معصومه طاهري
حوزه علميه چه جور جايي است؟ چه كساني به حوزه ميروند؟ آيا كار حوزويها فقط منبر و سخنراني است؟ و... اينها سؤالاتي است كه شايد بسياري از خود پرسيده باشند اما بد نيست بدانيد همه طلاب از ابتدا حوزوي نبودهاند خيلي از آنها خصوصاً در سالهاي اخير تحصيلكردگان رشتههاي ديگري هستند مانند جواد جلواني جوان نخبهاي كه در مدرسه تيزهوشان درس خوانده و از رشته مهندسي پزشكي فارغالتحصيل شده است. او كارشناس ارشد رشته رسانه از دانشگاه صداوسيماست با اين حال چند سالي ميشود كه در كنار فعاليت رسانهاي، زندگياش را وقف طلبگي كرده است.
چرا شما در سه رشتهاي كه هيچ ارتباطي با هم ندارد تحصيل كردهايد؟از دوره دبيرستان تقريباً اكثر دانشآموزان آرزويشان رشتههاي مهندسي بود و وقتي مهندسي پزشكي قبول شدم تا سال سوم همه چيز خوب بود اما حس كردم اين رشته به درد من نميخورد چون ديدم مهندسي مثل تعميركاري است اگر مثلاً يك دستگاهي خراب بشود از يك مهندس ميخواهند كه آن را درست كند كه اين با فلسفه زندگي من جور درنميآمد. اختراع و ساخت و توليد هم كه در ايران وجود خارجي ندارد نهايتاً فضاي فكري و روحي من علوم انساني بود. با توجه به سوابق دانشجويي كه داشتم رشته مديريت رسانه با روحياتم همخواني داشت و مديريت رسانه تجربه خيلي خوبي بود، ولي باز اقناع نشدم؛ يك سري نظريههايي بود كه به زندگيام عمق نميداد. ديدم حتماً بايد حوزه علميه بروم. اتفاقاً رشتههايي هم كه خوانده بودم رشتههاي خوبي بودند. ولي من ميخواستم بيشتر بدانم براي همين با انگيزه بالايي به حوزه علميه آمدم. ميدانستم كه حوزه علميه ممكن است من را كمي محدود كند. ولي به خاطر اينكه عمق را پيدا كنم وارد حوزه علميه شدم.
شما الان چند سال است در حوزه درس ميخوانيد؟هفت سالي ميشود كه در حوزه علميه مشغول به تحصيل و آموختن علوم ديني هستم و در پايه هشتم درس ميخوانم.
چرا درطول اين مدت هنوز ملبس نشدهايد؟انشاءالله ملبس هم ميشوم ولي فعلاً خودم را در آن سطح نديدهام كه با لباس روحانيت در جامعه حضور پيدا كنم. قطعاً اين لباس بركاتي دارد و البته محدوديتهايي هم به همراه ميآورد و اين را خوب ميدانم كه درعين حال اثرگذاري حرف را بالا ميبرد؛ يعني اگر من با لباس روحانيت، سواد رسانهاي تدريس كنم اثرگذاري سخنم بيشتر ميشود با اين حال هنوز نتوانستهام زمان ملبس شدن خودم را به قطعيت برسانم.
در فضاي رسانه فكر ميكنيد چقدر اثرگذار بودهايد؟اين يك فرصت خوبي است؛ اگر در گذشته حوزه علميه چهره به چهره بود كه معتقدم اثرگذاري چهره به چهره هنوز هم زياد است، امروز فضاي مجازي و دنياي رسانه امكان تازهاي مهيا كرده است؛ يعني ميتوانيد با كساني كه شما را نميبينند صحبت كنيد و تبليغ دين داشته باشيد.
الحمدلله در اين چند سال توانستهام كارهايي را كه ميخواستم انجام بدهم چون ما با همان دغدغههاي طلبگي وارد فضاي رسانه شديم. از همان ابتدا به رسانه به عنوان شغل نگاه نميكرديم، بلكه به عنوان يك دغدغه يا يك وظيفه تبليغي يا طلبگي وارد اين فضا شديم. من فكر ميكنم در اين مدت عملكرد خوبي داشتيم ولي اينكه اثرگذار بودهايم يا نه، اين مسئله مؤلفههاي خيلي پيچيدهاي دارد. ببينيد ماهواره، شبكههاي اجتماعي، حتي تلويزيون ملي يا شبكه پويا يك جاهايي ميآيند و با فضاهاي اصيل تربيتي، رقابت ميكنند. مثلاً عمو پورنگ برنامه خوبي دارد ولي براي بچهها آسيبهاي خاص خودش را دارد؛ هرچقدر برنامه عمو پورنگ يا فيتيلهايها با شعر و آواز سلام كردن و بالا و پايين پريدن را ياد بدهند، تربيتشان كافي نيست. اينها رقبايي براي تربيت خانواده هستند، فرزند از دست خانواده خارج شده است و من هم اينجا يك فشاري وارد ميكنم، ميخواهم بگويم اثرگذاري اتفاقاً خيلي سخت شده است، چون دنياي يكطرفه عصرش تمام شده است. دنيا، دنياي چندطرفه است؛ يك زماني جنس رسانه اينگونه بود كه رسانه پيام ميفرستاد مخاطب دريافت ميكرد امروز خود مخاطب فرستنده پيام است. امروز ايده شهروند خبرنگار يا ايده شهروند رسانه مطرح شده است؛ مثلاً ميبينيد فردي با 18 سال سن يك صفحه در اينستاگرام دارد كه 300هزار نفر آن را دنبال ميكنند خود همين شخص يك رسانه پر بازديد شده است يا يك نفر با 19 سال سن كانال تلگرامي دارد كه 40هزار نفر عضو آن هستند؛ لذا اين سؤالي كه ميپرسيد چقدر اثرگذار بودهايد جوابش خيلي سخت است ولي ما نبايد نااميد شويم. دنيا چندسويه شده است و مخاطب ديگر در اختيار ما نيست؛ آن دانشآموز يا نوجوان ديگر در اختيار ما نيست در اختيار خانوادهاش هم نيست با اين وجود بايد تلاش خودمان را بكنيم تا اثرگذار باشيم.
مهمترين و قديميترين رسانه حوزويان منبر است؛ در حوزه چه آموزشهايي براي اين كار داده ميشود؟جالب است بدانيد بر خلاف تصوري كه عامه دارند در حوزه به كسي منبر رفتن ياد نميدهند. فرد با توجه به تجربيات شخصي و مطالعات خودش و توانمنديهايي كه به دست ميآورد منبر ميرود.
اصلاً ما چه نيازي داريم كه حوزه علميه بيايد جامعه را اداره كند؟ يا به نيازهاي جامعه پاسخ بدهد؟ حوزه علميه بيايد همان احكام را بگويد. ما كه دانشگاه را داريم، دانشگاه بيايد همان علومي كه جامعه به آن نياز دارد را پاسخ بدهد؟به نظر شما چه كسي نيازهاي جامعه را بهتر ميداند مسلماً اهل بيت و بالاتر از اهل بيت(ع)، آن كسي كه انسان را خلق كرده است پس آن كسي كه انسان را خلق كرده و نقشه راه انسان دستش است همان خداست كه درحقيقت ما پاي درس اهل بيت(ع) نشستهايم و نزديك به يك ميليون حديث از اهل بيت داريم كه اگر تكراريهاي آن را حذف كنيم حدود 500هزار حديث ميشود، يك سفره خيلي گسترده كه هر چه بخواهيم در آن هست؛ بههمين خاطر است كه ميگوييم حوزه علميه بايد نيازهاي جامعه را پاسخ بدهد نه دانشگاه.
نقشه راه دست خداست و در اختيار اهل بيت(ع) قرار گرفته در حقيقت به نوعي اين علوم از طريق اهل بيت(ع) در حوزههاي علميه وجود دارد ولي استخراج نشده است. مثلاً اقتصاد اسلامي از دل اين معارف استخراج نشده نه اينكه كسي كار نكرده باشد كم كار شده است اگر بخواهيم چيزي تبديل به يك پارادايم بشود بايد افراد زيادي روي آن كار كنند تا بتواند جريانساز بشود. در مقوله اقتصاد يك نفر ممكن است بگويد راه نجات اقتصاد ايران در اقتصاد ليبرالي است با چه حجت شرعي اين حرف را ميزنيد يا يك نفر بگويد راه نجات بشريت در اقتصاد سوسياليستي است با چه حجتي اين حرف را ميزنيد ولي مايي كه دنبال حجت شرعي هستيم ميگوييم راه نجات بشريت در اقتصاد اسلامي است كه البته هنوز اقتصاد اسلامي توليد نكرديم و اقتصاد ما ملغمهاي از همه چيز است.
سؤالي كه خيليها درباره حوزويان ميپرسند اين است كه چطور سه سال ادبيات عرب ميخوانند، ولي اكثراً توانايي مكالمه عربي را ندارند؟ادبياتي كه بتوانند حرف بزنند مكالمه است ولي ادبياتي كه در حوزه علميه خوانده ميشود ادبياتي است كه ميخواهند قرآن و حديث را بفهمند. اتفاقاً ما ممكن است طلبهاي را داشته باشيم كه قرآن را بهتر از يك عربزبان بفهمد چون زبان عربي متحول شده است. يك عربزبان در عراق ممكن است قرآن را بخواند و خوب نفهمد و چه بسا يك طلبهاي كه بلد نيست عربي حرف بزند آن آيه قرآني را بخواند و بهتر از آن عربزبان بفهمد، چون زبان عربي كه ما در حوزه خواندهايم زباني بوده است كه متناسب با فهم قرآن و روايات 1400سال پيش است نه زبان محاوره و رايج عربزبانان كنوني.