سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، این پرونده پنجم فروردین سال جاری با اعتراف مرد جوان به قتل دایی معتادش در دستور کار مأموران پلیسآگاهی تهران قرار گرفت. با اعلام خبر قتل مرد میانسال از سوی مأموران کلانتری۱۵۱ یافتآباد، تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی و بازپرس کشیک ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران راهی محل شدند. جسد متعلق به مرد ۵۰ساله به نام یعقوب بود که سرش از بدنش جدا شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات نشان داد وی در خانه خواهرش زندگی میکرده و همانجا به قتل رسیده است. بنابراین مأموران پلیس در نخستین گام از خواهر مقتول تحقیق کردند. او به کارآگاهان پلیس آگاهی گفت: برادرم معتاد به مواد مخدر بود و به همین خاطر از همسرش جدا شدهبود و با ما زندگی میکرد. امروز همراه شوهرم برای دید و بازدید عید به منزل یکی از بستگان نزدیکمان رفته بودیم، اما وقتی به خانه برگشتیم با این صحنه هولناک روبهرو شدیم.
از آنجائیکه تحقیقات نشان میداد قتل از سوی فردی آشنا صورت گرفته است دو خواهرزاده مقتول یک به یک مورد بازجویی قرار گرفتند تا اینکه برادر بزرگتر به قتل اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: ما زندگی خوبی داشتیم تا اینکه داییام بعد از طلاق همسرش همخانه مادرم شد. او معتاد بود و باعث شده بود برادر کوچکم نیز به مواد مخدر اعتیاد پیدا کند. خیلی تلاش کردیم که دایی و برادرم را ترک دهیم، اما بیفایده بود. برادرم سن زیادی نداشت به همین دلیل بارها او را به کمپ ترک اعتیاد بردیم، اما هر بار برمی گشت داییام او را وسوسه میکرد تا مواد مصرف کند و او هم دوباره به مواد مخدر آلوده میشد و باز دو نفری با هم مواد مصرف میکردند.
متهم درباره روز حادثه گفت: آن روز از محل کار برمیگشتم که تصمیم گرفتم ابتدا به خانه مادرم بروم و به او سری بزنم و بعد به خانه خودمان بروم. وقتی وارد خانه شدم متوجه شدم که مادر و پدر در خانه نیستند و دیدم که داییام قصد دارد مواد مخدر مصرف کند که مانع او شدم و گفتم «مگر قول نداده بودی مواد را ترک کنی»، اما او اصرار داشت مواد مصرف کند و میگفت «این بار آخر است.» تصمیم گرفتم هر طور شده او را منصرف کنم تا اینکه داییام عصبانی شد و چاقویی که همراه داشت را از جیبش درآورد و به من حمله کرد. در حالیکه دستم زخمی شده بود چاقو را گرفتم و در آن کشمکشها ناخواسته چاقو به سینه او خورد. وی در پایان گفت: من قصد قتل داییام را نداشتم و این حادثه کاملاً اتفاقی بود.
با اقرارهای متهم پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و در نوبت رسیدگی روی میز هیئت قضایی قرار گرفت تا اینکه متهم چندی قبل برای محاکمه در شعبه حاضر شد. ابتدای جلسه اولیایدم که فرزندان مقتول بودند درخواست قصاص کردند. نماینده دادستان نیز از طرف فرزند صغیر مقتول درخواست دیه کرد.
در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و بعد از شرح ماجرا گفت: قصد قتل نداشتم. مقتول باعث شده بود تنها برادرم معتاد شود. آن روز میخواستم او سراغ مواد نرود که این حادثه رقم خورد. متهم در خصوص بریدن سر مقتول گفت: وقتی داییام را خونین روی زمین دیدم از ترس هیچ ارادهای نداشتم آنجا بود که سرش را بریدم و فرار کردم.
در پایان هیئت قضایی با توجه به اعتراف متهم و مدارک موجود در پرونده وی را به قصاص محکوم کردند.