سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: اساساً در خلق یک اثر هنری (فیلم سینمایی) نمیشود با به هم ریختن عناصر ساختاری به فرم جدید رسید، سینما تابع قواعد است. زمانی که فیلمساز با یک فیلمنامه ناقص و شخصیتهای نارس و الکن بخواهد به فرمِ مدرن برسد قطعاً آن فیلم با شکست مواجه میشود. فیلم امیر با همین نگرشِ اشتباه ساخته شده است؛ فضای سرد، رنگهای تیره، نماهای کشدار و قابهای متفاوت که فیلمسازش فکر کرده با قابهای نامتوازن میتواند فیلم هنری بسازد. اساساً فرم از محتوا و تکنیک از متن میآید، زمانی که فیلمنامه انسجامِ لازم را نداشته باشد قطعاً فرمی هم در کار نیست. نیما اقلیما در اولین فیلم سینماییاش به بازیهای بلاوجه بصری فاقد قواعد سینمایی بسنده کرده است، به طوری که سعی کرده با نامتعارف بودن قابهایش به مخاطب تحمیل کند که فیلم خاصی ساخته است، اما پس از ۱۰ یا ۲۰ دقیقه به مرورِ تماشاگر سالن را ترک میکند چراکه فیلم قادر به قصهگویی نیست. فیلمی که بخواهد خودنمایی فرمی بیاساس ارائه دهد دوام نمیآورد و خودش را لو میدهد. فیلم امیر به شدت تقلبی است، مشحون از موقعیتهای تقلبی با آدمهای تقلبیتر. «امیر» قرار است مثلاً قهرمان باشد ولی یک نامرد از شخصیت او ارائه میشود؛ کم حرف میزند، نمیخندد، روی پیشانیاش ماهگرفتگی دارد، نما به نما سیگار روشن میکند، آدم چرک و کثیفی است، کار و کاسبیاش مشخص نیست، یک خانواده بیمار و یک خواهر روانی دارد. گویا بیماری روانی در خانواده امیر ارثی است. ریما خواهر امیر هم روانی است؛ چند دیالوگ و مونولوگ میگوید و یک جیغ میکشد؛ اینها دلیلی است بر روانی بودن او! به نظر میرسد فیلمساز یک طرح نیمخطی داشته و آن را در اجرا تبدیل به یک فیلم سینمایی کرده است؛ طرحی که حتی نمیتواند یک فیلم کوتاه باشد.
امیر قهرمانِ الکن و پوشالی فیلم در عشق شکست خورده، برای همسر سابقِ دوستش مکانی برای زندگی مهیا کرده و خودش در جای دیگری زندگی میکند، اما قهرمان ما به دوستش دروغ میگوید و انگار به زن سابق دوستش نظر دارد! سیگار میکشد؛ سرفه میکند، ماشین شاسی بلند سوار میشود، این اداها مثلاً نشانهای از یک داستان مینیمالیسم است؟ فیلم نه لحن دارد و نه مضمون مشخص. امیر به علی خیانت میکند، اگر هم آخر فیلم اردلان را به علی میرساند به دلیل نابلدی فیلمساز در قصهسرایی است، قصهسرایی؟ اساساً فیلم قصهای ندارد و میتواند تا ساعتها ادامه داشته باشد و شاهد سیگار کشیدنِ امیر باشیم و میشود به مقدار زیاد امیر را در آسانسور با خانم سمساری که آرایشگر است ببینیم، چرا این آرایشگر زن امیر را زیر چشمی نگاه میکند؟ یا چرا برای امیر گریه میکند؟ جبرائیل چه نقشی در فیلم دارد؟ لهجهاش میخنداند؟ تیکهپرانی میکند؟ مشخص نمیشود فیلمساز چرا از این کاراکتر بیهویت استفاده میکند، مثل خیلی چیزهای دیگر که در فیلم مشخص نمیشود و اقلیما احساس کرده هر چقدر به تماشاگرش اطلاعات کم یا ناقص بدهد فیلمش بیشتر گل میکند، بعید است که فیلمسازی موقع ساخت اولین فیلمش نداند مخاطبش به چه فیلمی نیاز دارد. واقعاً این فیلم میتواند در اکران عمومی مخاطب به دست بیاورد؟ یک فیلم بیسروته که حتی اکران شدنش در گروه عمومی شوخی به نظر میرسد و حتی جایگاهی هم در گروه هنر و تجربه ندارد، چون فیلمسازش نه هنر میداند و نه تجربه کردن را میشناسد. یک اثر که در بلاتکلیفی مطلق درجا میزند و نمیتواند پهنای قصه لاغر و نحیف و یک خطیاش را گسترش بدهد، از سوی دیگر امیر فیلمی است که میخواهد مثلاً به درونیات آدمها وارد شود، اما حتی نمیتوانیم شبهقهرمان یا ضدقهرمانش را هم باور کنیم چراکه ساختار و محتوا را نمیشود باور کرد. فیلمساز آنقدر به فکر فرم بوده که مضمون و لحن و ریتم را از یاد برده و تنها تلاش کرده از طریق قاب و زاویه دوربین و تدوین فاجعهبارش دست به یک نوآوری بزند که تلاشی نافرجام بوده است. فیلم امیر در واقع حاصل چند نمای تکراری است؛ یک عدد میلاد کیمرام از همیشهاش بدتر که در این چند فیلم و سریال آخرش نشان داده نقشهای تکراری را دوست دارد و کاراکترهای عصبی و مازوخیستی را میپسندد که البته در ارائه درست بازی در همین دو مورد هم ناتوان است.
به طور قطع فیلم امیر برای کارگردان جوانش نمیتواند یک فیلم سینمایی نزدیک به استاندارد باشد و تنها یک اثر دلی برای فیلمسازش است، با کادر نامتوازن و نماهای طولانی قطعاً فرم به دست نمیآید، بهتر بود اقلیما به جای این ادا و اطوارها در چند سکانس راکوردها را حفظ میکرد چراکه در چند صحنه حتی راکوردها نیز رعایت نشده و این از کارگردانی که ادعای بازی با فرم دارد عجیب است. فیلم امیر هیچ پتانسیلی برای جذب مخاطب در اکران عمومی ندارد چراکه نمیتواند چیزی به مخاطبش اضافه کند، البته اگر مخاطب بتواند تا انتها آن را تحمل کند.