واشنگتن نميتواند بركناري محمد مرسي رئيسجمهور منتخب مصر را كودتا بداند و ژنرالهاي مصري اين موضوع را خوب ميدانند، از اين رو موضع امريكا در حمايت از نظاميان مصر، با وجود اظهارات و محكوميتهاي بعدي، سهم اصلي را در تشويق سركوب و خونريزيهاي اخير مصر از سوي نيروهاي امنيتي دارد. اين اولين بار نيست كه ايالات متحده امريكا در رويكردي دوگانه، روندهاي دموكراتيك خاورميانه را ناديده ميانگارد و منافع رژيم صهيونيستي را در راس اولويتها، حتي بالاتر از دموكراسيخواهي امريكايي جاي ميدهد. جهان، نمونه اين سكوت سنگين واشنگتن را در اتفاقات منجر به جنگ داخلي الجزاير شاهد بود. دسامبر 1991 يعني زماني كه دولت الجزاير با چراغ سبز امريكاييها پس از مشخص شدن نتايج دور اول انتخابات كه حكايت از برنده شدن حزب جبهه رستگاري اسلامي (FIS) داشت، به بهانه ترس و نگراني در خصوص برچيده شدن دموكراسي توسط FIS، انتخابات را لغو كرد. نتيجه آن شد كه اسلامگرايان سر به شورش در برابر اين تناقض واضح برداشتند و جنگي داخلي به راه افتاد كه گفته ميشود بين 150 تا 200 هزار نفر را به كام مرگ كشاند.
در اتفاقات مصر نيز، بيش از همه بايد امريكا را با وجود همه اظهارات بعدي مقامات از جمله، لغو مانور مشترك امريكايي – مصري «ستاره درخشان»، درخواست براي لغو وضعيت اضطراري و آزادي سران اخوانالمسلمين يا بررسي موضوع در شوراي امنيت سازمان ملل، مشوق اصلي خونريزيهاي داخلي مصر دانست. اين موضوعي است كه رسانههاي امريكايي مانند «يو. اس.اي تودي» نيز به آن اشاره ميكنند. تيتر ديروز روزنامه مذكور خود اذعاني به رويكرد متناقض امريكا بود: تحليلگران ميگويند، ايالات متحده بايد درباره بيطرفي در خصوص مصر بازنگري كند. «ميشل دوران» معاون وزارت دفاع در دوره رياست جمهوري جورج بوش و مدير ارشد سابق شوراي امنيت ملي، در اينباره ميگويد: پيام اوباما درباره حوادث مصر حاكي از اين بود كه «ما فقط نشستهايم و تماشا ميكنيم.» وي ميافزايد: رهبران مصري اين رويكرد دوگانه ايالات متحده امريكا را به چالش كشيدهاند و اين نظر آنها زماني تقويت شد كه «دولت پرزيدنت اوباما نتوانست كودتا را كودتا بداند.»
«اليوت آبرامز» ديگر معاون بوش در امور خاورميانه ميگويد: توجيه، اين خواهد بود كه ما اين كار را براي خودمان انجام داديم، بنابراين ما سياست خارجي كاسبكارانهاي خواهيم داشت كه در گوشهاي دور از معيارهاي اخلاقي خود ميايستد... شما نميتوانيد به سوي ارتشي برگرديد كه بيش از 500 نفر از مردم خود را كشته است و بگوييد: بفرماييد اين بسته كمكهاي بعدي ايالات متحده، تقديم به شما.
با اين وجود، واشنگتن هنوز با وجود تأكيد اوباما مبني بر ورود مصر به فاز خطرناكتر، هيچ سخني از لغو كمكهاي ساليانه نظامي به مصر بالغ بر 3/1 ميليارد دلار نگفته است. اما سؤال اينجاست كه چرا قطع كمكهاي ايالات متحده به ارتش مصر، ميتواند تا اين اندازه براي دولت امريكا مهم باشد؟
رئيسجمهور امريكا در كنفرانس خبري اخير خود به صراحت توضيح ميدهد كه «ايالات متحده اوضاع پيچيدهاي را كه مصر از آن رنج ميبرد درك ميكند، اما تغيير همواره با سرعت و آساني رخ نميدهد.» او اشاره كرد كه امريكا نميخواهد روابط خود را با مصر قطع كند، زيرا روابط دو كشور به دههها قبل بر ميگردد و ايالات متحده به مصر به عنوان دژي براي ثبات و صلح در خاورميانه مينگرد. به بيان ديگر، آنچه در اين ميان براي دولت امريكا مهم است، خط قرمز هميشگي واشنگتن در حمايت بيقيد و شرط از امنيت اسرائيل حتي در چارچوب رشوههاي اعطايي به مصر در قالب كمكهاي سالانه است. اين نكتهاي است كه دكتر سعدالدين ابراهيم رئيس مركز ابن خلدون مصر نيز بدان اشاره ميكند. او ميگويد: محال است كه ايالات متحده امريكا كمكهاي خود را به مصر متوقف كند، زيرا واشنگتن بيش از مصر از ناحيه اين كمكها استفاده ميبرد، همانطور كه از مانورهاي نظامي بيشتر سود ميبرد. به نظر ميرسد ژنرالهاي مصري به خوبي درباره اهميت حضورشان براي منافع ملي امريكا از جمله پاسباني از صلح خاورميانه آگاهند، هر چند بسياري از ناظران و كارشناسان علوم راهبردي اذعان ميكنند كه ارتش فعلي مصر با وجود بهرهمندي از تجهيزات امريكايي، دقيقاً به دليل همين ساختار امريكايي، نميتواند «سعدالدين شاذلي»ها را خود پرورش دهد؛ اسطورههايي كه زماني به جاي شليك گلوله به سوي مردم خود، در جنگ اكتبر 1973، توان خود را معطوف به بيرون راندن اشغالگران صهيونيست كردند و حماسهاي بزرگ را در سطح جهان عرب رقم زدند.