سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، متهم ۷۰ساله که پرویز نام دارد روز گذشته از زندان به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک استان تهران منتقل شد و پای میز محاکمه ایستاد. او تابستان سال گذشته به اتهام قتل پسر معتادش یعقوب بازداشت شده بود. روز حادثه تیمی از مأموران پلیس بعد از تماس خانواده پرویز راهی محل شدند و با جسد یعقوب که بر اثر شدت سوختگی فوت شدهبود، مواجه شدند. خیلی زود مشخص شد که عامل قتل پدر یعقوب است که دستانش به شدت سوخته بود. پرویز به بیمارستان منتقل شد و در توضیح حادثه به مأموران گفت: «پسرم معتاد به مواد مخدر بود. او سالها قبل از همسرش جدا شد و با ما زندگی میکرد. یعقوب هر بار به زور از من پول میگرفت و خرج مواد میکرد به همین دلیل بیشتر اوقات با هم درگیر بودیم. این شرایط مرا خسته کرده بود تا اینکه آخرین بار که با هم درگیر شدیم یک شیشه نوشابه بنزین را روی او و خودم ریختم و کبریت را که کشیدم هر دو آتش گرفتیم که پسرم فوت شد.»
بعد از اعلام رسمیت جلسه از سوی قاضی رحمانی نوههای متهم به عنوان ولیدم از پدربزرگشان اعلام گذشت کردند. در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و با انکار قتل عمد در دفاع از خود گفت: «خودم گرفتار اعتیاد بودم و یعقوب هم مثل خودم معتاد شد. او یک دختر و یک پسر داشت که همسرش طلاق گرفت و رفت. این شد که یعقوب در خانه ما زندگی میکرد. او اهل کار نبود و هر بار به بهانهای از من پول میگرفت و خرج مواد میکرد. مدتی تصمیم گرفتم به او پول ندهم بلکه مواد را کنار بگذارد، اما یک روز مرا به بهانه بردن به کمپ به محل خلوتی برد و بعد از کتک زدن و شکستن دندانهایم بالاخره مبلغی پول گرفت و رفت. هر راهی به ذهنم میرسید انجام میدادم حتی برایش خانه مستقلی اجاره کردم تا از من و همسرم دور باشد. از همسرسابقش نیز خواهش کردم به خاطر فرزندانش رجوع کند، اما بیفایده بود.»
متهم در توضیح روز حادثه گفت: «آن روز دوباره یعقوب درخواست پول کرد که کار به درگیری کشید و او مثل همیشه شروع به فحاشی کرد. از شدت عصبانیت یک شیشه نوشابه بنزین را روی او و خودم ریختم. یعقوب همان لحظه لباسهایش را درآورد و جلوی دهانم گذاشت. او را هل دادم و با فندک لباسهایش را آتش زدم و به طرفش پرتاب کردم. آنجا بود که ناخواسته پسرم آتش گرفت. سعی کردم آتش را خاموش کنم، اما هر چه تلاش کردم نتیجه نداشت تا جائیکه دستان خودم نیز سوخت.» متهم در حالیکه به شدت گریه میکرد، گفت: «باور کنید پسرم را خیلی دوست داشتم. از طرفی خودم را مقصر میدانم، چون خیلی کوچک بودم که پدرم فوت کرد به همین دلیل خیلی فوت و فن پدری را بلد نبودم و نمیدانستم چطور باید با یعقوب رفتار کنم. فکر میکردم فقط باید به او پول بدهم و شکمش را سیر کنم. به همین خاطر او یک آدم بیمسئولیتی شده بود و هر بار برای مخارجش از من پول میگرفت. شرمندهام و امیدوارم این روزها را برای نوههایم جبران کنم.»
در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.