سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، روز ۲۱مردادسال۹۶ بود که مأموران پلیس خیرآباد با تماس شهروندی از درگیری خونینی در یکی از خیابانها با خبر و راهی محل شدند.
مأموران پلیس در محل حادثه دریافتند لحظاتی قبل بین چند پسر جوان درگیری خونینی رخ دادهاست که در جریان آن پسر قوی هیکلی به نام بهمن یکی از طرفین دعوا را به نام فرامرز زخمی و راهی بیمارستان کرده است. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه تیم پزشکان اعلام کردند فرامرز به علت خونریزی شدید در بیمارستان به کام مرگ رفتهاست. بنابراین مأموران پلیس به دستور بازپرس ویژه قتل بهمن را شناسایی و به اتهام قتل بازداشت کردند.
متهم در بازجوییها درگیری با مقتول را قبول کرد، اما مدعی شد که درگیری دستهجمعی بوده و نمیداند ضربه چه کسی باعث قتل مرد جوان شده است. درحالی که متهم قتل مرد جوان را انکار میکرد کیفرخواست وی با توجه به شواهد و دلایل کافی صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه۱۰ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد و متهم پای میز محاکمه قرار گرفت.
حرفهای قاتل
در جلسه دادگاه اولیایدم برای قاتل در خواست قصاص کردند و متهم نیز در جایگاه از خود دفاع کرد. وی در شرح ماجرا گفت: از دوران کودکی در یکی از محلههای فقیرنشین همراه مادرم و برادر خردسالم زندگی میکردم و زندگی سختی داشتم به طوریکه از همان کودکی برای خرجی زندگی مجبور بودم کار کنم.
فقر و بدبختی بر زندگی ما سایه انداخته بود، اما من نا امید نبودم و برای آینده بهتر همچنان تلاش میکردم و خرج زندگی مادر و برادرم را میدادم. محله ما پاتوق خلافکاران و مجرمان بود به طوریکه اکثر جوانهای محله بیکار بودند و دنبال خلاف میرفتند، اما من کار و ورزش کردم و درس خواندم و در نهایت هم در رشته حقوق در دانشگاه قبول شدم. البته در رشته ورزشی هم خوش درخشیدم و در چند مسابقه کشوری هم مقام آوردم. پس از اینکه دانشجو شدم برای هزینه تحصیلم و زندگی مادر و برادرم شروع به دستفروشی کردم و کنار خیابان روسری میفروختم تا محتاج دیگران نباشم.
وی درباره روز حادثه گفت: آن روز در حال دستفروشی بودم که مقتول با صدای بلند تلفنی به فرد پشت خط فحاشی میکرد که یکی از کاسبهای محل به وی تذکر داد، اما او توجهی نکرد و همچنان فحاشی میکرد که مرد کاسب دوباره به او تذکر داد و اینبار با هم درگیر شدند. من بلافاصله به او نزدیک شدم و به او گفتم که اینجا محل رفت و آمد زن و بچه مردم است و از او خواستم فحاشی نکند که با هم درگیر شدیم. پس از این یکی از دستفروشها به من گفت که او از بستگانش است و درگیری ما پایان یافت و من هم از او عذر خواهی کردم، اما دقایقی بعد او همراه تعدادی از دوستانش به محل آمدند و با من درگیر شدند. وی ادامه داد: مقتول چاقو در دست داشت و حتی ضربهای هم به من زد و در حالی که زیر دست و پای آنها بودم چاقویم را به این طرف آن طرف پرتاب کردم تا از خودم دفاع و آنها را از خودم دروی کنم که دیدم مرد جوان زخمی شدهاست، اما متوجه نشدم چاقوی چه کسی به مقتول اصابت کرد.
درخواست بخشش
وی در پایان گفت: من در تمامی مراحل زندگیام مرتکب هیچ خلافی نشده بودم و بعد از اینکه به اتهام قتل هم دستگیر و راهی زندان شدم در زندان دنبال خلاف نرفتم و آنجا هم کارهای دیگران را انجام میدهم و در مقابل پول میگیرم و برای مادر و برادرم میفرستم که مشکل مالی آنها حل شود و الان هم از اولیایدم درخواست بخشش دارم.
در ادامه وکیل متهم از هیئت قضایی درخواست کرد برای جلب رضایت اولیایدم به متهم فرصت بدهند. وی گفت: متهم پسر جوانی است که در زندان ثابت کرده است پشیمان است و خلافکار نیست و به همین دلیل هم مرد خیری قصد دارد با میانجیگری از اولیایدم مقتول رضایت بگیرد. بدین ترتیب هیئت قضایی به متهم فرصت داد تا اینکه چندی قبل خانواده متهم رضایتنامه کتبی اعضای خانواده مقتول را به دادگاه ارائه دادند.
بنابراین با این اقدام خداپسندانه اولیایدم، متهم به زندگی امیدوار شد و به زودی از جنبه عمومی جرم محاکمه میشود.