کد خبر: 698079
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۷
گذري و نظري بر سير ورود اتومبيل به ايران و پيامدهايش
اولين كالسكه به گفته منابع تاريخي به وسيله يكي از بازرگانان روسي به شاه عباس دوم در دوره صفويه سوغات داده مي‌شود كه چندان مورد استفاده قرار نمي‌گيرد.
سمانه صادقي

اتومبيل، پديده نوظهور بيش از صد سال پيش چند سالي است كه به قولي از نان شب واجب تر گشته! و با وجود خطراتي كه براي سلامتي انسان و محيط زيست دارد، همگان را شيفته خود كرده است و به يكي از نياز هاي اساسي زندگي و به قولي از نان شب واجب تر! مبدل گشته، سبك زندگي و معماري ايراني مان را در طول مدت حضور صد و اندي ساله اش به كلي تغيير داده است. اين سوغات فرنگي چنان جاي خود را در ميان خانواده هاي ايراني باز كرده كه عده اي مسئله شان از نياز گذشته و تنها براي فخر فروشي و كامل كردن كلكسيون شان اقدام به خريد انواع مختلف آن مي نمايند، شيفتگاني كه تعدادشان در كشور هر روز رو به افزايش است! اينكه چه شد بشر به فكر ساخت اتومبيل افتاد و اين پديده از چه زمان پا به كشورمان گذاشته و همراه خود چه پيامدهايي را به ارمغان آورده، از جمله مسائلي است كه در مقاله پيش رو به آن پرداخته ايم.

***

در قرن 18 در فرانسه شخصي به نام «نيكولا كونير» وسيله سه چرخه‌اي مي‌سازد كه با دستگاه بخار آب حركت مي‌كرده، در سال 1770 م دومين وسيله نقليه توسط وي ساخته مي‌شود كه اكنون در موزه خودرو پاريس نگهداري مي‌شود. اما در قرن 19 براي تكميل اين وسيله كوشش‌هايي توسط سه كشور كشور آلمان، فرانسه و امريكا انجام مي‌گيرد كه به جاي بخار آب با احتراق داخلي موتور به حركت در مي‌آمد. در نهايت در سال 1886 م شخصي به نام «دايملر» در كشور آلمان اولين موتور احتراق داخلي به وسيله باروت را مي‌سازد. از طرفي «اتين لونوار» فرانسوي نيز وسيله‌اي اختراع مي‌كند كه با احتراق توسط گاز كار مي‌كرده است. همچنين در سال 1890 م نيز شخصي به نام «كريس» وسيله‌اي مي‌سازد كه موتورش توسط مواد نفتي كار مي‌‌كرد.

بالاخره توسط «هانري فورد» امريكايي اين وسيله نقليه تكميل مي‌شود و در مدت چهار سال پس از اين اختراع صاحب بزرگترين كمپاني سازنده ماشين يعني كمپاني فورد مي‌شود. اتومبيلي كه حدود 20 مايل در ساعت سرعت داشت و بر روي لاستيك‌هاي پره‌اي و تو پر حركت مي‌كرد و اولين اتومبيل كامل جهان بود. در سال 1896م اين اتومبيل اختراع شد و تا سال 1900 م حدود ده هزار دستگاه اتومبيل ساخته و به سراسر دنيا از جمله ايران فرستاده مي شود.

* كالسكه اي كه روي دست حركت داده شد!

اولين كالسكه به گفته منابع تاريخي به وسيله يكي از بازرگانان روسي به شاه عباس دوم در دوره صفويه سوغات داده مي‌شود كه چندان مورد استفاده قرار نمي‌گيرد.

اوايل قرن 19 جرج سوم پادشاه انگلستان كالسكه‌اي به رسم هديه براي پادشاه ايران فتحعلي شاه مي‌فرستد كه به علت نبود جاده و خيابان مناسب در تهران شاه نمي‌تواند از آن استفاده كند و تنها چند بار سوار آن شده كالسكه توسط خدمه و درباريان روي دست از زمين بلند شده و اعليحضرت ده پانزده متري راه برده مي‌شود و لذت‌سواري مي‌برد.

در سال 1270 ه.ق معيرالممالك ساخت كالسكه‌اي را به كشور اتريش سفارش داده به مبلغ پنج هزار تومان كه اين كالسكه براي مراسم تشريفات دربار مورد استفاده قرار مي‌گيرد. اين كالسكه ساخت كارخانه «واگن فابريك» شهر وين است و در حال حاضر در موزه خودرو جاده مخصوص كرج نگهداري مي‌شود.


«رنو» ي مظفرالدين شاه نخستين اتومبيل وارداتي!


* كالسكه مشتركي براي حمل جنازه ناصرالدين شاه و تاجگذاري رضاخان

از جمله وقايعي كه اين كالسكه در آن حضور داشته، ترور ناصرالدين شاه به دست ميرزا رضا كرماني است كه جنازه در همين كالسكه روي دست طوري قرار مي‌گيرد كه مردم متوجه فوت شاه نشوند. همچنين در 15 آذرماه 1304 ه.ش براي مراسم تاجگذاري رضاه شاه نيز همان كالسكه مورد استفاده قرار مي‌گيرد. مراسم تاجگذاري با استقبال از ملكه اليزابت دوم و فردريك نهم پادشاه دانمارك همراه بوده و كالسكه در مسيري پوشيده از شن و ماسه از كاخ گلستان تا كاخ مرمر به حركت در مي آيد.

*خريد كالسكه از روسيه و آغاز كالسكه راني در كشور

پس از ناصرالدين شاه پسران وي ظل السلطان و مظفرالدين ميرزا نيز كالسكه‌هاي زيبايي براي خود تهيه كردند، طوري كه در اواخر سلطنت ناصرالدين شاه در تهران حدود 30 كالسكه كه از روسيه خريداري شده بود وجود داشت.

23دستگاه داخل شهر و هفت دستگاه براي خارج شهر بود. در دوران محمدعلي شاه قاجار كالسكه‌راني در كشور متداول گشت و سفرا و وزيران مختار كشورهاي روس، انگليس و فرانسه با آن در شهر رفت و آمد مي‌كردند كه همين سبب شد صدراعظم و وزراي ايران هم از آنها تبعيت كنند. اما در آن دوران تجار و بازاريان و علماء همچنان از الاغ و قاطر براي رفت و آمد استفاده مي‌كردند كه در مالكيت خود آنها بود و هر كس بنا بر سليقه خودش از خورجين، زيلو يا فرش با تزئينات مختلف استفاده مي‌كرد. براي مسافرت به شهرهاي دور و نزديك كساني كه وضع مالي بهتري داشتند از دليجان(1) و كالسكه‌هاي يك اسبه و يا چند اسبه استفاده مي‌كردند. اما كم‌كم تعداد درشكه‌(2)ها و كالسكه‌ها به قدري افزايش يافت كه باعث بي‌نظمي در معابر گرديد و دولت‌ را به فكر ايجاد نظم انداخت.

*وضع نخستين قوانين راهنمايي و رانندگي در ايران

در اولين اعلاميه‌اي كه توسط كاشف السلطنه رئيس بلديه آن دوران (1285ه.ق)‌ در خصوص رفت و آمد كالسكه و درشكه ها صادر شد، چنين نوشته شده است:«درشكه و كالسكه چه كرايه باشند چه شخصي نبايد در سر چهارراه‌ها بايستد و در ايستگاه‌هاي معموله هم بايد تحت نظام خاص و به رديف عقب سر هم و در يك جهت خيابان بايستند. اطفال ولگرد و بي‌تربيت نبايد پشت درشكه‌ها و كالسكه‌ها سوار شوند. كورس گذاشتن درشكه‌ها با يكديگر اكيداً قدغن مي‌باشد».

* واگن اسبي تفريحي كم خرج اما پرهيجان!

در سال 1305 ه.ق پس از اتمام ساخت راه‌آهن تهران- حضرت عبدالعظيم (ره) كه به آن «ماشين دودي» گفته مي شد و با توجه به اضافه آمدن ريل‌ها، شركت بلژيكي سازنده راه‌آهن پيشنهاد راه‌اندازي خطوط واگن اسبي در خيابان‌هاي تهران را ارائه نمود كه حدود بيست تا بيست و پنج نفر گنجايش داشت، به سرعت ريل‌ها نصب و واگن اسبي كه نمونه‌اي از واگن‌هاي ماشين دودي بود، با چرخ‌هايي كوتاه‌تر بر روي ريل‌ها قرار گرفتند. مردم هم كه در آن روزها تفريحي نداشتند، براي ديدن و سوار شدن آن آمدند و اين وسيله حمل و نقل عمومي خيلي زود در بين مردم مورد استقبال قرار گرفت.

اولين خط واگن اسبي به نوشته مرحوم جعفر شهري از خيابان گار(3) ماشين تا سبزه ميدان كشيده شد و بعدها خط‌هايي از ميدان توپخانه به لاله‌زار و ميدان حسن‌آباد و ميدان قزوين و خيابان مخبرالدوله و ناصريه كشيده شد و كليه خطوط به هم متصل شدند.

ايستگاه مركزي يا به قول امروزي‌ها ترمينال اصلي واگن اسبي در خيابان گاري خانه كه بعدها ماشين خانه نام گرفت (اكباتان فعلي) قرار داشت كه شب‌ها گاريچي‌ها و درشكه‌چي‌ها وسايل نقليه‌شان را در آنجا پارك مي‌كردند.

اين خيابان علاوه بر اين محل فروش وسايل مورد نياز درشكه‌ها و گاري‌ها نيز بود و بعدها نيز اولين كمپاني‌هاي اتومبيل‌كارشان را در اين خيابان آغاز كردند. (شورلت، فورد، دوج، فيات و ...)

تا اوايل حكومت رضاخان 1308 ه.ش همچنان خطوط واگن اسبي فعال بود اما به علت عدم توافق دولت با شركت بلژيكي سازنده خط ماشين دودي، واگن‌هاي اسبي از خيابان‌ها جمع‌آوري شد و خيابان‌ها عريض‌تر و آسفالت شدند.

*«رنو» نخستين اتول وارداتي به ايران

مورخان معتقدند مظفرالدين شاه در سفر فرنگ (1900 م) براي اولين بار سوار يك دستگاه اتومبيل رنو در فرنگ مي شود و سپس سفارش خريد دو دستگاه از اين پديده عجيب و غريب ساخته شده به دست اجنبي را براي تفرج در خيابان‌هاي دارالخلافه مي دهد و براي نخستين بار اتومبيل وارد ايران مي شود. مي گويند وقتي مدير كمپاني رنو دو دستگاه اتومبيل سفارشي را به ديد همايوني گذاشت، شاه روبه مدير گفته بود: قيمت اين دو دستگاه اتومبيل چقدر است؟ مدير نيز در جواب مي گويد: اتومبيل اول به عنوان هديه و پيشكش خدمت اعليحضرت تقديم مي‌شود و اتومبيل دوم شانزده هزار فرانك و اتومبيل‌هاي بعدي پانزده هزار فرانك خواهد بود!

(كوريان) ميهماندار مخصوص مظفرالدين شاه در فرانسه در اين رابطه مي نويسد: «اتومبيل‌ها پس از رسيدن به روسيه از طريق كشتي به بندر انزلي انتقال يافته و هنگام عزيمت به تهران به علت جاده‌هاي خراب و ناهموار انزلي به تهران با مشكلات فراواني روبرو مي‌شوند و حتي يكي از آنها بر اثر شكستن قطعه حساسي از چرخ‌هايش در راه مي‌ماند و تنها اتومبيل دوم به تهران مي‌رسد. هر چند ازآن اتومبيل ديگر هم به علت تنگ بودن معابر و گل‌و لاي وسط آنها و ناهموار بودن‌شان استفاده چنداني نشد و فقط گاهي شاه براي تفريح سوار آن مي‌شد و در بعضي از خيابان‌هاي دارالخلافه به گشت مي‌پرداخت». مردم به آن پديده نوظهور «كالسكه دودي» يا «ارابه آتشين» مي‌گفتند.

*نخستين راننده شخصي اتومبيل و گواهينامه

البته راننده مخصوصي به نام «فرناند وارنه» هم همراه با اتومبيل فرستاده مي‌شود كه هم راننده و هم مكانيسين اتومبيل بوده است و حقوقي از قرار ماهي هفتصد فرانك براي وي مقرر مي گردد. مردم به « مسيو وارنه» «اتومبيلچي شاه» مي‌گفتند و اين نام در بين مردم سبب شد كه دولت در گواهينامه سال‌‌هاي 1298 ه.ش به بعد كه از سوي نظميه صادر مي‌شد به جاي نام راننده از نام اتومبيلچي و به جاي گواهينامه رانندگي، تصديقنامه اتومبيلچي‌گري قيد كند. تا سال 1305 ه.ش و زمان حكومت پهلوي اول كه اين نام اصلاح و تصديقنامه شوفرگري و شوفر اتومبيل جايگزين آنها شدند و از سال 1307 ه.ش به تصديقنامه رانندگي تغيير نام دادند.

*كمبود اتومبيلچي و تاخير در پرداخت حقوق «موسيو وارنه»

از طرفي به خاطر در دسترس نبودن بنزين و روغن كافي و عدم وجود مكانيك و راننده از طرف اعيان و اشراف آن زمان اين پديده نوظهور چنان مورد استقبال قرار نمي‌گيرد چراكه تنها شاه از عهده مخارج برمي‌آمده كه او هم يك بار به علت خالي شدن خزانه كشور چند ماهي نمي‌تواند حقوق راننده را پرداخت نمايد. به همين خاطر كار به شكايت سفارت فرانسه مي‌كشد. سرانجام اين اتومبيل در جريان پرتاب بمب يا نارنجك دستي در وقايع بعد از مشروطه از بام خانه‌اي توسط حيدر عمو اوغلي و يارانش در خيابان باغ وحش (اكباتان فعلي) به سمت محمدعلي شاه، منهدم و به آهن پاره‌اي تبديل مي‌گردد.

* شيوع علاقمندي درباريان به اتومبيل و اهداء رولزرويس فرمانفرما به رضاخان!

بعد از مظفرالدين شاه، حاج امين الضرب كه او هم مثل شاه شيفته صنايع خارجي بود دومين نفري است كه اقدام به خريد يك دستگاه اتومبيل مي كند، پس از وي ميرزا حسن وثوق الدوله و عده‌اي از رجال و درباريان از جمله ظل السلطان و پدرش اكبر ميرزا صارم الدوله و عبدالحسين ميرزا فرمانفرما اتومبيل خريداري مي‌كنند. اتومبيل فرمانفرما مدل «اسكس سدان» بوده و بعدها كه رولزرويس مي‌خرد آن اتومبيل را به رضاخان سردار سپه كه در گذشته مهتر او در كرمانشاه به هنگام واليگري‌اش بوده تقديم مي‌كند تا از دست او در امان بماند!

تا اواخر حكومت احمدشاه قاجار، تعداد اتومبيل ‌هاي موجود در تهران به صد دستگاه مي‌رسيد از جمله در سال 1290 ه.ش تعداد 50 دستگاه اتوبوس در كنار درشكه‌ها به جابه‌جايي مردم در سطح شهر مي‌پرداخته‌اند و بقيه اتومبيل‌‌‌هاي سواري شخصي متعلق به شاهزادگان و اعيان و اشراف و چندين سفارتخانه بود.

*آسفالت جايگزين سنگفرش هاي خاطره انگيز

اولين خياباني كه آسفالت شد محدوده سر در الماسيه (انتهاي خيابان باب همايون) تا ميدان توپخانه بود. بعدها سنگفرش‌هاي خيابان‌هاي سپه تا باغشاه و پهلوي بالا(امام خميني تا چهار راه وليعصر)، خيابان شاه و شاهرضا جمع شد. از سنگفرش‌هاي خيابان شاهرضا (انقلاب فعلي) براي سنگفرش كردن پارك ساعي استفاده مي‌شود( براي صرفه جويي در هزينه ساخت پارك).

*« ميرسپاسي» باني ورود كمپاني هاي خارجي اتومبيل به ايران

يكي از كساني كه پاي كمپاني‌‌هاي ‌خارجي سازنده اتومبيل به ايران را باز كرده است شخصي به نام «سيد احمد ميرسپاسي» است. وي كه شوفر حسن وثوق الدوله نخست وزير وقت بود بعدها راننده مخصوص احمدشاه مي‌شود و در چندين سفر همراه وي به اروپا سفر مي‌كند. با هوشياري و زيركي‌اش با روساي چندين كمپاني سازنده اتومبيل آشنا مي‌شود با توجه به نفوذش موفق به گرفتن تسهيلاتي براي ورود خودرو به كشور مي‌شود و با توجه به اطلاعاتش از خودرو در زمان نخست وزيري رضاخان به عنوان مشاور و مباشر كل تسليحات قشون مشغول به كار مي‌شود هرچند بعدها از اين سمت كناره مي‌گيرد و به كار آزاد خود مي‌پردازد.

*علاقه افراطي مرفهين به خريد و فروش اتومبيل در سال 1308 !

در سال 1308 ه.ش حدود 90 كارخانه مختلف اتومبيل‌سازي به ايران اتومبيل صادر مي‌كرده‌اند و در ميان آنها امريكايي‌ها مقام اول را دارا بوده‌اند. طوري كه روزنامه اطلاعات در همان سال طي مقاله‌اي انتقادي اعلام مي‌كند:« تنها در اين سال تعداد 1522 دستگاه اتومبيل سواري و 1105 دستگاه كاميون و اتوبوس و ميني‌بوس طبق بيلان گمركات وارد ايران شده‌اند و در هيچ مملكتي اين همه مارك‌‌هاي مختلف وجود ندارد و هيچ كجايي دنيا چنين آش درهمي (شله قلمكار) پيدا نمي‌شود كه در ايران وجود دارد. اين همه مارك‌‌هاي مختلف نتيجه هوي و هوس مردم است. بسيار مشاهده مي‌شود كه يك نفر در عرض سال، شش رقم اتومبيل با شش مارك مختلف عوض كرده باشد، بدون آنكه علتي جز پيروي از هوس داشته باشد».

*«گراهام پيچ» گران‌ترين اتومبيل

گران‌ترين اتومبيل‌‌هاي اوليه «گراهام پيچ» (به دليل داشتن ترمزهاي روغني و ‌لاستيك‌‌هاي بادي، چرا كه قبلاً همه لاستيك‌ها توپر بوده و پمپ باد جهت پنچرگيري بيشتر مورد استقبال بود) است كه دو هزار و پانصد تومان قيمت داشته و با پانصد تومان پيش قسط به متقاضيان خريد تحويل داده مي‌شد كه همراه با اتومبيل مقدار زيادي لوازم يدكي و دو حلقه زاپاس، يك جعبه آچار، يك تلمبه باد و يك چراغ سيار همراه با جوائزي چون ساعت مچي يا بغلي، فندك، كت چرمي، قوطي سيگار و تسبيح و جا كليدي به خريداران اهداء مي‌شده كه به دليل سقف برزنتي (كروكي) اتومبيل‌ها كت چرمي يا باراني براي مقابله در برابر باد و باران و جلوگيري از خيس شدن شوفرها به آنها هديه داده مي شده است.

*اولين سانحه رانندگي منجر به فوت!

پدرام صبا نواده محمودخان ملك الشعرا صبا حكايت درگذشت درویش خان(4) را اين طور نقل مي كند: «پدرم روايت مي كرد شب چهاشنبه دوم آذر ماه سال 1305 در منزل یکی از دوستان دعوت داشتیم. همه مهمانان اهل هنر، موسیقی دان و موسیقی شناس بودند در این جمع درویش خان حضور داشتند و وجودشان مایه فخر و مباهات بود بسیار خوش گذشت شبی بود که هرگز از یاد نمیرود، هر کدام با شیوه خود با ساز نغمه ای نواختیم در حالی بودیم که نفهمیدیم وقت چگونه می گذرد. پاسی از شب گذشت و مجلس به آخر رسید درویش خان تار را برداشت و گفت:«شور آخر را هم بزنیم» شوری نواخت که حیرت انگیز وهنگامه بود، بگونه اي كه نمي توان آنرا شرح داد! پس از شب نشيني درویش خان با درشکه ای راهی منزل شد در بین راه اتومبیلی با درشکه اش تصادف کرد و در اثر ضربتی که به سر او وارد آمد جان سپرد»، جناره وي را در شمیران نیمه راه دربند قبرستان ظهیرالدوله بخاک سپردند. بدين ترتيب درویش خان نخستین شخصیتی شد که در ایران در اثر تصادف با اتومبیل جان خود را از دست داده است.

پي نوشت ها:

1- واژه دليجان از كلمه«دليژانس» كه واژه فرانسوي است اخذ شده و مخصوص حمل 8 نفر است.

2- واژه درشكه از كلمه «داروژكي» كه واژه روسي است گرفته شده و مخصوص حمل 2 نفر بوده است.

3- گار به معناي ايستگاه است اما مردم به آن گارد ماشين دودي مي گفتند.

4- غلامحسین درویش معروف به «درویش‌خان» از هنرمندان نامی و استادان موسيقي ايراني اواخر دوره قاجاريه است. او دستگاه موسیقی سنتی ایران را به ۷ دستگاه بخش کرد و آهنگ‌های فراوانی ساخت که ۲۲ آهنگ از آن ها برجای مانده است. او كه در نواختن تار دست داشت با الهام از سه‌تار به فکر افتاد سیم دیگری به تار كه تا آن زمان دارای پنج سیم (دو سیم سفید، دوسیم زرد، و یک سیم بم) بود بیفزاید، بدين ترتيب از آن هنگام تار دارای شش سیم شد.

غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۹:۰۲ - ۱۳۹۳/۱۰/۲۶
0
0
iyi
ناشناس
|
United Kingdom
|
۱۲:۴۴ - ۱۳۹۸/۱۱/۲۵
0
0
خدا یا دردل خاکت بیامرزش لیک بسیار . وزنه در آسمان است پیش خود مطربی آموز از او که اندکی ساز خوشت آید اندر این احوال ما
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار