
علیرضا سزاوار
اواخر دهه 70 اخبار ورود شكارچيان از كشورهاي حاشيه خيلج فارس به ايران اوج گرفت. ماجرا از اين قرار بود كه بسياري از شيوخ عرب، مناطق حفاظتشده را شخم ميزدند و در برخي موارد مثل سال 79 پس از شكار بيش از 100 قطعه «هوبره» ايراني با انتشار تصاوير جنايات محيطزيستيشان راهي منزل ميشدند. معصومه ابتكار، رئيس وقت سازمان محيطزيست هم گاهي معترض اين ماجرا ميشد و اين رويه با وجود معترض بودن همه بخشهاي دولتي پاياني نداشت! قوه قضائيه و دستگاههاي امنيتي مدعي بودند كه افراد مذكور پس از دستگيري از «مجوزدار بودن» اقدامات خود خبر دادهاند و به همين جهت امكان برخورد قانوني جدي با آنها وجود ندارد.
در واقع براساس «آيين نامه ويژه شكار» كه در آخرين سالهاي دولت اصلاحات يعني سال1381در هيئت دولت به تصويب رسيد، اجراي برنامه شكار توسط مقامات عاليرتبه كشورهاي خارجي در ايران از شمول ضوابط و دستورالعملهاي عموميشكار مستثني شد و تابع مقررات آييننامه مذكور قرار گرفت.
در همين آييننامه ضدمحيطزيستي حتي مواردي عجيب براي تبليغ اين امتيازدهي به بيگانگان در سفارتخانههاي ايران نيز در نظر گرفته شد.
از آن سال تا كنون پاي بسياري از افراد و نهادهاي بيگانه به كشور باز شد. در سالهاي اخير مهمترين NGO همكار سازمان محيطزيست، مؤسسه پارسيان حياتوحش با مديريت«مراد طاهباز» بود. همين مؤسسه بود كه طرح تبديل تصوير يوزپلنگ ايراني به نماد محيطزيستي ايران را ارائه كرد و مورد تقدير ويژه دفتر عمران سازمان ملل و معصومه ابتكار قرار گرفت. «مؤسسه حياتوحش ميراث پارسيان» از سال 2013 توانسته است مجوزهاي ويژهاي براي شكار گونههاي كمياب حيواني در شكارگاههاي تحت كنترل سازمان محيطزيست ايران را كسب كند. اين بنگاه غيرانتفاعي ايراني- امريكايي در اقدامي شگفتانگيز با بنياد قوچهاي وحشي (Wild Sheep Foundation)، همكاري كرده تا يك رأس قوچ لارستان را به مبلغ ۱۰۰ هزار دلار به مزايده بگذارند. قوچ لارستان، زيرگونهاي آسيبپذير و در خطر است كه برخي آن را كوچكترين قوچ جهان ميدانند. پيشتر صحبتهايي از روابط نزديك آقاي طاهباز با خيريهاي كه معصومه ابتكار از طريق آن اهداف سياسي و فعاليتهاي اقتصادي خود را هدايت ميكند،در رسانهها مطرح شده بود.
خانم ابتكار در 25 مرداد سال 93 در حاليكه يك دهه ناپيوسته رياست محيطزيست كشور را برعهده داشت، با استقبال از طرح شكارگاههاي خصوصي گفت: «اين اقدام خوبي است! اگر اين افراد ميتوانند چنين مكاني را ايجاد كنند و گونههايي را پرورش دهند و سپس دست به شكار بزنند؛ اما بايد اول چنين شرايطي را ايجاد كنيم و بعد اين اجازه را براي شكار به شكارچيان بدهيم.»
اكنون آيا طبيعي است كه فرض كنيم تاجري همچون مراد طاهباز پول هنگفتي را به امر حفاظت از گونههاي ناياب حيات وحش ايران اختصاص داده و در عين دلسوزي براي آينده محيطزيست ايران به تجارت كلان با مهمترين دشمن ايران نيز ميپردازد؟ از طرف ديگر جنجالهاي ابتكار همراه با فضاسازي رسانهاي حداكثري پس از قطع بودجه 60 ميلياردي سازمانهاي مردمنهاد محيطزيست در دوران رياستش نشان از آن دارد كه هيچ مزيت ملياي در پروژههاي بيحاصلي همچون حمايت از يوزپلنگ و قوچ ايراني وجود ندارد. حال به نظر ميرسد عدهاي به هزينه ملت، اطلاعات دقيق مورد نياز سازمانهاي چند مليتي بيگانه را تهيه و ارسال ميكنند. به اين ترتيب بهتر است نگاهي دوباره به ساختارسازيهاي موازي با محور امثال نمازيها، تريتا پارسيها و طاهبازها انداخت و نقش حقيقي اين افراد را از نان و نوايي كه به آن رسيدهاند، شناخت. متهم رديف اول هم در اين ميان همان مسئولاني هستند كه با طناب كهنه و پوسيده اين افراد، منابع و منافذ كشور را به نهادهاي مخوف بيگانه ميسپارند.