کد خبر: 874416
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۶ - ۲۲:۰۰
ماجراي شهيد محسن حججي از آن زمان كه اولين تصاوير از صلابت وي در هنگام اسارت منتشر شد تا...
محمد‌جواد اخوان
ماجراي شهيد محسن حججي از آن زمان كه اولين تصاوير از صلابت وي در هنگام اسارت منتشر شد تا هفته پيش كه با بدرقه ديدني ملت در خاك ميهن آرام گرفت، مشحون از نكات تأمل‌برانگيز و البته ارزشمند است. شهيدي كه تا چندماه پيش غيراز همرزمان، دوستان و بستگان نزديكش كسي او را نمي‌شناخت، اما ناگهان به چهره‌اي بين‌المللي و مورد توجه افكار عمومي تبديل شد، خصوصاً آنكه اقبال شگفت انگيز افكار عمومي به وي نه از روي برساخت‌سازي رسانه‌اي يا پروپاگانداي رسانه‌هاي رسمي، بلكه از جنس خيزش خودجوش اجتماعي بود. در ساعات اوليه انتشار تصوير اسارت وي، در حالي كه كمتر كسي از نام و نشان وي خبر داشت، ناگهان موج گسترده اجتماعي شكل گرفت كه صلابت و شجاعت وي را در سخت‌ترين لحظات تحسين مي‌كرد. نگاه نافذ و البته بدون واهمه وي كافي بود تا عمق واقعيت را به دور از هرگونه حاشيه تراشي بازگو كند. 

در واقع عكس اسارت حججي، تابلوي تمام عيار فرهنگ 1400 ساله عاشورايي بود كه در آن «ما رأيت الا جميلا» موج مي‌زد. تصوير اسارت او در آن غروب سوخته و غم‌آلود، روضه مصوري بود كه سده‌هاي متوالي از منابر شنيده بوديم. جامعه‌اي كه هر ساله قصه پرغصه كربلا را شنيده بود، اين بار تصويري نه از جنس فيلم سينمايي، بلكه واقعيت عيني را تجسم آن مي‌يافت. دزخيماني كه محسن 25 ساله را به اسارت بردند، از لحظه شهادت او فيلمي منتشر نكردند، گويي ايستادگي و هيبت اين فرزند حيدر كرار، حتي در دقايق سخت واپسين نيز اميد آنها را براي رعب افكني در دل مخاطبان به يأس بدل كرده بود. 

اقبالي كه جامعه از طيف‌ها و سلايق گوناگون به اين شهيد عزيز نشان داد نيز جالب توجه است. به رغم آنكه بنابر روال سابق انتظار مي‌رفت كه شهداي مدافع حرم بيشتر مورد توجه قشر ارزشگراي جامعه قرار گيرد و از دريچه رسانه‌هاي انقلابي بازنمايي گردد، اين بار كساني كه ظاهر چندان انقلابي و حتي اسلامي نيز نداشتند، در بازنمايي رسانه‌اي و اجتماعي او پيشتاز بودند. گزافه نيست اگر بگوييم شهيد حججي را اتفاقا بيشتر «سلبريتي»‌هايي به جامعه معرفي كردند كه شايد خودشان چندان با گفتمان انقلاب اسلامي نسبت وثيقي نداشتند. به همين نسبت در مراسم تشييع با شكوه وي نيز چهره‌هايي كه گرايش‌ها و سلايق گوناگون را عيان مي‌كرد، رخ مي‌نمود. 

اما چه شد افرادي كه ظاهر انقلابي چنداني هم نداشتند حججي را گرامي داشتند و حتي رسانه‌هاي رسمي و انقلابي را به دنباله روي از خود واداشتند؟ رمز اصلي پاسخ اين پرسش در فهم آيه «تعز من تشاء» است. اين قدرت قاهره ذات باري تعالي است كه دل‌ها را به يك سو متوجه مي‌كند، هرچند همه قدرت‌هاي مادي بخواهند مسير ديگري را ترويج كنند. اتفاقا در ماجراي محسن عزيز، اين مسئله آشكارتر است، اگر حججي از تبار يكي از مسئولان و منتفذان بود، يا خود قبل شهادت چهره‌اي شناخته شده و مورد توجه جامعه بود، مي‌شد اينگونه توجيه كرد كه گرايش عمومي نتيجه سابقه ذهني يا پروپاگانداي رسانه‌اي است. اما اين جوان 25 ساله اهل شهرستان نجف آباد از خانواده عادي و متوسط جامعه در عرض چند ساعت محبوب دل ميليون‌ها ايراني شد. آنچه او را عزيز كرد، نه «ژن مرغوب»، «آقازادگي» و ... ، بلكه تنها اخلاص انقلابي و ايثار شهادت طلبانه او بود. اين است كه او را مي‌توان نماد بارز يك «رويش انقلاب» دانست. 

اما روي ديگر ماجراي غوغاي اين رويش انقلاب، راهي است كه پديده «دفاع از حرم» و «نگرش بين‌المللي اسلامي» در اين سال‌ها طي كرده است. اگر روزي شهداي مدافع حرم در غربتي تلخ و بدون بازتاب رسانه‌اي تشييع و خاكسپاري مي‌شدند يا در خيابان‌هاي تهران، عده‌اي به تأسي از راديو رژيم صهيونيستي شعار «نه غزه، نه لبنان» سر مي‌دادند يا آن رجل سياسي مشهور كه ديگر در قيد حيات نيست، از شورشيان تروريست سوريه حمايت مي‌كرد، امروز مردم ايران يك مدافع حرم را با عزت و شكوه تا خانه ابدي‌اش بدرقه مي‌كنند و در فراق او اشك مي‌ريزند. ديگر براي مردم ايران مدافع حرم و مدافع وطن يكي است و راهي كه از «سر» گرفته‌ايم در اوج عزت و سربلندي است. 
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار