سيد را دوست و دشمن، روحاني سياستمدار خواندهاند، اما به راستي هويت واقعي او چيست؟ بر همگان محرز است كه دبيركل حزبالله فارغالتحصيل هاروارد يا آكسفورد يا عينشمس قاهره يا سوربن پاريس نيست، ولي شخصيت او بهگونهاي است كه از نظر هوش سياسي، حكمت و عقلانيت بهندرت چنين فردي در دنياي فارغالتحصيلان اين مراكز علمي معتبر پيدا ميشود. او در سن 18 سالگي جوانترين عضو مؤسسان حزبالله بود و از آن هنگام در اين تشكيلات به فعاليت مشغول بود و هميشه با انرژي بسيار و مثبت درحال فعاليت، تعليم و تعلم بوده است. با فرا رسيدن هشتمين سالگرد شهادت شيخ شهيدان مقاومت اسلامي شهيد شيخ راغب حرب، دبيركل سابق حزبالله سيد عباس موسوي براي ايراد سخنراني در شهر جبشيت حضور مييابد و دقايقي پس از ترك محل و شناسايي توسط مزدوران خائن، پنجه خونآلود رژيم غاصب به سوي آن دراز شد و ايشان را به همراه همسر و فرزند خردسالش شهيد كرد. پس از شهادت سيد عباس موسوي شوراي مركزي حزبالله تشكيل و جناب سيد حسن نصرالله به عنوان دبيركل حزبالله انتخاب شد. سيد در اولين سخنراني خود بر ادامه مقاومت و انتقام خون شهيد سيد عباس موسوي تأكيد كرد. او اعلام كرد مقاومت اسلامي تا بيرون راندن كامل رژيم غاصب، رهايي تمامي اسيران لبناني ـ همه اسراي در بند تشكيلات جهاديـ و پس گرفتن اجساد شهدا از مبارزه با اسرائيل دست برنميدارد. براي بسياري از سياسيون آن زمان اين سخنان عجيب و دور از واقع به نظر ميرسيد، اما گويا جناب سيدحسن نصرالله چيز ديگري ميديدند. اخلاص بسياري كه در دل سيد غليان ميكرد باعث شد سرچشمههاي حكمت از زبانش جاري شود و غائلهها را يكي پس از ديگري بخواباند. ورود حزبالله به عرصه سياست ملي لبنان و كانديدا شدن چند نماينده از حزبالله براي انتخابات پارلماني به ذائقه برخي افراد كوتهفكر و متحجر خوش نيامد و آن را امري خلاف شرع دانستند و حتي به مبارزه مسلحانه با حزبالله لبنان روي آوردند، اما سيد بزرگوار آنان را با حكمت و درايت بسيار مهار كرد و اين جريان به جرياني فراموششده تبديل شد. گام بعد از ورود به پارلمان، رساندن پيام حزبالله به عرصه سياست ملي بود. در اين مسير چنان توفيقي حاصل شد كه دولت بعدي مجبور شد مقاومت اسلامي حزبالله لبنان را به عنوان ارگان مجاز به حمل سلاح و دفاع از كشور در عرصه سياست منطقهاي و بينالمللي اعلام كند. طرح بعدي سيد وحدت خط و منش تمامي تشكيلات اهل تشيع در لبنان و بهخصوص رقيب سرسخت حزبالله، جنبش امل بود. روش ايشان بهگونهاي بود كه توانست رقيب گذشته خود را كه سابقه 18 ماه مبارزه مسلحانه با حزبالله را داشت به همپيماني مهم در عرصه سياست ملي تبديل كند و اكنون وحدت كلمه حزبالله و جنبش امل در تمامي انتخاباتها و مناسبات سياسي مشهود است. هوش و ذكاوت، زبان سليس و بليغ توأم با عمل و روانكاوي جناب سيدحسن نصرالله باعث شد در عرض چند سال حزبالله تيتر اول روزنامهها و بحثهاي سياسي خاورميانه شود. در ميدان مبارزه عليه رژيم صهيونيستي قاطعيت ايشان در مبارزه سران آن رژيم را به ستوه آورد و آنها را به اين قاطعيت رساند كه بايد حزبالله را از بين برد. ژوئن 1993 جنگي تمام عيار به مدت هفت روز براي نابودي حزبالله توسط اسرائيل آغاز شد، ولي سران رژيم غاصب در ميانه نبرد به اين موضوع پي بردند كه نابودي مقاومت ممكن نيست، لذا تلاش كردند در اين جنگ فشار رواني روي جامعه حامي حزبالله و مقاومت اسلامي تحميل كنند، اما خداوند ياريدهنده و قادر است و بار ديگر وعده الهي محقق شد و جناب سيد بزرگوار و حزبالله پيروز شدند. سال 2000 ميلادي حادثه بزرگ ديگري بهوقوع پيوست، رژيم صهيونيستي زير بار حملات سنگين حزبالله زانو خم كرد و مجبور شد براي كاهش تلفاتش هرچه زودتر از جنوب لبنان عقبنشيني كند. اوج حكمت، درايت، سياسيگري و هوشمندي سيدحسن نصرالله در اين مرحله خود را نشان داد، موقعيتها و مناصب بسياري به ايشان پيشنهاد شد، هجوم مردم و سران ملتها به سمت ايشان تا حدي بود كه افراد متعددي او را اميرالمؤمنين خطاب كردند، ميلياردها دلار به او پيشنهاد شد، اما ايشان بر سر حرف خود ماند و تصريح كرد:«هدف ما واضح و مشخص است؛ آزادسازي تمامي اسراي حزبالله، برگرداندن اجساد شهدا و پس گرفتن سرزمينهاي خود.»هرچه گفته شود، بازگو و بيانكننده شخصيت اين مرد بزرگ نيست و به همين مقدار اكتفا ميكنم و سخن را با اشارهاي كوتاه به يك حادثه به پايان ميرسانم. بيشتر افراد صحنهاي جالب را از جناب سيد و مقام معظم رهبري مشاهده كردهاند كه سيدحسن نصرالله خم شد و بر دست رهبر گرانقدر بوسه زد. هنگامي كه از او پرسيدند:«علت اين عمل چه بود؟» بغض گلويش را گرفت و فرمود:«ميخواستم به همگان برسانم من كسي جز سرباز كوچكي كه در مسير اين رهبر الهي است، نيستم.»