سیطره جدید طالبان بر افغانستان این بار برخلاف ۲۰ سال قبل، با هوشمندی و نوعی تدبیر و برنامهریزی و تغییر در برخی رفتارها و باورها صورت گرفت و طالبان با کمترین هزینه و درگیری و قتل و ویرانی بر کابل مسلط شد. اگرچه هنوز در برخی ولایات و استانها، مقاومت وجود دارد و چندین رهبر جهادی از جبهه شمال بر موج مقاومت تأکید کردهاند، ولی طالبان در مواضع روزانه خود تلاش آشکاری دارد تا اعتماد عمومی و اطمینانبخشی به دیگر اقوام و مذاهب را مورد تأکید قرار دهد. طالبان بهخوبی میداند که حتی اگر جمعیت ۴۰ درصدی پشتون همراه آنان باشند، ولی به خواستههای دیگر اقوام و مذاهب بیتوجهی یا سطحینگری شود، امارت طالبان، سست و در کمترین زمان به نقطه پایان خواهد رسید. فقط نتیجهای که میگیرند، یک جنگ داخلی و موجسواری مجدد غربیها برای بازگشت به افغانستان و تکمیل پروژه غارت ثروت معدنی و بهرهمندی از ژئوپلتیک ویژه افغانستان در همسایگی با سه قدرت مهم آسیایی، یعنی چین، روسیه و ایران خواهد بود. اگر مذاکرات در اسلامآباد و دوحه، تصویر مشارکتپذیر از نوع حکومت و حاکمیت طالبان را به دیگر اقوام و مذاهب منتقل نکند، آرزوی امارتسازی طالبان تحقق نخواهد یافت. از سوی دیگر طالبان نمیتواند به دغدغههای همسایگان خود بیتوجه باشد و افق بیثبات از محیط داخلی یا باقی ماندن مجموعههای چندهزار نفری از تروریستهای رنگارنگ داعش و... را در مقابل آنان قرار دهد. بیثباتی در افغانستان و سرکوب دیگر اقوام و مذاهب و استمرار حضور و فعالیت تروریستهای اجارهای و ارسال شده توسط امریکا و ترکیه و دیگر متحدان امریکا به افغانستان، ارزیابی همسایگان قدرتمند افغانستان را در نگاه به امارت اسلامی و طالبان تغییر خواهد داد و این همسایگان نمیپذیرند که محیط منطقهای به پروژهای جدید از گسترش بیثباتی و تروریسم و جنگ نیابتی مطلوب امریکا تبدیل شود. سرزنشهای گستردهای که از همه سو به بایدن و فرار و شکست در افغانستان متوجه شده و بیاعتمادی به آن را افزایش داده، موجب شده امریکا و غرب در یک مدیریت انگلیسی، مجدداً به دنبال بازگشت نرم به افغانستان باشند و از ابزارهای بینالمللی و اهرمهای پنهان و استخباراتی موجود در افغانستان بهره جسته و شناسایی امارت طالبان را منوط به امتیازخواهی و تسلیم شدن طالبان قرار دهند. این مسئله نیز بخشی از دغدغه همسایگان افغانستان است و نگران توطئههای جدید غرب در افغانستان هستند. مضافاً اینکه اطمینان بخشی کلامی طالبان به افکار عمومی داخل افغانستان یا محیط منطقهای و بینالمللی کفایت یک نظام پایدار را نمیکند و افغانستان و طالبان باید به سرعت برای مشکلات اقتصادی و امنیتی و سیاسی خود، راهجویی از خود نشان دهد. آنچه میتوان به طالبان توصیه کرد اینکه در رویکرد و اقدامی واقعی و سازنده، مشارکتپذیری در نظام سیاسی و حکومتی را به اجرا گذاشته و ریشههای تروریسم اجارهای غرب را خشکانده و از طریق یک همافزایی با همسایگان اصلی خود، به نیازهای فوری افغانستان پاسخ دهد تا ابزارهای فشار و باجخواهی امریکا و غرب، شرایط را برای امارت طالبان دشوارتر و هرج و مرج را در افغانستان و محیط منطقهای گسترش ندهد. همزیستی طالبان با همه اقوام و مذاهب و استحکام بخشیدن به نظام سیاسی مورد توافق از طریق مشارکت همسان همه اقوام، پایه اصلی و گام اولیه ثبات و پایداری نظام سیاسی در افغانستان است که طالبان چارهای جز آن، پیشرو ندارد.