در اواخر دهه ۶۰ رادیو تصمیم گرفته است که با مفاخر و چهره‌های ماندگار ایرانی که عمرشان را در راه اعتلای علم و میهن گذاشته‌اند، گفتگو کند و از زندگانی و زحمت‌هایشان و آنچه اندوخته‌اند و یافته‌اند جویا شود. حالا انتشارات جام‌جم همت کرده و ضمن پیاده‌سازی و ویراستاری و تنظیم مجدد گفت‌وگوها، آن‌ها را در سه‌جلد چاپ کرده است.
با آنچه گفته شد، شگفت نیست که بسیاری نمی‌توانند صفت درست را از واژه «نوستالژی» بگیرند و به کار ببرند و چنین جملاتی را زیاد می‌بینیم: «یک طعم نوستالژی»، «این خیلی نوستالژیه»، «به‌خاطر نوستالژی بودنش محبوبه.»
در درون همین نظریه «ادبیت» و فعال کردن هنر سازه‌هاست که تکامل آثار ادبی، در بستر بیکران تاریخ ادبیات ملل مختلف شکل می‌گیرد و تمام «موتیف»‌های ناتوان و همه هنر‌سازه‌های بی‌رمق و از کارافتاده، فعّال می‌شوند و با چهره‌ای دیگر خود را آشکار می‌کنند. 
نگاهی به یک اثر هنری
مرکز این نصب، یک خورشید مصنوعی بزرگ است که با استفاده از صد‌ها لامپ تک‌رنگ (مونوفریک) ایجاد شده است. این خورشید مصنوعی به نظر می‌رسد که در انتهای تالار توربین قرار دارد و به دلیل نور شدیدش، بازدیدکنندگان احساس می‌کنند که در برابر یک خورشید واقعی قرار دارند. 
عرب‌هایی که آن‌قدر‌ها مهم نیستند که به بهانه‌ای حتی بخش کوتاهی از داستان به آن‌ها و سبک زندگی‌شان بپردازد. اما در عوض با سگ دایی ارنست، میخ‌های کف کفش ژاک (شخصیت اصلی)، مسیر خانه تا مدرسه ژاک، گرمای تابستان الجزایر و ماجرای تمایل زودگذر مادر ژاک به دوست دایی ارنست، روز‌های کسل کننده ژاک در مغازه آهنگری و... به خوبی آشنا خواهید شد
این شب‌ها هر آنچه می‌بینیم و می‌شنویم، گریه و روضه برای آن لشکر مظلوم شکست‌خورده رنج‌کشیده است. نه گریه بر آنکه برای اصلاح دین و قیام عدالت برخواست و سفینه‌ای ساخت برای هدایت ابنا بشر در طول تاریخ.  این مقدمه بر فهم نهضت عاشورا، موجب شده است در چند سال گذشته همواره تلاشم بر آن باشد که ماه محرم را با کتابی مرتبط با این ماه به سر کنم تا از شعور حسینی بهره‌ای بردارم. عناوین آنچه را که تا امروز روزی‌ام شده است به اشتراک می‌گذارم
اغلب وقتی در طول و عرض سلول کوچکم قدم می‌زنم یا وقتی روی تختم دراز می‌کشم، ذهنم بی‌هدف این‌سو و آن‌سو پرسه می‌زند و گاهی این حادثه و گاهی آن اشتباه را به یاد می‌آورم
روزی حضرت مولانا فرمود که آن قلف را بیاورند و در وقت دیگر گفت که فلانی مفتلا شده است؛ بوالفضولی گفته باشد که قفل باید گفتن و درست آن است که مبتلا گویند، فرمود که موضوع آنچنان است که گفتی، اما جهت رعایت خاطر عزیزی چنان گفتم که روزی خدمت شیخ صلاح‌الدین مفتلا گفته بود و قلف فرمود و راست آن است که او گفت...
علی‌اکبر دهخدا در لغت‌نامه آن را با املای «خیت» ضبط کرده است و معانی «شرمنده، بور، کنفت» را برای آن آورده است. محمد معین در فرهنگ فارسی آن را با املای «خیط» ضبط کرده است و در همان گستره معنایی لغت‌نامه. 
مشغله‌های جسمی به کنار، دغدغه‌های فکری شدت یافته است. مگر می‌توانی از آشوب ذهنی مانع شوی؟ مگر می‌توانی پَرش‌های فکری را در حصاری آوری؟ تمام توانت را به خود مشغول می‌کند. چونان «شیر نر خونخواره‌ای» بر تو تسلط می‌یابد و «غیر تسلیم و رضا» چاره‌ای در مقابل نیست. باید که او را راهی دهی و ذهن و ضمیر را به آن مشغول داری. این متاع رایج زمانه است. 
۴