محمدجواد اخوان
اين روزها رسانهها اظهاراتي را از برخي سخنرانيهاي رئيسجمهور نقل ميكنند كه نشان ميدهد هنوز حال و هواي روزهاي انتخابات براي پاستورنشينان پايان نيافته است. اگر بخواهيم در چند عبارت كوتاه اين اظهارات را تحليل كنيم، عبارت است از: قطببندي با ديگر اركان نظام، مقصر دانستن بخشهاي ديگر و مشغولسازي و دادن آدرسهاي واهي به جامعه. طرح برخي موارد از ايندست در كوران رقابتهاي انتخابات نيز خلاف مصالح نظام بود، چه برسد به اينكه اين ماجراي تلخ در دوران پساانتخابات ادامه يابد! اينكه چرا با گذشت بيش از يك ماه از انتخابات هنوز هم، چنين جملاتي شنيده ميشود جاي تأمل بسيار دارد.
سازوكارهاي قانوني نظام اكنون نتيجه انتخابات را مورد تأييد قرار داده است و لاجرم قرار نيست انتخابات تكرار شود. آقاي روحاني قرار نيست براي كسب رضايت عمومي به هيجانآفريني كاذب دست بزند، چون انتخابات تمامشده و بهزودي دولت دوازدهم بر سر كار خواهد آمد. اگر توجيه و بهانهاي براي برخي اقدامات خلاف مصالح دوران انتخابات بود، اكنون هيچگونه توجيه و عذري منطقي نيست. رئيسجمهور بايد خود را رئيسجمهور همه ملت بداند و در جهت وفاق و انسجام ملي حركت كند.
از سويي مهمترين تجربه حاكميتي آقاي روحاني حوزه «امنيت ملي» بوده و بارها او خود را خبره اين حوزه دانسته و اساساً كابينه وي نيز صبغه امنيتي دارد. اگر كسي با الفباي امنيت ملي آشنا باشد ميداند، شكافسازي و قطببندي جامعه به سود منافع ملي نيست. پس بايد بار ديگر پرسيد چگونه يك خبره «امنيت ملي» اينگونه در خلاف مسير آن گام برميدارد؟
اگر شرايط خاص كنوني كشور را در نظر بگيريم، باز همين پرسش مطرح است. درست در روزهايي كه دشمنان فرامنطقهاي و منطقهاي با ابزارهاي مختلف تشديد تحريم و فشارهاي گوناگون در حال تخاصمورزي هستند و بازيچههاي دست سرويسهاي اطلاعاتي ميكوشند با «ترقهبازي» آرامش و امنيت مردم را سلب كنند، چگونه ميتوان پذيرفت كه دغدغه رئيسجمهور فاصلهگذاري با اركان حاكميت باشد؟ چگونه قابلقبول است كه «سپاه» كه به نيابت از ملت در پيشاني مقابله با تروريستها است و همه طيفها و سلايق مختلف امنيت كنوني را ارمغان مجاهدتهاي آن ميدانند، آماج حملات كلامي عاليترين مقام اجرايي كشور قرار بگيرد؟ آيا آقاي رئيسجمهور نوك پيكان را اشتباه گرفته است؟
در اينكه چرا چنين رويكردي در دستور كار پاستورنشينان قرارگرفته، گمانههاي مختلفي قابلطرح است. شايد اين تصميم، آتش تهيه شكلگيري كابينه دوازدهم باشد و بتوان كابينه بعدي را متناسب با چنين مواضعي تحليل كرد. از سويي برخي معتقدند الگويي كه دولتمردان مستقر در رقابتهاي انتخاباتي دوازدهم، به كار بستند و موفق به كسب اعتماد دوباره ملت شدند، تا حد زيادي زير زبانشان مزه كرده است: «فرافكني بهجاي پاسخگويي» و «قطببندي كاذب بهجاي كار». اگر اين تحليل واقعيت داشته باشد بعيد نيست كه در چهار سال آينده همين روند ادامه يابد و بهجاي حل مشكلات روزافزون اقتصادي و معيشتي مردم، شاهد شنيدن جملاتي شبيه آنچه اين روزها ميشنويم باشيم.
اگر اين روند ادامه يابد به اين معناست كه مطابق ضربالمثل معروف «چهارپاي دولت از پل گذشته است» و ديگر نبايد از وي در مورد ايجاد يكميليون شغل در سال، رفع فقر و محروميت يا گشايشهاي اقتصادي برجام سؤال كرد. بايد ميليونها ايراني كه به روحاني رأي داده يا ندادهاند، هرروز از «دولت با تفنگ» بشنوند، براي لغو كنسرتها اشك بريزند و ماه رمضان هرسال منظر شنيدن فلان آهنگ قبل افطار باشند، چراكه بين دو تفكر، لابد يكي را برگزيدهاند كه گرسنگي، بيكاري، سفرههاي خالي و ناامني را با شنيدن «ربنا» فراموش ميكند!
اكنون دوقطبيسازي جامعه و القاي دوگانگي در حاكميت، مؤثرترين روشي است كه مانع سؤال از تحقق وعدهها ميشود و ذهنها از بيماريهاي مهيب اقتصادي كه اولين علائم آن اين روزها جلوي شعب برخي بانكها و مؤسسات اعتباري به چشم ميخورد، غافل ميسازد.
عليايحال، اين روش غلط به هر دليلي كه در دستور كار قرارگرفته باشد و فارغ از آنكه نتيجه مطلوب را براي طراحان و مجريانش به ارمغان آورد، يك پيامد روشن خواهد داشت و آن اينكه ميتوان گفت «اعتدال» نيمبندي كه به آن ميباليدند، كمكم رنگ خواهد باخت. قطببندي جامعه و شكاف سازي، آشكارا ضداعتدال است و افراد و جرياناتي كه خود را در يكسوي اين دوقطبي قرار ميدهند، صراحتاً از دايره اعتدال خارج ميشوند.
البته ناگفته پيداست كه پيشازاين نيز خبر چنداني از اعتدال نبود و «بي شناسنامه» و «بيسواد» خواندن منتقدان يا «بيشعور» ناميدن مدير معترض رنگ و بويي از اعتدال نمييافت! اما همان اعتدال نيمبند و مجاملهآميز نيز، گويا به پايان خط رسيده و در كابينه دوازدهم صراحتاً جاي خود را به «افراط» خواهد داد. اين بدان معناست كه ايدههاي مركزي «شبهگفتمان اعتدال و تعامل» ديگر فاقد كاربست است.