محمد پورپناهی
از سالها قبل چشمانداز فدراسیون همگانی این بود که حداقل ۵۰ درصد مردم در فعالیتهای همگانی شرکت کنند و راهبردهایی هم برای آن مشخص شده بود، اما در سال ۱۴۰۳ با فروپاشی ساختارهای ورزش همگانی و حوزههای آن در تمام ابعاد روبهرو هستیم و این فدراسیون به شدت از فلسفه وجودی خود فاصله گرفته و حوزههای مختلف آن گرفتار بیاعتنایی و بیمهری شدهاند و مخاطبان آن از عموم به خواص رسیده و هیچ راهبرد و استراتژی که بتواند این قطار همگانی را به مقصد برساند، وجود ندارد. بدتر اینکه هیچ خبری از توسعه دسترسی آسان مردم به ورزش همگانی و توسعه کمی و کیفی در آن نیست و ساختار ملی ورزش همگانی به شدت آسیب دیده است، بهطوریکه ترویج فرهنگ ورزش، تحرک و سلامتی جای خود را به مصرف سیگار و قلیان داده و مشارکت نهادهای عمومی و مردمی در توسعه ورزش همگانی از بین رفته و اینها همه در حد فاجعه است.
فدراسیون همگانی باید سبک زندگی و ارتقای سطح سلامتی را با همکاری نهادهای مرتبطی همچون بهداشت و درمان نهادینه کند، پایش آمادگی جسمانی ایرانیان در استانها را انجام دهد، برای اوقات فراغت در خانوادههای دستگاههای اجرایی برنامهریزی کند، از عادتها و باورهای اجتماعی مثبت در راستای توسعه ورزش همگانی بهرهبرداری کند، آکادمیهای ورزش همگانی شکل دهد، پیوندی بین ورزش همگانی و محیطزیست ایجاد کند، انجمنهای کارآفرینی در ورزش همگانی را در برنامه داشته باشد، از فناوریهای روز دنیا استفاده کند و نظام استعدادیابی در ورزش همگانی را شکل دهد. اما فدراسیونی با آن عظمت و این حجم از وظایف خود را تنها مشغول برگزاری رویداد «گل کوچک» یا لیگ «مینیفوتبال» کرده است. درحالیکه فوتبال در این مملکت کم متولی ندارد و فدراسیون همگانی مسئول توسعه فوتبال در کشور نیست و رسالت آن چیز دیگری است، ولی متأسفانه درگیر یک روند بیهوده و دور باطل شده است. قرار بود این فدراسیون تحرک و سلامتی را به مردم هدیه کند، اما کار به جایی رسیده که با ادامه این روند و عدم دخالت مسئولین، دیگر ورزش همگانی وجود نخواهد داشت که بخواهیم برای توسعه آن قدم برداریم.