ماجراي ناآراميهايي كه عناصر منتسب به يكي از فرقههاي صوفيه در يكي از محلات شمال شهر تهران به راه انداختند، مهمترين محورهاي رسانهها را به خود اختصاص داده است. اندك مطالعهاي آشكار ميسازد كه سران اين فرقه تا چه ميزان به رژيم ستمشاهي وابستگي داشتهاند و هيچگاه همراه واقعي ملت ايران نبودهاند. اما بررسي دقيقتر ماجرا اين احتمال را تقويت ميكند كه هرچند در ويترين كار عناصر درويش حضور دارند و به بهانه تعصب فرقهاي اين تجمعات شكلگرفته است، اما در واقع هدايتگران پشتصحنه حادثه بسيار بزرگتر از چند نفر از اراذلواوباش گمراه هستند. نوع توحش رخداده در اين حادثه در كنار سلسله حوادث چند ماه اخير در حمله به مساجد و حسينيهها – كه در ظاهر از سوي يكي از شومنهاي شبكههاي ماهوارهاي هدايت ميشود- نشان ميدهد سرويسهاي اطلاعاتي دشمن و گروهكهاي تروريستي ضدانقلاب به هدايت اين التهابات بيارتباط نيستند. حمايت از دزد توسط فرقهاي كه مدعي فقراست رسواكننده پشت پرده منحرفين در مكتب تشيع است.
بهبيانديگر ميتوان گفت تروريستهاي كهنهكار اين بار نقاب فرقهاي بر صورت زدهاند تا در اين پوشش جديد بتوانند همان كارنامه سياه سابق را تكرار كنند. بدون شك اگر نهادهاي ذيربط خصوصاً وزارت اطلاعات كه مأموريت رصد و پايش جريانهاي تروريستي نفاق، سلطنتطلب و تكفيري را بر عهده دارند، اندكي بيشتر مداقه نمايند، ردپايي از چنين گروهكهايي در عناصر ميداني و هدايتگر فرقه ضالهاي كه اين بلوا را به پا كرده بود، پيدا خواهد كرد.
درعينحال نوع مديريت بحران و مواجهه با التهاب نيز قابلتأمل و بررسي است. هرچند خويشتنداري نيروهاي انتظامي در برابر توحش اوباش، بهانه را -از آنان كه منتظر كوچكترين خطاي نهادهاي امنيتي كشورند تا جاي شهيد و جلاد را عوض كنند- گرفت، اما بايد دانست كه تأمين امنيت پايدار مؤلفههاي گوناگوني دارد و از جمله آن امتناع از آغاز بيثباتي است. ماجراي قدارهكشي و عربدهجويي اوباش فرقهاي در ماههاي اخير مسبوق به سابقه است. طبعاً انتظار ميرفت كه نهادهاي ذيربط مانع از شكلگيري مجدد آشوب از سوي همان عناصر معلومالحال گردند.
اگر اراذلواوباش اين فرقه ميدان را براي التهابآفريني مهيا ببينند و در خيابانهاي شهر جولان دهند، چهبسا اغتشاشگري به الگويي براي باجگيري همه فرقههاي تبهكار تبديل شود و هيچ بعيد نيست كه عصبيتهاي فرقه اي ، كشور را بهسوي تكرار شدن وضعيتي مشابه برخي سرزمينهاي بحرانزده منطقه سوق دهد. بدون ترديد با مسئله «امنيت ملي» نميتوان «شوخي» كرد و اگر كساني هم به دلايل سياسي يا خانوادگي قصد مماشات با فرقههاي تبهكار را دارند، بايد بدانند كه در حال پهن كردن فرش قرمز زير پاي تروريستهاي كهنهكار هستند و البته مماشات كنندگان بايد هزينه تصميمات خود را خودشان پرداخت كنند.
اكنون واضح شده كه فرقههاي گمراه اگر تا پيشازاين تنها با «ايمان» مردم خصومت داشتهاند، ازاينپس قصد «جان» آنها را نيز كردهاند. با هيچ توجيهي – حتي اگر به شخص خاصي در فلان انتخابات رأي داده باشند- نميتوان و نبايد اين بستر بيثباتي و تهديد امنيت ملي را ناديده گرفت. مسئولان امنيتي و اجرايي بايد حفظ جان و آرامش مردم را اولين اولويت خود دانسته و اجازه جولان داعشيهاي فرقهاي را ندهند. البته تاوان خون مظلومان انتظامي و بسيجي كه در اين ماجراي تلخ بر زمين ريخت نيز بايد بر اساس اصول شرعي و قانوني اخذ شود.
مردم نيز بايد خود را در حفظ امنيت جامعه و شهر خود سهيم بدانند و مانع از تقويت جريانها و فرقههاي تبهكار شوند.