سياست خارجي برآيند اقتدارگرايانه تخصيص ارزشها در برخورد با يكديگر است كه يك واحد سياسي از مجموعه توانايي و قابليتهايش جهت افزايش بهرهوري نرمها و استانداردهاي مطلوب در بعد خارجي استفاده ميكند. بعد خارجي معمولاً ميتواند در سه سطح ارتباط با دولتها، سازمانهاي بينالمللي و ملتها بروز نمايد و آنچه رئيسجمهور محترم در سفر به نيويورك در اجلاس سالانه مجمع عمومي سازمان ملل و ملاقاتهاي حاشيهاي آن با رؤساي دولتها انجام داد، در واقع دو بعد از سه بعدي بود كه به درستي در راستاي اهداف سياست خارجي ايران اسلامي انجام شد و بعد سوم آن، يعني ارتباط با ملتها نيز همواره از اصول ثابت سياست خارجي جمهوري اسلامي بوده است كه مسئولان خود را موظف به حركت در آن مسير ميدانند.
اما رسيدن به وضعيت مطلوب در سياست خارجي مستلزم استفاده از تكنيكها و زبان خاصي است كه در صورت عدم به كارگيري آن چه بسا وضعيت نابهنجاري را در اين عرصه فراهم نمايد و برداشتهاي متفاوتي را در ذهن مخاطبين داخلي و افكار عمومي جهاني شكل دهد، چرا كه بعضاً در گذشته شاهد بودهايم كه افكار عمومي نسبت به كاربرد زبان نرمش يا قاطعيت از سوي مسئولان جمهوري اسلامي در مجامع بينالمللي در بعد سياست خارجي با برداشتهاي سوء مواجه شدهاند و اين در حالي است كه ويژگي ديپلماسي اين ضرورت را به وجود ميآورد كه به فراخور مواضع اتخاذ شده و فضاي عمومي، با حفظ اصول و ارزشهاي حاكم بر نظام اسلامي زبان خاص آن به كار گرفته شود. شايد هم اين برداشتهاي ناصواب نشأت گرفته از اشتباهي باشد كه برخي در يكي دانستن سياست خارجي با روابط بينالملل از لحاظ مفهومي و معاني قائلند.
اين در حالي است كه منظرهاي تعريفي اين دو متفاوت است و طبيعي است نميتواند يك واحد سياسي در ارتباط با ديگر واحدهاي سياسي فارغ از مطلوبهاي خود در سياست خارجي سخن از روابط با كشورها داشته باشد يا بالعكس كشوري بدون در نظر گرفتن سياست خارجي ديگر كشورها آن هم در محيطي همچون مجمع عمومي سازمان ملل و به دور از بستر كنش و واكنشها، بر طبل تكنوازانه خود بكوبد. آنچه تاكنون از سوي برخي كشورها در اجلاسهاي سالانه سازمان ملل شاهد بودهايم، رفتارهاي خارج از قاعدهاي بوده است كه اين معدود كشورها در مناسبات و ارتباط با ديگر كشورهاي عضو داشتهاند. زبان تحكمآميز و آمرانه رؤساي جمهور امريكا در سنوات گذشته مصداق بارز اين رفتار خارج از قاعده بوده است، آنچنان كه مقدمهاي براي تعرض به برخي كشورها شده است. هر چند سخنان امسال رئيسجمهور امريكا در مجمع عمومي سازمان ملل كمي متفاوتتر از سخنان او و ديگر رؤساي جمهور امريكا در سنوات گذشته بوده است، اما هنوز هم همان روح تكبر و خودخواهي در اين سخنان ديده ميشود.
در نقطه مقابل آن، رئيسجمهور اسلامي ايران با رعايت حفظ كرامت و ارزش براي همه واحدهاي سياسي عضو سازمان ملل فارغ از برتريهاي ظاهري آنها، سخناني را در اجلاس عمومي مطرح كردند كه اولاً نشان از برآيند اقتدارگرايانه تخصيص ارزشها و تواناييهاي جمهوري اسلامي در سياست خارجي و تعامل با كشورهاي عضو بود و ثانياً ادبيات به كار گرفته شده توسط دكتر روحاني در اين سخنان گوياي آن بود كه وي به درستي با نرمها و استانداردهاي مطلوب بينالمللي در رعايت حقوق ديگر كشورها آشنا بوده و سعي دارند اين نرم و استانداردها رعايت شود. ضمن آنكه دكتر روحاني به درستي به تصوير كشيد كه چگونه است كه موفقيت يك واحد سياسي در اروپا يا مثلاً امريكا ميتواند بر سه پايه استراتژي، منافع ملي و مصالح عمومي استوار شود، حتي به قيمت تحتالشعاع قرار دادن منافع ملي ديگر كشورها اقداماتي انجام شود ولي در گوشهاي از جهان كشوري كه سياست خارجي خود را بر پايه سه شعار عزت، حكمت و مصلحت استوار كرده است، بايد از اصول ترسيم و تعريف كرده خويش فاصله بگيرد؟
دكتر روحاني در سخنراني خود در مقر سازمان ملل و نشستهاي تخصصي و عمومي با سران كشورها و رسانههاي مطرح دنيا با تأكيد بر حقوق هستهاي ملت ايران، ضرورت ائتلاف براي صلح به جاي جنگ افروزي، دوري كردن از بازيهايي كه حاصل جمع آنها صفر است، ضرورت برداشتن تحريمهاي ظالمانه از سر ملت ايران، سپري شدن دوران جنگ سرد و تقسيم دنيا به دو اردوگاه «ماي برتر» و «ديگران دونتر» و دهها كليدواژه مهم در صحن سازمان ملل و ديدار با سران كشورها و رسانهها ثابت كردند كه نظام جمهوري اسلامي ضمن احترام به حقوق ملتها و دولتهاي ديگر، همواره با حفظ اصول و ارزشهاي ثابت خود از سياست خارجي تبعيت ميكند كه در عين قاطعيت، نرمش عزتمندانه و قهرمانانه را براي خود و ديگر ملتها و دولتها به ارمغان آورد و اين درست در نقطه مقابل وادادگي و تسليمي است كه بعضاً برخي واحدهاي سياسي در مواجهه با قدرتهاي بزرگ از خود تاكنون به نمايش گذاشتهاند. اكنون بايد به انتظار نشست تا ديد دنياي پرمدعاي غرب در مقابل سخنان سنجيده و مسئوليتپذير رئيسجمهور اسلامي ايران در قضاياي مهمي همچون بحرانهاي منطقهاي و تكليف در مقابل تنشهاي قومي- مذهبي كه با همراهي و مديريت برخي دول غربي صورت ميگيرد و حاكميت كشورهايي همچون سوريه چه سياستي را اتخاذ ميكنند يا پس از مذاكرات كوتاه هستهاي تيم ايراني با 1+5 در نيويورك مسير آينده براي رفع مشكلات پيش روي هستهاي ايران چگونه طي خواهد شد يا تحريمهاي ظالمانهاي كه طي اين مدت بر ملت ايران اعمال شده است، چگونه برداشته خواهد شد.
اين سخن دكتر روحاني در نيويورك كه گفته بود: «ممكن است ما نتوانيم منبع عمده بياعتمادي و ترديد مردم ايران نسبت به دولتهاي امريكا طي 60 سال گذشته را فراموش كنيم»، قطعاً دربردارنده اين مفهوم است كه فراموشي جنايتهاي امريكا خيلي سخت و تقريباً غيرممكن است.