
دانشگاهها و مراكز علمي و آموزشي كشور دهه 90 خورشيدي را با زاويه قابل ملاحظهاي از سكولاريسم آغاز كردند و بر اين اساس پشت كليدواژههايي مانند پالايش اساتيد و اسلاميسازي دانشگاهها و علوم به ويژه علوم انساني، نهضتي را آغاز كردند كه ميرفت تا تمام لايههاي دانشگاهي و علمي را در بر بگيرد و طيف گستردهتري از جامعه دانشگاهي را با خود همراه كند. چيزي شبيه به يك انقلاب فرهنگي ديگر كه گرفتار سليقه شخصي و جرياني و حزبي مديران شد و ابتر ماند.
اما هشدارهاي اخير برخي مسئولان دوباره نگاهها را معطوف حساسيتهاي ملي در اين زمينه كرد. مانند آنچه سردار غلامحسين غيبپرور، رئيس سازمان بسيج مستضعفين اواخر بهمن در اجتماع اساتيد بسيجي دانشگاه آزاد بيان كرد. اظهارات وي كه با تيتر«در برخي دانشگاهها سكولاريسم تبليغ ميشود» در رسانهها منتشر شد حاكي از اين بود كه پروژه نفوذ در دانشگاههاي ما به قوت دنبال ميشود و در اين راستا سكولاريزه كردن تمام جوانب فرآيند آموزش و پژوهش در مراكز علمي كشور يكي از برنامهها است. به طوري كه گاهي به قدري عرصه را براي استادان متدين ما تنگ ميكنند كه اين افراد حتي نميتوانند ابتداييترين مظاهر اسلامي را بروز دهند.
در اينكه دانشگاههاي ما با موضوعي تحت عنوان اساتيد سكولار درگير شوند و درگير بمانند عوامل بسياري دخيل هستند كه از ميان آنها برخي قابل طرح، چارهانديشي و حتي مقابله هستند. پايهگذاري و تأسيس دانشگاه به شكل كنوني در كشور، يكي از اين دلايل است. مؤسسان دانشگاه در ايران را فارغالتحصيلان دانشگاههاي غربي تشكيل ميدادند كه خود را چندان در قيد و بند دين نميديدند و در نگاهشان غرب و پيشرفتهايش يعني همه چيز!
تكتازي سكولاريسم دانشگاهي
حكومت مباني غرب در اين دانشگاهها كه به شيوه دانشگاههاي غربي بنيان گذاشته بودند و رسوب اين مباني در ميان دانشگاهيان حتي بعد از انقلاب فرهنگي از طرفي و در اختيار گرفتن عرصههاي دانشگاهي و علمي از سوي تكنوكراتمآبها و سكولارها در سالهاي بعد از دفاع مقدس، باعث شد مجامع علمي و دانشگاهها در قبضه اين افراد و تفكراتشان باقي بماند. به اين دلايل جنگ تحميلي و خالي شدن دانشگاهها از جوانان انقلابي و متعهد براي حضور در جبهههاي نبرد حق عليه باطل را نيز ميتوان افزود كه در پي آن ميدان رقابت علمي و فرهنگي خالي شد و جواناني كه هيچ علقهاي به انقلاب و اسلام نداشتند به دانشگاهها سرازير شدند و بورسيههاي بيحساب و كتاب گرفتند. در نهايت همان دانشجوياني كه در دوران دفاع مقدس نيازي به حضور در جبهه احساس نكرده بودند با كسب مدارك دانشگاهي، راه را براي خود باز كردند و با هزينه نظام اسلامي به كشورهاي اكثراً اروپايي سفر كردند و به تحصيل در رشتههايي مشغول شدند كه هيچ سنخيتي با دين و سنت ما نداشت از جمله رشتههاي علوم انساني نظير علوم سياسي، اقتصاد، فلسفه و حقوق. كامران دانشجو، وزير علوم دولت دهم از اولين مسئولاني بود كه نسبت به حضور و تشكيل بدنه اجتماعي اساتيد سكولار در دانشگاهها واكنش نشان داد و بارها اعلام كرد كه وزارت متبوعش براي حذف اين اساتيد و پايگاههاي فكريشان از محافل علمي و دانشگاهي برنامهها دارد. بر اين اساس ميتوان سال 89 را نقطه عطف اين سوگيريها دانست.
محمدرضا مرندي معاون بررسي و تحليل سازمان بسيج اساتيد به «جوان» ميگويد: برخي مديران و مسئولان وزارت علوم و دانشگاهها نگاه سكولار دارند. همين يكي دو ماه پيش يكي از مسئولان يكي از دانشگاهها كه در دوران اصلاحات معاون وزير علوم بود طي اظهارنظري گفت اخلاق و اعتقادات هيچ ربطي به علم ندارد و ما نبايد به علوم انساني و اجتماعي جهت ديني بدهيم. البته اين افراد بيشتر از اينكه غرض داشته باشند خود گرفتار چنبره سكولاريسم هستند.
وي ادامه ميدهد: سريعترين راه براي رها شدن از سيطره فكري و عملي انزواي دين در محافل علمي و تحقيقاتي اين است كه مديريت علمي كشور دست كساني باشد كه سكولار نباشند. از سوي ديگر در جذب به مباني اعتقادي اساتيد توجه شود چون استاد سكولار دانشجوي سكولار تربيت ميكند.
انزواي دين در دانشگاه اسلامي
سكولار در دانشگاههايي كه بايد اسلامي باشند، براي آينده نظام اسلامي خطرناك است. منتها اشكال اينجاست كه احساس خطر نسبت به آن دير اتفاق افتاده است. با اين حال و با وجودي كه تعداد اساتيد با انديشههاي سكولاريستي اندك است اما ميتوان امروز از وجود عزم ملي در برخورد با اين اساتيد سخن گفت.
دانشگاههاي ما با رسالت اصلي خود در ابتداي انقلاب فاصله گرفتهاند و اين فاصله به مرور و در طول سالهاي متمادي صورت گرفته است. اين شكاف ميان رسالتها، سياستها و مديريتها آنقدر زياد شد كه سال ۷۵ مقام معظم رهبري براي اولين بار موضوع اسلامي كردن دانشگاهها را مطرح فرمودند. از آن زمان تاكنون قدمهاي مناسب، درخور و رو به جلويي در جهت گفتههاي رهبر انقلاب برداشته نشده است. در اين راستا حذف اساتيد سكولار اگرچه گامي در جهت تحقق اين معناست، اما تمام نيازهاي دانشگاهها را براي اسلامي شدن پاسخ نميدهد. دانشگاه مركز ثقل تمام تحولات اجتماعي، اقتصادي و سياسي جامعه است. ما براي ساحت تمام اساتيدي كه در دانشگاهها فعالند و براي ساخت جامعه دانشبنيان حركت ميكنند، احترام قائليم اما بايد پذيرفت كه حضور و ظهور و بروز برخي از افكار در فضاي علمي و دانشگاهي به خدمات بقيه اساتيد نيز خدشه وارد ميكند. از طرفي بايد مراقبت كرد كه در برخورد با اساتيد سكولار تسويهحسابهاي شخصي صورت نگيرد و دقت شود واقعاً كساني كه با مباني ديني و اعتقادي مردم و نظام مخالفند، حذف شوند. علاوه بر اين وزارت علوم در برخورد با مظاهر تخلف در حوزه اساتيد دانشگاهها بايد برخوردهاي سلبي و ايجابي را در كنار هم اعمال كند و بايد با تربيت اساتيد قوي و كارآمد كم كم روال حضور و نفوذ اساتيد غيرمتعهد را كاهش دهد. دانشگاه تربيت مدرس ميتواند در اين راستا و براي تربيت اساتيدي همسو با معيارهاي اسلام، نظام و انقلاب تلاش مضاعفي كند. اين وظيفه وزارت علوم به مراتب حساستر از ساير وظايف آن است.
تحقق ايده پاكسازي دانشگاهها از اساتيد سكولار هيچگاه كمرنگ نميشود، بلكه كميسيون آموزش زمينه را براي پرداختن به اين اهداف فراهم ميكند و به آينده اين كار خوشبين است.
جامعه دانشگاهي بر دو محور استاد و دانشجو استوار است؛ اساتيد جامعه امروز ما را مديريت ميكنند و دانشجويان جامعه فرداي ما را. از طرفي ميدانيم كه نيروي انساني مهمترين فاكتور توسعه است. علاوه بر اين، جامعه ما با يك نظام اسلامي اداره ميشود، بنابراين نيروهاي انساني ما بايد مورد نياز و در تراز اين نظام باشند. استادي كه نتواند خود را با اهداف و برنامههاي جامعه همسو كند مورد پذيرش نيست. استاد سر كلاس هم ميتواند علمش را تدريس كند هم انديشه سياسياش را. اين نقش آموزشي استاد در تخصص و رشته خود اغلب رعايت ميشود، مگر در رشتههاي خاص از جمله علوم سياسي كه استاد بايد پردازش هم داشته باشد.
بسيار در دانشگاههاي ما ديده ميشود كه استاد دو ساعت از يك كلاس سه ساعته را به بحثهاي خارج از درس اختصاص ميدهد. بحثهايي كه به اعتقاد به نظام و ارزشها و حتي به دينداري افراد آسيب ميزند. متأسفانه تاكنون قانون مصوب مجلس براي برخورد و كنترل فعاليت اساتيد سكولار وجود نداشته است و اقدامات انجام شده هم در قالب آييننامههاست. به همين خاطر بايد برنامهريزيهايي جدي در اين خصوص صورت بگيرد. از سوي ديگر وزارت علوم بايد دقت در جذب هيئت علمي را بهعنوان يك اقدام پيشگيرانه در دستور كار داشته باشد تا افرادي كه بيتالمال را هزينه ميكنند، به جاي افزودن به دانش فرزندان مملكت، ضرر به اعتقادات و ديدگاههاي آنها نزنند.
اساتيد سكولار انگشتشمارند
جواد محمدي، عضو هيئت عالي جذب شوراي عالي انقلاب فرهنگي در اين باره به «جوان» ميگويد: آييننامه جذب اعضاي هيئت علمي، مصوب شوراي عالي انقلاب در چارچوب قانون اساسي، سند چشمانداز و نقشه جامع علمي كشور است. طبق اين آييننامه انتخاب اساتيد، انتخاب اصلح است. يعني از ميان تمام متقاضيان احراز پست استادي دانشگاه در هيئتهاي جذب دانشگاهها، بهترينها هم از بعد عمومي و هم از بعد علمي انتخاب ميشوند. منتها مباني دانشگاهها، متون درسي و ساختار دانشگاهها با مباني اسلامي طراحي نشده است. دانشگاههاي ما دانشگاههايي نيستند كه در آنها تبليغ دين و مباني ديني را ببينيم.
وي ادامه ميدهد: در حال حاضر در متون درسي دانشگاهي ما سكولاريسم هم ديده ميشود. بنابراين نميتوانيم ادعا كنيم كه متون و مباني درسي ما بر اساس آموزههاي اسلامي هستند. در يك دانشگاه تراز نظام اسلامي، از اساتيد و برنامهها و متون درسي و دانشجويان، بايد اسلام ديده شود.
محمدي ميافزايد: در كنار اساتيد انگشتشمار سكولار، تغيير محتوا و متون درسي هم كه ريشه بسياري از اين انحرافات دانشگاهي است، سخت و زمانبر است اما نظام در اين زمينه موفق عمل كرده است.