خاطرات و عاقبت تلخ اولين شوراي شهر تهران تجربه گرانبهايي است براي
اصلاحطلباني كه امروز تصور ميكنند پس از سنگر رياست جمهوري، سنگر شوراي
شهر را فتح كردهاند. اين عده همانطور كه از سوابقشان هم انتظار ميرفت،
البته زودتر از آنچه توقع بود، خود را در جريان زد و بندهاي سياسي
انداختند، از اين رو بد نيست اگر نيمنگاهي به سرانجام كار شوراي شهر دوره
اول بيندازند، قبل از آنكه خود به آن سرانجام گرفتار آيند!
انحلال؛ عاقبت تلخ اولين شوراي شهر تهران يكي
از مسائلي كه به عنوان بزرگترين ايراد شوراي شهر اول به حساب ميآمد،
سرگرمي اصلاحطلبان در سردرگميهاي سياسي به جاي رسيدگي به مسائل شهري و
اجتماعي بود.
اين عده شوراي شهر را تبديل به يك باشگاه سياسي براي
تمرينهاي حزبي و جناحي خود كردند و با توجه به آنكه رياست جمهوري و مجلس
شوراي اسلامي نيز در اختيار افراد منسوب به جبهه اصلاحطلبان بود، سعي
ميكردند از شوراي شهر به عنوان يك حياط خلوت سياسي براي نيل به اهداف
آينده حزبي خود استفاده كنند، آنچنان كه طيف دولت و شخص رئيسجمهور و
اطرافيانش بر مباحثي چون توسعه سياسي تأكيد فراوان داشتند و احساس ميكردند
كه با جريانسازي سياسي در شوراي شهر ميتوانند نقش خود را در توسعه سياسي
پايتخت و سپس كل كشور ايفا كنند.
تجربه شوراي شهر اول تهران اما آن
چيزي نشد كه اصلاحطلبان دنبال آن بودند و مشاركت مردمي را به هيچ وجه
نتوانستند در امورات شوراي شهر دخيل كنند تا آن توسعه سياسي مدنظرشان محقق
شود.
اتفاقاً اولين تجربه شوراي شهر پايتخت نمونه و مصداقي شد از
سياستزدگي و اختلافات و چنددستگيهايي كه به هيچ وجه مؤيد توسعه سياسي
نبود، بنابراين بعد از اختلافات گسترده در شورا، اولين شوراي شهر تهران در
نقطه انحلال متوقف شد و عاقبت تلخي را براي اصلاحطلبان رقم زد، به طوري كه
نه توانستند به اهداف و برنامههاي حزبي و سياسي خود دست يابند و نه
توانستند كرسيهاي دومين شوراي شهر تهران را نصيب خود كنند و به عبارت ديگر
سنگر آنان در شوراي شهر توسط رقبايشان فتح شد.
جلوگيري از رشد عارضه سياسي در شوراي شهراين
تجربه امروز ميتواند درسي باشد براي اصلاحطلباني كه در چهارمين شوراي
شهر تهران راه يافتهاند، خصوصاً آنكه رياست شورا نيز در دست آنان است و
بايد بيشتر مراقب رفتارهاي خود باشند تا از مسير فعاليتهاي اجتماعي و شهري
به سمت زد و بندهاي سياسي منحرف نشوند اما متأسفانه شواهدي به چشم ميآيد
كه نشان ميدهد تلاش اصلاحطلبان در شوراي شهر تهران در همين ابتداي كار
خلاف مسير شهري و در راستاي اهداف سياسي است، حال بگذريم از آنكه برخي
راهيافتگان به اين شورا داراي كمترين تخصص لازم در زمينههاي مورد نياز هم
نيستند و صرفاً به دليل شهرتي كه داشتهاند، توانستهاند خود را در اين
جايگاه جاي دهند. نگاهي به نحوه انتخاب رئيس چهارمين شوراي شهر تهران حاكي
از مسائلي است كه بيش از پيش اين مشكل را برجسته ميكند.
در اين ارتباط
بد نيست به برخي از اظهارات پرويز سروري از اعضاي شوراي شهر تهران در
گفتوگوي تفصيلي با خبرگزاري مهر توجه كنيم. وي در اين گفت و گو به اين
نكات تأكيد ميكند: «اگر نگاه سياسي بر شورا حاكم نبود، رئيس بلافصل شوراي
تهران مهدي چمران بود»، «شوراي چهارم به طرف تهديد در حال حركت است»،
«اصلاحطلبان در انتخاب اول خود (براي شهرداري تهران) به سراغ كسي رفتند كه
از طرف مجلس ردصلاحيت شده است»، «انتخاب محسن هاشمي تقابل شورا با هيئت
نظارت مجلس است»، «اظهارات مسجد جامعي اولين گام براي دوقطبي كردن شوراي
شهر بود»، «مسجد جامعي خلاف قانون عمل كرد و انتخاب شهردار را به تعويق
انداخت»، «هيچ سندي وجود ندارد كه شهردار فعلي تا انتخاب شهردار جديد نبايد
اسناد را امضا كند.»
سروري در اين گفتوگو همچنين به واقعه خريد رأي
يك ورزشكار (براي انتخاب رئيس شورا) توسط اصلاحطلبان و وعده وعيد دادن به
وي اشاره ميكند و معتقد است: «احساس من بر اين است كه ملاحظات سياسي و
متأسفانه برخي ملاحظات كاسبكارانه و تعاملات خارج از عرف، ارزش،
اصولگرايانه و نيز انقلابي بر تصميم اول شوراي چهارم سايه انداخت.»
اين
گفتهها كه به صراحت نشان از بروز عارضه سياسي در شوراي شهري دارد كه
رياست آن بر عهده اصلاحطلبان قرار دارد، اين ترس را به وجود ميآورد كه
نكند اين شورا نيز به عاقبت زد و بندهاي سياسي و اختلافات اولين شوراي شهر
تهران گرفتار شود. اين مسئلهاي است كه اگر جلوي آن گرفته نشود احتمال رشد
عارضه سياسي همچون علف هرز بر شورايي كه بايد اجتماعي و شهري باشد را چند
برابر ميكند.