سرويس تاريخ جوان آنلاين: پرداخت به زندگینامه و کارنامه سیاسی فرح دیبا، به عنوان یکی از موضوعات کتب قطعِ پالتویی مرکز اسناد انقلاب اسلامی برای جوانان، مورد توجه قرار گرفته است. کتاب «عروس آخر» در پی نمایاندن آن است که چگونه دخترکی از تباری گمنام، بر مسند «شهبانوگری» ایران تکیه زد و این امر، چه تبعات و پیامدهایی داشت. این کتاب که توسط بهمن هدایتی از روزنامهنگاران پرسابقه دو دهه اخیرتألیف شده، در صدر خود دیباچهای دارد که به شرح ذیل آغاز میشود:
«در تاریخ، همه علوم انسانی حضور و ظهوری عمیق دارند و میتوان با خواندن دقیق و عمیق تاریخ، از همه آن علوم بهره برد، ولی حقیقت این است که اگر تاریخ به قصد جستوجو و شناخت سنن الهی مستتر در آن خوانده شود و نه به قصد شنیدن داستان و سرگرمی، یا اجبار نمره و کلاس، شیرینترین درسهاست. هر برگی از تاریخ، گوشهای از یک عبرت یا سنت الهی است و از این روست که مطالعه سرگذشت اقوام پیشین، توصیهای قرآنی برای مؤمنین است و امروز متأسفانه نشانههای غیرقابل انکار فراموشی تاریخ که ثمری جز تکرار تلخ راههای پیموده شده را ندارد، در جامعه ما به چشم میآید. دوران زندگی فرح دیبا در محدوده زمانی بسیار مهم و حساسی واقع شده است، از ۱۳۱۷ ش یعنی سالی که فرح پا به عرصه وجود نهاد، سالهای اوج حکومت رضاخانی در ایران است تا رفتن به فرانسه برای تحصیل و درنهایت، بازگشت به ایران و ازدواج با شاه در ۱۳۳۸ ش و ۱۹ سال شراکت با شاه در قدرت و ثروت.»
مقدمه این اثر در ادامه خویش، زندگی فرح دیبا را به دو بخش تقسیم کرده و در شرح و بسط آن، اینگونه داد سخن داده است: «اگر دورانی را که فرح ملکه پهلوی بود به دو نیم تقسیم کنیم، میتوان گفت که دوره اول، فرح به عنوان شبهروشنفکری که فکر میکرد چپگرا و متمایل به سوسیالیسم است و به درباری راه پیدا کرده، مطرح است؛ اما با غرق شدن در زندگی اشرافی و در پی کمرنگ شدن روزافزون کمونیسم، در سالهای دهه ۷۰ میلادی، به غرب متمایل شده و به کسوت لیبرالی درآمد. در بررسی دوران فرح، در اوایل به نقش خاص فرح در برقراری روابط با بلوک شرق، شوروی و چین برخورد میکنیم، به گفته اردشیر زاهدی، فرح بنیانگذار روابط ایران و چین و ایران و شوروی بود، اما کمکم و در پایان دهه ۷۰ میلادی، از شدت گرایش فرح و اطرافیانش به شرق کاسته شده، تمایل آنان به غرب زیاد میشود. در فصول انتهایی این کتاب، خواهیم خواند که به محض اینکه کارتر، رئیسجمهور وقت امریکا، سیاست حقوق بشر و فضای باز سیاسی را برای تجویز کرد، این فرح و اطرافیانش بودند که به او چراغ سبز نشان دادند. هرچند با وقوع انقلاب اسلامی و سقوط رژیم پهلوی، طومار حیات سیاسی فرح و اطرافیانش در هم پیچیده شد، اما باید پذیرفت هنوز رگههایی از آن تغییر حرکتهای جنس شیطانی در بعضی احزاب و جریانات سیاسی جامعه امروز ایران، قابل ردیابی است! داستان فرح تنها قصه جذاب دختر فقیر و یتیم که مثل داستانهای عامهپسند، ناگهان شاهین بخت اقبال بر دوشش نشست و به چشم همزدنی خود را در کاخهای پرزرق و برق و کنار پادشاه یافت، نیست؛ داستان فرح تنها حکایت ملکهای ساقط شده از سریر قدرت با فراز و فرودهای خواندنی و داستانهایی از این دست، نیست؛ داستان فرح، در ورای ظاهر پرحادثه و رنگارنگش، قبل از هرچیز روایت یک سنخیتی است؛ روایتی از یک همراهی و همزادی و همبستگی پنهان بین همه اجزای جریان باطل است.»