سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: شهید عباس کاظمی از شهدایی است که در راه دفاع از امنیت کشورمان جان خود را تقدیم کرد. عباس در بیست و دومین روز از آبان ۹۶ حین گشتزنی در سطح حوزه استحفاظی واقع در معبر کوتهرش در بانه با یک عدد مین به جا مانده از دوران جنگ تحمیلی برخورد میکند و بر اثر انفجار آن بهشدت مجروح میشود و به درجه شهادت نائل میآید. در این نوشتار از زبان پدرش گذری کوتاه برخاطرات شهید عباس کاظمی خواهیم داشت.
عباس متولد ۱۶ فروردین ۱۳۷۶ و اهل خرمدره بود. یکی از دوستانش میگفت: «هر خیری که از دستش برمیآمد دریغ نمیکرد. هر سربازی اینجا پول نداشت، به دادش میرسید. یا اگر سربازی گرفتاری داشت و باید نگهبانی میداد، میگفت من به جای تو نگهبانی میدهم. تو برو به گرفتاریات برس. من کمکت میکنم. هیچ نترس. برای نماز جماعت هم همیشه اولین نفر حاضر میشد. پدرجان! واقعاً اسمی که برایش انتخاب کردید، برازنده بود. عاشق حضرت عباس (ع) بود!»
خادم خانواده
زمان مرخصیاش وقتی به روستا نمیآمد، میفهمیدم رفته کار کند و پول دربیاورد. میگفتم: «عباسجان تو رو به خدا اینقدر کار نکن. تو فقط سالم باش من هیچی ازت نمیخوام.» آن موقع من دستم خالی بود. دامدار بودم و در روستا فقط چند رأس گوسفند داشتم که از آن گذران عمر میکردیم. عباس میماند در شهر و کار میکرد که کرایه ماشین برگشتش را جور کند. میگفتم: «تو کار نکن عباس. من خودم برات جور میکنم.» میگفت: «نه بابا. دست تو خالی است. من خجالت میکشم ازت پول بخواهم.» خیلی دلسوز بود. از بچگیاش برایم کار میکرد و کمکحال بود. ایام تعطیلی که زمان بیشتری داشت اصلاً نمیگذاشت من کاری بکنم. میگفت: «تو دست نزن بابا. من همهاش را انجام میدهم.» پسر بزرگم اعتراض میکرد که «چرا نمیگذاری بابا کار کند؟» میگفت: «بابا نمیتواند کار کند. خیلی سختی میکشد. من جایش کار میکنم. خدا کریم است.» عباس خادم خانواده بود.
در نهایت پسرم در بیست و دومین روز از آبان ۹۶ حین گشتزنی در سطح حوزه استحفاظی واقع در معبر کوتهرش در بانه با یک عدد مین به جا مانده از دوران جنگ تحمیلی برخورد میکند و بر اثر انفجار آن بهشدت مجروح میشود و پس از انتقال به بیمارستان صلاحالدین ایوبی شهر بانه به درجه شهادت نائل میآید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای خرمدره آرام میگیرد.