کد خبر: 806683
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۵
«شهيد حاج مهدي عراقي در قامت يك مبارز ديرين» در گفت‌وشنود با حسين مهديان
حاج حسين مهديان از مبارزان پرسابقه نهضت اسلامي وياران ديرين شهيد حاج مهدي عراقي به شمار مي‌رود. او با رهبران انقلاب ارتباط و مراوده‌اي طولاني داشته است كه اميد مي‌بريم خاطرات و اسناد آن به زودي منتشر گردد.
محمدرضا کائینی
حاج حسين مهديان از مبارزان پرسابقه نهضت اسلامي وياران ديرين شهيد حاج مهدي عراقي به شمار ميرود. او با رهبران انقلاب ارتباط و مراودهاي طولاني داشته است كه اميد ميبريم خاطرات و اسناد آن به زودي منتشر گردد. آنچه پيشروي داريد، گفتوشنودي است كه با مهديان در سالروز ترور وي و شهيد حاج مهدي عراقي به دست گروه فرقان انجام شده است.

جنابعالي از چه مقطعي و چگونه با شهيد حاج مهدي عراقي آشنا شديد؟ ايشان درآن دوره، چه فعاليتهايي انجام داد؟

بسم الله الرحمن الرحيم. در واقعه لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و اعتراض حضرت امام به آن و عقبنشيني دولت علم و در مجموع آغاز نهضت اسلامي، اولين گروهي كه به ياري امام شتافت، گروه شهيد حاج صادق اماني بود. بنده از سال 1340، 1341 با شهيد حاج صادق اماني و شهيد حاج صادق اسلامي آشنايي داشتم و گروه حاج صادق اماني با شهيد حاج مهدي عراقي مرتبط بودند. حاج صادق، كوهي از وقار و طمأنينه بود و در آن ايام در روزهاي چهارشنبه، در مسجد جامع درس اخلاق ميداد.

به وقار و طمأنينه شهيد حاج صادق اماني اشاره كرديد. فردي با چنين روحيهاي، چگونه در قضيه اعدام انقلابي منصور نقش داشت؟

نكته مهم همين است كه ايشان كه از چنين روح مطمئن و آرامي برخوردار بود، در شاخه نظامي هيئت مؤتلفه براي سرنگوني شاه و از بين بردن يكي از عوامل امريكا، يعني حسنعلي منصور، در كنار شهيد عراقي فعاليت ميكرد. او در حالي كه به ما درس آرامش، وقار و اخلاق ميداد، با شهيد عراقي و چند تن ديگر نقشه اعدام انقلابي منصور را طراحي ميكرد. واقعاً اين امر، تسلط بر نفس و ارادهاي بسيار قوي ميخواهد.

شرايطي هم كه اين عمليات در آن صورت گرفت دشوار بود. اينطور نيست؟

همينطور است. با توصيف من و ديگران نميتوان آن شرايط و جو سنگين را بيان كرد. ما يك چيزي ميگوييم و شما يك چيزي ميشنويد! رژيم شاه با حمايت همه جانبه امريكا بر تمام اركان كشور مسلط شده بود. حسنعلي منصور هم مهره مستقيم امريكا بود. مردم بهشدت ترسيده بودند و امكان هيچگونه مبارزه سياسي وجود نداشت. جو كاملاً سنگين و امنيتي بود. در چنين فضايي زدن مهره امريكا جرئت، جسارت و توكل زيادي ميخواست كه اين برادران از آن برخوردار بودند.

به مسجد جامع و جلسات درس شهيد حاج صادق اماني درآن اشاره كرديد. به طور كل نقش اين مسجد در تربيت افراد مبارز چه بود؟

در ماه رمضان در مسجد جامع، سخنوران مبارزي چون شهيد باهنر براي سخنراني ميآمدند و از آنجا كه درباره حضرت امام و آرمانها و اهداف ايشان صحبت ميكردند، امكان اينكه كسي به صورت دائمي در آنجا سخنراني كند وجود نداشت، چون هر روز يك نفر منبر ميرفت و او را دستگير ميكردند! و فرداي آن فرد ديگري كه ايثارگر، ازجان گذشته و بياعتنا به دنيا بود، منبر ميرفت و سخنراني ميكرد. خلاصه ماه رمضان به اين شكل ميگذشت. يادم است سرهنگ عصباني و خشني به اسم «سرهنگ طاهري» - كه همه به كنايه به او سرهنگ سگي ميگفتند- ميآمد و به سخنرانيها گوش ميداد و سپس دستور دستگيري سخنران را ميداد! خودشان هم در مانده بودند كه چطور وقتي كسي را دستگير ميكنند، بلافاصله فرد ديگري جاي او را پر ميكند؟! منزل پدري ما هم در همان منطقه بود و من هم همراه با عدهاي از جوانان شجاع و مبارز، در اين جلسات شركت ميكردم. بنده در آنجا بود كه با شهيد حاج مهدي عراقي آشنا شدم.

پس از ترور حسنعلي منصور، ايشان به مدت 13 سال در زندان بود. در اين فاصله ارتباط شما با شهيد عراقي چگونه بود؟

طبيعتاً ارتباطم با ايشان قطع شد، ولي با خانوادهشان ارتباط داشتم. يك بار پس از فرار سه چهار نفر از زندانيها از زندان اوين و بعد هم حاضر نشدن شهيد عراقي، مرحوم عسگراولادي و مرحوم آيتالله انواري در جشن تولد شاه، اين افراد را به زندان برازجان كه در منطقه بد آب و هوايي بود تبعيد كردند تا آزارشان بدهند. به همراه خانواده در ايام عيد، براي ديدار با آنها به برازجان رفتيم. دوستان در حياط زندان فرش انداخته بودند و براي سال تحويل قيمهپلو درست كرده بودند. درآن ديدار بسيار خوش گذشت.

غير از شما، ديگر چه كساني براي ملاقات آنان آمده بودند؟

آقاي هاشمي رفسنجاني همراه با بچههايشان كه آن موقع خيلي كوچك بودند، آقاي مرواريد و آقاي توكليبينا همراه خانوادههايشان، خانواده شهيد عراقي و آقاي نيري. از روزهاي فراموش نشدني زندگيام بود. فصل بهار و هوا ملايم بود، اما ميگفتند: تابستانهاي آنجا طاقتفرساست و زندانيها را به آنجا تبعيد ميكردند تا مقاومتشان بشكند و آنها را وادار به تسليم كنند. ما چهار پنج روزي در برازجان بوديم و بعد هم سري به بوشهر زديم.

اشاره كرديد به شما و ديگراني كه براي ملاقات زندانيها آمده بودند و گفتيد كه خيلي خوش گذشت. مگر مأموران ساواك مراقب نبودند؟

دستكم به شكل علني خير و ما خيلي راحت با هم صحبت ميكرديم. خيلي تلاش كرده بوديم يك روز تمام را از صبح تا غروب در محيط زندان با آن بزرگواران كه روحيه بسيار قوي داشتند بگذرانيم. روحيه بسيار شاد و قوي شهيد عراقي و ديگران، آن روز را براي ما تبديل به يكي از شيرينترين روزهاي زندگيمان كرد.

آيا توانستيد پيامي هم رد و بدل كنيد؟

مفصل! مطالب زيادي را با شهيد عراقي رد و بدل كرديم. شهيد حسام آن روز خيلي كوچك، ولي بسيار كنجكاو بود.

چه شد خانوادههايتان را هم به منطقه بد آب و هواي برازجان، آن هم زندان برديد؟

خانوادههاي ما بهقدري به هم علاقهمند بودند كه ترجيح ميدادند بهجاي رفتن به شمال يا جاهاي خوش آب و هوا در ايام عيد، همراه ما بيايند و اتفاقاً براي آنها هم چند روز فراموش نشدني بود.

هنگامي كه شهيد عراقي از زندان آزاد شد، رابطه شما چگونه ادامه يافت؟

در 13 سالي كه ايشان در زندان بود كه عملاً نميشد كاري كرد و ارتباط ما قطع بود. وقتي هم كه آزاد شد، هنوز خفقان رژيم شاه وجود داشت و باز هم كار چنداني نميشد انجام داد. اين وضعيت ادامه داشت تا زماني كه امام از نجف به پاريس رفتند و شرايط تغيير كرد و ما هم اين توفيق را پيدا كرديم كه به نوفللوشاتو برويم و مدتي در خدمت امام باشيم.

از آن روزها و شخصيتهايي كه در اطراف امام بودند برايمان بگوييد. شهيد عراقي در آن روزها چه نقشي داشت؟

حضرت امام اعتماد و علاقه زيادي به شهيد عراقي داشتند، لذا وقتي ايشان به پاريس رفت، حفاظت از امام را به عهده گرفت. محل اقامت امام با محل نماز و سخنراني ايشان كمي فاصله داشت و حفاظت و حراست از ايشان، به عهده شهيد عراقي بود.

و اما در مورد شخصيتهايي كه اطراف امام بودند و تقريباً حضور دائمي داشتند، يكي ابوالحسن بنيصدر بود كه شبها پس از نماز، سخنان حضرت امام را براي خبرگزاريهاي خارجي ترجمه ميكرد. ديگري قطبزاده بود كه در واقع به كساني كه قرار بود با امام مصاحبه كنند، وقت ميداد و اين مصاحبهها را تنظيم ميكرد. يكي دكتر يزدي بود كه نقش مترجم صحبتهاي امام را به عهده داشت و آخري مرحوم صادق طباطبايي بود كه بعدها در دولت موقت هم حضور داشت و در جريان اختلاف شهيد آيتالله صدوقي و مرحوم بازرگان، نقش ميانجي را ايفا كرد.

حضرتعالي در آن روزهاي حساس اوجگيري انقلاب، در پاريس و در خدمت حضرت امام بوديد. درآن روزها، ملاقاتهاي بسيار مهمي صورت گرفتند. از آن ديدارها برايمان بگوييد.

يادم است شهيد بهشتي و مهندس بازرگان به نوفللوشاتو آمدند. همينطور دكتر سنجابي كه بنده در جلسه ملاقات ايشان با امام، حضور داشتم. يادم است وقتي امام با قاطعيت تمام فرمودند:«جمهوري اسلامي، نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر» دكتر سنجابي با حيرت گفت:«مگر ميشود؟» بعد كمي با هم صحبت كردند و دكتر سنجابي استدلال امام را قبول كرد و سپس خبر اين ملاقات توسط خبرگزاريها منتشر شد. يك روز در حياط بودم كه مرحوم آقاي اشراقي داماد امام به من گفت:« امام با شما كار دارند.» خدمت امام رفتم و ايشان فرمودند:«به دكتر سنجابي بگوييد از نوشتهاي كه به او دادم، استفاده تبليغاتي نكند!» ميخواهم بگويم امام تا اين حد دقيق بودند كه حتي در آن شرايط دشوار و پرمشغله، از چنين جزئيات ظريفي هم غفلت نميكردند.

به ميانجيگري مرحوم دكتر طباطبايي بين شهيد آيتالله صدوقي و مرحوم بازرگان اشاره كرديد. موضوع از چه قرار بود؟

شهيد صدوقي به عملكرد دولت موقت انتقادات جدي داشتند، در نتيجه بين ايشان و مهندس بازرگان دلگيري پيش آمده بود كه ادامهاش ابداً به مصلحت نبود. براي رفع اين كدورت جلسهاي در منزل ما تشكيل شد و شهيد صدوقي و پسرشان تشريف آوردند. مرحوم بازرگان هم آمد و پشت سر شهيد صدوقي اقتدا كرديم و نماز خوانديم. بعد هم صحبتهايي شد و الحمدلله تا حدي كدورتها برطرف شدند. فرداي آن روز كيهان خبر اين جلسه را با عكس زد. موقعي كه فرقان مرا ترور كرد، يكي از مستنداتشان در دفاع به اصطلاح خودشان براي دفاع از «آخونديسم» همين عكس بود.

به حضور شهيد عراقي در پاريس برگرديم و به نقشي كه ايفا ميكرد و رابطه ايشان با امام؟

همانطور كه عرض كردم امام فوقالعاده به شهيد عراقي اعتماد و علاقه داشتند. يادم است شهيد عراقي پس از نماز مغرب و عشاي امام به پاريس و خدمت ايشان رسيد. او درجواني بسيار قوي بود و هيكل ورزشكاري داشت، ولي 13 سال زندان خيلي به او صدمه زده بود. امام همين كه او را ديدند، فرمودند:«تو همان عراقي هستي؟» معلوم بود شهيد عراقي كاملاً ياد امام مانده بود.

شهيد عراقي در زندان هم مسئوليت نظارت بر تهيه غذا را به عهده داشت و خيلي خوب از پس اين كار بر ميآمد. بماند كه اساساً آدم اجرايي، كاربلد و بسيار مسلطي بود. به همين دليل غير از حراست و حفاظت از امام، مسئوليت پشتيباني و تهيه غذا در نوفللوشاتو را هم به عهده گرفت. آن روزها مردم بهخصوص دانشجويان، از سراسر اروپا و امريكا به نوفللوشاتو ميآمدند و طبيعتاً بايد به آنها غذا داده ميشد. شهيد عراقي اغلب آبگوشت يا سيبزميني و تخممرغ پخته تهيه و با همين غذاهاي ساده، از آنها پذيرايي ميكرد. غذا هم براي همه يكسان بود، لذا هر كسي كه ميآمد و آن وضعيت ساده را ميديد، تحت تأثير قرار ميگرفت. بعد هم كه با خود حضرت امام ملاقات ميكردند و وضعيت ساده اقامتگاهشان را ميديدند، در وجودشان تحول ايجاد ميشد و اغلبشان موقع برگشتن گريه ميكردند!

رابطه شهيد عراقي با اعضاي جبهه ملي و نهضت آزادي كه در نوفللوشاتو حضور فعال داشتند چگونه بود؟

شهيد عراقي در هر امري، كاملاً از امام اطاعت ميكرد و لذا تا وقتي ايشان با كسي مخالفتي نميكردند، عراقي هم بر همان مبنا با آنها ارتباط و تعامل داشت.

ماجراي مديريت كيهان توسط جنابعالي و شهيد حاج مهدي عراقي پس از پيروزي انقلاب چه بود؟

روزنامه كيهان بستر تبليغاتي مهمي براي نظام بود و لذا بايد به دست فرد مطمئني سپرده ميشد. از سوي ديگر به دليل اعتصابات سال 1357، بدهيهاي زيادي پيدا كرده بود. ما تكتك طلبكارها را صدا زديم و به آنها سفته داديم تا بهتدريج بدهيها را بپردازيم. بعد هم نويسندگان متعهد و متخصص را به كيهان آورديم. شهيد عراقي كاملاً به نقش مهم اين روزنامه در جامعه واقف بود. به همين دليل مناصب مهمتر را نپذيرفت و مسئوليت سر و سامان دادن به كيهان را به عهده گرفت و از عناصر متخصص و متعهد ياري خواست.

شما هنگام شهادت ايشان و پسرش در ماشين حضور داشتيد. شنيدن ماجراي آن روز در اين بخش از گفت و گو، براي ما مغتنم است.

بله، آن روز صبح ايشان طبق معمول دنبالم آمد. پشت فرمان بود و من كنارش نشسته بودم. شهيد حسام پشت سر من بود و محافظ شهيد عراقي پشت سر ايشان نشسته بود. سر كوچه كه مي‌‌خواستيم وارد خيابان اصلي شويم، كسي كنار ماشين ظاهر شد و آن را به رگبار بست. شهيد عراقي هرطور كه بود از ماشين بيرون آمد و لحظاتي ايستاد و سپس به شهادت رسيد! من بارها اين اصطلاح را به كار بردهام كه عراقي ايستاده شهيد شد!

ضارب را هم ديديد؟

بله، به نيابت از شهيد عراقي به حج رفتم و موقعي كه برگشتم، گفتند ضارب دستگير شده است. به زندان اوين رفتم و او را ديدم و از او پرسيدم:«علت ترور ما چه بود؟» اسمي از دكتر شريعتي آورد. گفتم:«ميداني در آن شرايط سخت خفقان همين دكتر شريعتي كه تو ادعاي مريد بودنش را ميكني و به نامش آدمها را ميكشي، روزهاي آخر عمرش در خانه من بود و وصيتنامه تاريخي را در خانه من به دكتر حكيمي داد؟»

دركل و به نظر من نبايد از خاطر برد كه شريعتي درباره طبقه محروم زياد گفت و نوشت. در مصر وقتي اهرام را ديد، نامهاي براي برده‎‎ها نوشت كه واقعاً زيباست. شريعتي بهعنوان كسيكه حامي مستضعفان و دشمن مستكبران بود، بالاخره در جامعه طرفدار پيدا ميكرد. اما گروه فرقان روي بعضي از نظريه‎‎هاي او تكيه كردند. به قدري برداشت آنها از شريعتي كودكانه بود كه قويترين بازوي شريعتي را قطع كردند. استاد مطهري باعث شد شريعتي معروف شود. مطهري، شريعتي را به حسينيه ارشاد آورد و برايش جلسه گذاشت، اما هميشه ميگفت:«شريعتي بايد كنترل شود، بايد مواظب سخنرانيهايش باشيم.» از اين اختلافها، گروه فرقان سوءاستفاده كرد. آنچه مسلم است اينكه پشتپرده گروه فرقان، اكبر گودرزي و پس از آن طبق اسناد لانه جاسوسي، امريكا بود. گروه فرقان، آلت دست امريكايي‎‎ها شد. ريشه گروه فرقان از امريكا آب ميخورد. چون امريكا هيچوقت بيكار نمينشيند. الان هم شبانهروز با كانال‎‎هاي تصويري و راديويي عليه جمهوري اسلامي ايران تبليغ ميكند.

از ديگر ترورهاي گروه فرقان چه خاطراتي داريد؟ ظاهراً اين موارد به شما بيارتباط هم نبوده است؟

حاج طرخاني، يك بازاري سرشناس، متدين و انقلابي بود. هر كسي از روحانيان كه تحت تعقيب رژيم شاه قرار ميگرفت، فراري ميداد و ميبرد شمال و تا مدتي كه آب‎‎ها از آسياب بيفتد از او پذيرايي ميكرد. اكبر گودرزي، در دوران طلبگي ميرفت در خانه حاج طرخاني - كه خانهاش در همين خيابان مسجد قبا بود - پول ميگرفت. اينها شستوشوي مغزي شده بودند. خصومت و ترورهايشان بيربط بود و ادلهاي نداشتند. دفاعيات آنها در فيلم دادرسيشان هست. چند دقيقه قبل از اينكه آقاي هاشمي را ترور كنند، من پيش او بودم. از اتاقش كه بيرون آمدم، اينها وارد شدند و ميخواستند او را ترور كنند كه به كمك همسرش اين اتفاق نيفتاد. وقتي آقاي هاشمي را به بيمارستان شهدا بردند، به عيادتش رفتم.

و سخن آخر؟

حضرت امام(ره) در هيچ تشييع جنازهاي شركت نكردند، جز تشييع جنازه شهيد عراقي كه اين حركت نهايت علاقه ايشان به آن شهيد بزرگوار را نشان ميدهد.

با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۵۶ - ۱۳۹۷/۰۷/۰۳
0
0
الهی
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار