تمام همت روحاني و يارانش در چهار سال دولت يازدهم به اثبات اين مدعا گذشت كه با بستن مستقيم با كدخدا (شيطان بزرگ و شرور) ميتوان تمام «تحريمها را لغو كرد»، «همه مشكلات اقتصادي كشور را حل كرد»، «رونق را به بازار توليد و اشتغال باز گرداند» و «چرخ اقتصاد نيز همچون چرخ سانتريفيوژها بچرخد». اما حاصل اين تلاش نافرجام توافقي شد به نام برجام كه در آن براي ايران: «عمده فعاليتهاي هستهاي ايران به حالت تعليق درآمده»، «ايران به صورت اختياري به پروتكل الحاقي و بازرسيهاي مضاعف و غيرمتعارف تن داده»، «چرخ اقتصادي هم نچرخيده و بر مشكلات اقتصادي كشور افزوده شده»، «مشكلات مبادلات مالي و پولي با بانكهاي جهان رفع نشده»، «بر شدت و حجم كمي و كيفي تحريمها افزوده شده» و... و طرفهاي غربي به رهبري امريكا علاوه بر اينكه به تعهدات خود عمل نكردهاند و به مديريت پولهاي آزاد شده ايران به نفع اقتصاد و چرخه توليد و اشتغال خودشان پرداختهاند هماينك فاز دوم برجام را عملياتي كردهاند.
يكسال پيش روزنامه سوئيسي « نويه زوريخه سايتونگ» در مطلبي نوشت: توافق اتمي ايران با غرب در برابر دوران نامشخص و مبهمي قرار دارد. تهران و واشنگتن درك متفاوتي از اين توافق دارند و روي كار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئيس جمهور امريكا هم علامت سوالهاي ديگري را با خود به همراه خواهد آورد. تقريباً حدود يك سال (ديماه ۹۵) از اجراي رسمي توافق هستهاي ايران با غرب كه در آن تهران موظف به اعمال محدوديتهايي در برنامه اتمي خود شده و غرب نيز موظف به لغو تحريمها عليه تهران شد ميگذرد، اما آينده اين توافق نامعلوم است. به رغم تصور غلط برخي از سياسيون در ايران كه ترامپ را ديوانه و اروپاييها را عاقل و خط آنان را از امريكا جدا دانسته و به دنبال تعامل برجامي با اروپا و اعمال تفرقه بين اروپا و امريكا و اروپايي كردن برجام هستند، از سه ماه پيش كه ترامپ در نطق خود عملاً برجام را پاره كرد تا همين امروز، تروئيكاي اروپايي برجام متشكل از انگليس، آلمان و فرانسه كاملاً همسو و هماهنگ با امريكا عمل كرده و فاز دوم برجام را كليد زدهاند. در واقع فاز دوم برجام از نگاه غربيها «امريكا و اروپا» مبتني بر اعمال سياست «هويج و چماق» تحت «استراتژي قورباغه آبپز» با دو هدف مهم از زمان عملياتي شدن توافقنامه برجام در ديماه ۱۳۹۴ آغاز شده است:
۱ - غيرتزدايي ملي و ايجاد شكاف بين آحاد مردم و دوگانه «موافق/مخالف» با تعامل (بخوانيد ذلتپذيري) با امريكا و قبول حاكميت و خواستههاي غرب.
۲ - به موازات ايجاد انشقاق در بدنه مردم و موافق سازي با وادادگي ملي، اخذ امتيازات بيشتر در ساير حوزهها نظير «موشكي»، «حقوق بشر»، «عدم حمايت از محور مقاومت»، «به رسميت شناختن رژيم كودككش و جنايتكار صهيونيستي» و...
غربيها در اعمال «ديپلماسي اطاله مذاكرات» تبحر زيادي دارند. مذاكرات فلسطينيان با رژيم صهيونيستي نمونه بارز آن است كه ساليان درازي است كه تحت عنوان قرارداد كمپ ديويد ادامه داشته و هيچ سرانجامي جز عقبنشيني مرحلهاي فلسطينيان از خواستههاي بهحق خود در ادامه مذاكرات كمپ ديويد متصور نيست.
تصور و نگاه غربيها از برجام اين است كه با دادن هويج و شكلاتهاي موقتي و اميدوارسازي ايران به نتيجه برجام، دولتمردان ايران را پاي ميز مذاكره و استمرار مذاكرات نگهداشته و به تدريج جمهوري اسلامي را وادار به عقبنشينيهاي مرحلهاي در باره ساير موضوعات مورد علاقه طرف غربي نمايند. تصور غرب از برجام، دقيقاً منطبق بر كمپديويدي كردن آن و اطاله مذاكرات و امتيازگيري بيشتر است، به گونهاي كه چهار سال دوم دولت آقاي روحاني نيز به اثبات بيتعهدي امريكا نسبت به برجام بگذرد و به اينترتيب دومين خسارت محض و تقريباً هيچ در سفره برجامي ايران قرار گيرد. هماينك ۱۰ دور مذاكرات ايران با غرب در باره بيتعهدي امريكاييها در دو سال گذشته نهتنها هيچ دستاورد ملموس و قابل اعتنايي براي ايران در پي نداشته بلكه بيترديد سياست كمپديويدي شدن برجام را تقويت نموده است. پروفسور هاينس گرتنر، رئيس مؤسسه سياست بينالملل اتريش در اسفند ماه سال ۹۵ در مصاحبه با خبرگزاري تسنيم در پاسخ به اين پرسش كه به نظر شما اروپا چگونه بايد با ترامپ برخورد كند، گفت: كشورهاي اروپايي با اين شرايط كنار خواهند آمد. آنها اطمينان دادهاند كه در هر صورت هزينه بيشتري در زمينه دفاعي خواهند كرد و در كنار امريكا خواهند ماند.
علاوه بر رسانهها و مراكز سياسي غرب، دولتمردان غربي (فرانسه، انگليس و آلمان) نيز بر اين حقيقت مسلم تصريح كردهاند كه چنانچه امريكا اجراي تعهدات خود در برجام را موكول به تغيير در برنامه موشكي ايران كند، به دليل منافع خود با امريكا قطعاً در كنار امريكا خواهند ماند.
نتيجه اينكه گذشت زمان بيحاصل بودن مذاكره با غرب براي لغو تحريمها و قلدري و بدعهدي غربيها را به اثبات رسانده و با جرئت ميتوان گفت دلبستن به غرب و ادامه مذاكرات، بازي در ميدان مورد علاقه آنان بوده و سرانجامي جز كمپديويدي شدن و اطاله مذاكرات و عقبنشيني تدريجي ايران از مواضع انقلابي خود در ادامه مذاكرات متصور نيست، انتظار مردم و نظام از مسئولان و دولتمردان اين است كه با درك حيلهگري و بدعهدي غرب و بينتيجه بودن مذاكرات، رفتار خود با غرب را بر اساس الگوي انقلابي حضرت امام خميني سلامالله عليه تنظيم نموده و با تكيه به توان ملي و ظرفيتهاي داخلي در مسير اجرايي نمودن اقتصاد مقاومتي با الگوي جهادي گام بردارند.