مانده و نيروهاي مردمي پيش برنده پيشرفت نيز نااميد ميگردند. با تأسف بايد گفت يكي از چالشهاي جدي پيشرفت در كشور ما «ناهمسازي برخي از مديران در اداره كشور» است.
جالب اینجاست كه هنگامیکه به برخي از اين دست از مديران در خصوص پيامدهاي چنين رويكردهايي تذكر داده ميشود، ژست «آزادانديشي» و «نفي استبداد» را در پيش ميگيرند، حال آنکه خود نيز ميدانند، در همه جاي دنيا تكثر و آزادانديشي در «مسير» تصمیمگیری جايز است نه در مواجهه با تصميم. زماني كه قانوني در مسير بررسي نخبگان و صاحبنظران گوناگون در مخالفت و موافقت با آن و يا اصلاحات لازم در آن نظر خويش را بيان ميكنند، اما وقتي لايحه يا طرحي به قانون تبديل شد، نبايد «نقض» شود و به بهانه آزادانديشي نميتوان جلوي آن ايستاد! اين مثال در مورد سياستهاي كلان، برنامه راهبردي و هدفگذاریهای عالي نيز صادق است. البته نخبگان فكري كه در مصدر اجرايي نيستند، آزادند تا به طرح ديدگاههاي خود بپردازند، اما زماني كه مدير اجرايي كه توجه افكار عمومي به اوست، ساز ناكوك را به صدا در ميآورد، جامعه دچار سردرگمي و تحير ميشود.
مديران كشور، حتي اگر با تصميمي كه با خرد جمعي اتخاذ شده مخالف هستند، باز اين فرصت را دارند كه در جلسات داخلي حاكميت به ارائه ديدگاههاي خود بپردازند و در تضارب نگاههاي كارشناسي، مطلوب خود را پيگيري نمايند، اما مشوش كردن انديشه جامعه با مخالف خوانيهاي پي در پي و دوگانه سازي با اركان ديگر حاكميت به هيچ عنوان پذيرفتني نيست.
اگر روزي به بهانه انتخابات و ايجاد هيجانات متناسب با آن چنين رويكردهايي دنبال شده، اكنون با چه هدفي اين سازهاي ناکوک به صدا درمیآید؟ يا نبايد از معطل نگاهداشتن جامعه و اقتصاد كشور در ماجراي برجام درس بگيريم؟ فرصتي كه در اين چند سال در اختيار مسئولان بود كه ميتوانستند براي مقاومسازی اقتصاد كشور در مقابل فشارهاي خارجي استفاده كنند، بهسرعت برق و باد گذشت و اكنون به نقطهاي رسيديم كه خيالي بودن سراب بر همگان هويدا شده است؟ آيا همين فرصت سوزي ناشي از ساز ناکوک برخي نخبگان و مديران اجرايي نبود؟