مشکلات فوتبال ایران یکی دو تا نیست، اما پی هر کدام از مشکلات ریز و درشت فوتبال را که بگیریم دستآخر به یک نقطه واحد و سرفصل مشترک میرسیم؛ مدیریت! مدیریت ناکارآمدی که سالهاست به خاطر نداشتن دانش لازم و تنها به واسطه لابیهای قوی و رفاقت، امور را در دست گرفته و همین ناآشنایی به اصول است که کار فوتبال ایران را امروز به جایی رسانده که کاسه چه کنم، چه کنم به دست گرفته است.
معضل اصلی فوتبال و حتی ورزش ایران مدیریت است. مدیران نالایقی که با ادعاهای فراوان و شعارهای رنگارنگ روی کار میآیند و بهرغم اینکه هیچ حرفی در عرصه مدیریت ندارند، شیرینی قدرت باعث میشود با همان حرفهای نخنما و بیفایده به کار خود که جز نابودی فوتبال نیست ادامه دهند: «در ایران اکثر باشگاهها بعدازظهر تمرین دارند. در هیچ جای دنیا، تیمها بعدازظهر تمرین نمیکنند. تمام باشگاهها چه در اسپانیا، انگلیس و دیگر تیمهای خارجی صبح تمرین میکنند. بازیکن وقتی شب به خوبی استراحت کند، در تمرین صبح مغزش بهتر جواب میدهد. بازیکن ایرانی اگر شب زود بخوابد، پس چه کسی قلیان بکشد؟ فوتبال ایران شرایطی دارد که باید به همان اندازه توقع داشته باشیم.»
این را خداداد عزیزی میگوید و حق هم دارد، فوتبالیست اگر شب به موقع بخوابد، صبح شرایط ایدهآلی برای تمرین دارد، اما اگر فوتبالیست ایرانی زود بخوابد؛ پس چه کسی شبزندهداری کند و.... در این مورد خاص هم که تمام نگاهها به سمت فوتبالیستها میرود برای خرده گرفتن، توبیخ و انتقاد کردن، در اصل بازیکن آخرین مقصر این ماجراست! بازیکن مهره باشگاه است و این هنر باشگاه و مدیریت آن است که چطور از بازیکنی که میلیونها تومان به او پول میدهد کار بخواهد!
اما مدیران فوتبال ایران که هیچگونه هنری جز دادن شعار و وعده ندارند، چطور میتوانند با رعایت اصول حرفهای بازیکن خود را مجبور به حرفهای بودن، حرفهای تمرین کردن و حرفهای بازی کردن کنند؟
معضل اصلی این است که در فوتبال و حتی ورزش ایران تعداد مدیران کار بلد به انگشتهای یک دست هم نمیرسد و زمانی که مدیری نیست برای مدیریت کردن، چطور میتوان انتظار رعایت اصول حرفهای و پیشرفت را داشت؟
بدون تردید در تمام دنیا بازیکنان به واسطه پولی که دریافت میکنند، موظف هستند که تمام و کمال در اختیار باشگاه باشند. این را بارها و بارها از زبان لژیونرهای فوتبال ایران شنیدهایم، اما این انضباط را مدیران باشگاه به واسطه دانش مدیریتی که دارند به مرحله اجرا درمیآورند. در غیر این صورت، کمتر بازیکنی در سراسر دنیا پیدا خواهد شد که بدون هیچگونه قانونی خود را ملزم و موظف به رعایت ریزبهریز اصول حرفهایگری بداند.
اما یک مدیریت قاطع میتواند سرکشترین بازیکنان و ستارههای فوتبال را هم ملزم به رعایت اصول حرفهایگری کند. تمرین کردنهای صبح، استراحتهای به موقع شبانه و حتی منع کردن از برخی تفریحات که میتواند نتایجی سوء برای بازیکنان داشته باشد، ولی چطور میتوان انتظار داشت که در فوتبال ایران هم مواردی مشابه را شاهد باشیم. مواردی که سادهترین آن برگزاری تمرینات در نوبت صبح است، بدون بهانهجوییهای بازیکنان. در واقع زمینه این سرکشیها را نه بازیکن بلکه مدیریت ناکارآمدی فراهم میکند که نه دانشی در زمینه مدیریت دارد و نه اصول حرفهای و فقط به واسطه لابی قوی و رفاقت با بالادستیهایی که خود نیز در امر مدیریت لنگ میزنند روی کار آمده که میتواند در سطحی به این گستردگی خراب کند به فوتبالی که یکی از محبوبترین و پرطرفدارترین ورزشهای کشور است.
در واقع همانطور که خداداد عزیزی میگوید، توقعاتمان باید از فوتبال ایران به اندازه بضاعتی باشد که دارد نه بیشتر. مثلاً هرگز نمیتوان در مقام مقایسه برآمد و گفت فلان مدیر و فلان مربی استفاده از فلان ماشین را برای بازیکنان کمسن و سال خود ممنوع کرده، اما ما هنوز نمیتوانیم بازیکنان خود را موظف به برگزاری تمرین در نوبت صبح کنیم. در واقع مسئله نه بازیکن که مدیریت است. فوتبال ایران آن مدیری را که توانایی انجام چنین کاری را داشته باشد و بتواند وظایف بازیکنان و مربیان را به آنها دیکته کند، ندارد چراکه هیچگونه شناختی از مدیریت ندارند و بدتر از همه اینکه در بسیاری موارد آنقدر کوچکتر از بازیکنان و مربیان هستند که حرفهایشان چه درست و چه غلط جدی گرفته نمیشود و مقصر این فاجعه ناکارآمدی آن بالادستیهاست که میبینند، اما کمترین توجهی نمیکنند و همچنان به ادامه این راه که سالهاست به ترکستان میرود ادامه میدهند، چون خود نیز با همین مشکل ناکارآمدی مدیریت دست به گریبان هستند و یادآور این ضربالمثل که از کوزه همان برون تراود که در اوست!