کد خبر: 982825
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۰۲ دی ۱۳۹۸ - ۰۸:۱۶
خدا به همه‌مان عمر باعزت دهد
کسی که همیشه احساس رضایت از زندگی داشته با پیری خود حال می‌کند و دنبال راهی برای شاد شدن خودش می‌گردد. مثل مادربزرگ، پدربزرگ‌هایی که دیدنشان در یک قاب حالمان را خوب می‌کند. آن‌ها با هم پیر شده‌اند و هنوز برای هم تکیه‌گاه هستند. هنوز عاشقند و بدون هم سفر نمی‌روند و برای یکدیگر دلتنگ می‌شوند
مرضیه بامیری
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: ایرنه اوبرا قهرمان دو و میدانی است که در سن ۸۵ سالگی موفق شد چندین رکورد را در این ورزش جابه‌جا کند. این روز‌ها چالش پیری دست‌به‌دست در فضای مجازی می‌چرخد و هر روز عده بیشتری به این گروه می‌پیوندند. آن‌ها عکسی از جوانی خود می‌دهند و چهره ۴۰ سال پیر‌تر خود را به نظاره می‌نشینند. خدا را شکر که آدم‌ها می‌توانند ۴۰ سال زودتر با چهره خود کنار بیایند و پیری را آسوده‌تر بپذیرند. زیرا عده زیادی از آدم‌ها دچار گراسکوفوبیا یا پیری‌هراسی هستند. یعنی از فکر به پیری خود می‌ترسند و مدام از این واقعیت فرار می‌کنند. این آدم‌ها با رؤیت کوچک‌ترین تغییر در فیزیک خود دچار هراس شده و پیری را ته خط می‌دانند. همان‌هایی که وقتی اولین چروک صورتشان را می‌بینند بی‌اختیار گرد اندوه روی صورتشان می‌نشیند.
 
پیری یک فرایند است
من هنوز به تعریف درستی از پیری نرسیده‌ام. وقتی می‌گویند پیرمرد‌ها نمی‌دانم کدام را می‌گویند؟ آن‌ها که مو و محاسنشان سپید است یا آن‌ها که قامتشان خمیده است و با عصا راه می‌روند؟ توی فرهنگ لغت تعریف‌هایی نوشته مانند اینکه پیری یعنی سالخوردگی و کاهش توده‌های عضلانی و مشکلات جسمی. مشکلاتی که از سال‌ها قبل یکی‌یکی ظهور می‌کند و در یک سن مشخصی که به نام پیری می‌شناسیم به اوج می‌رسد. توی ۳۰ سالگی اولین چروک‌های دست و صورت را احساس می‌کنیم. حدود ۳۵ سالگی با افت قدرت باروری مواجه می‌شویم. توی ۴۵ سالگی شاید پیرچشمی بگیریم. توی ۵۰ سالگی اگر مرد هستیم موهایمان خاکستری و اگر زن هستیم احتمالاً یائسه می‌شویم. بعد از این سن آرتروز بیش از همیشه در کمینمان است. توی دهه ۷۰ زندگی دچار نقص شنوایی می‌شویم. برای همین است که اغلب پدربزرگ‌ها گوششان سنگین‌تر شده و ما باید با آن‌ها بلندتر از معمول سخن بگوییم. بعد از ۸۵ سالگی هم به اوج زوال جسمی خواهیم رسید و بیماری‌هایی نظیر آلزایمر یا پارکینسون را تجربه خواهیم کرد.

می‌بینید، پیری یک سن نیست. یک فرایند فیزیکی است که از همان سال‌های جوانی با سرعت کمتر آغاز می‌شود. دوستی می‌گفت از همان هنگام تولد پیرشدنمان آغاز می‌شود. ما توی هر سنی که هستیم غبطه جوانی را می‌خوریم. هر سال که شمع تولدمان رقمش بزرگ‌تر می‌شود ما بیشتر می‌ترسیم. از پیری می‌ترسیم. از ناتوان شدن و احتمالاً تنها ماندن. شاید ترس از ازکارافتادگی یا ترس از طرد شدن از خانواده. اما آنچه مهم است مقابله با این انرژی‌های منفی است. پیری بد نیست اگر هرچیزی در موقع خودش اتفاق بیفتد اتفاقاً شیرین و نشانه کمال و پختگی است. چه اشکالی دارد مو‌ها سپید شوند؟ چه اشکالی دارد گاهی اسم نوه‌هایشان را جابه‌جا بگویند. طبیعی است که گاهی بعضی اتفاقات را فراموش کنند یا مثل بچه‌ها غر بزنند و کم‌حوصله باشند.

خود را دچار پیری فکری نکنیم
پیری یک فرایند طبیعی است که برای همه انسان‌ها پیش‌بینی شده است. اما اینکه پیر جسمی باشیم یا فکری خیلی مهم است. پیر جسمی ناخودآگاه با فرایند کاهش توانایی فیزیکی روبه‌روست و این برای همه قابل درک است. اما بعضی‌ها دچار پیری فکری می‌شوند. سن برایشان بوی مرگ می‌دهد. هرچه پیرتر می‌شوند امید بیشتری از دست می‌دهند. مدام غر می‌زنند و به خودشان تلقین می‌کنند که آفتاب لب بوم هستند. آن‌ها با اختیار و هوشیارانه خوشی‌های زندگی را از خودشان سلب می‌کنند. رنگ‌های شاد را از پوشش خود حذف و به جای موسیقی‌های گوش‌نواز زمزمه‌های حسرتبار می‌کنند. به جای تفریح با دوستانشان توی پارک می‌نشینند و خودشان را به یک چای و کلی درددل‌های تلخ مهمان می‌کنند. آن‌ها از زمین و زمان می‌نالند. آن‌ها از یادآوری گذشته می‌هراسند. عده‌ای از پیر‌ها پیش از موعد دست از زندگی می‌کشند. بی‌هدف پیش می‌روند و احساس بیهودگی دارند. فکر می‌کنند پارک رفتن و اَه و ناله کردن تنها راه است. یا اگر خیلی اهل ذوق باشند با دوستان در پارک شطرنج‌بازی می‌کنند و شاید گربه‌های پارک را دست بیندازند. این نهایت عملکرد بسیاری از پیر‌های کشور است. آن‌ها برای مقابله با تغییر آموزش ندیده‌اند. برای تغییر خلق‌وخو آماده نیستند و نمی‌دانند چرا مثل بچه‌ها بهانه می‌گیرند و مدام دلتنگی می‌کنند. سالخوردگی آن‌ها را خانه‌نشین می‌کند. یأسی تلخ به جانشان می‌نشاند. بعضی‌شان مهمان سرا‌های سالمندان می‌شوند و بعضی‌شان در حد یک پرستار کودک تنزل مقام می‌یابند و فارغ از ابهتی که در جوانی داشتند حالا احساس بی‌مصرف بودن می‌کنند.

با زن نشسته شدن که تبریک ندارد!
در این میان آن‌هایی که یک عمر پشت میز نشسته‌اند و کارمند بوده‌اند بیشتر احساس پیری می‌کنند. بیشتر خود را از نفس می‌اندازند و بازی تغییر سن را جدی می‌گیرند. سیستم کاری آن‌ها را فرسوده و برای سن کار، مرزی مشخص کرده است. طبیعی است که وقتی به این مرز برسند خود را ناتوان بدانند. اصلاً طبق یک تعریف بازنشستگی یعنی کناره‌گیری از ادامه شغل در اثر بالا بودن سن و گاه در پی بیماری و ازکارافتادگی است. حالا اگر سن بازنشستگی ایران ۶۰ سال است پس ما خودمان میانگین سن سالخوردگی را پایین آورده‌ایم و توان زندگی را از آدم‌ها سلب کرده‌ایم. بازنشستگی بلای بزرگی است که سر آدم‌ها می‌آید. بیش از آنکه جسمشان در سایه حکم بازنشستگی دمی بیاساید، روحشان فرسوده می‌شود. خیلی از بازنشسته‌ها از چند ماه قبل از دریافت حکم افسرده می‌شوند و اگر به آن‌ها این پایان کار را تبریک بگویی با پوزخند خواهند گفت که با زن نشسته که تبریک ندارد. خیلی از این آدم‌ها کاری جز آنچه در این ۳۰ سال انجام داده‌اند بلد نیستند. بنابراین خانه‌نشین و منتظر دریافت حقوق ماهانه خود می‌شوند. خیلی خوش‌شانس باشند و توی این سال‌ها برای خود اندوخته‌ای تدارک دیده باشند مغازه‌ای دست‌وپا و سر خودشان را گرم می‌کنند. یا خانه‌ای اجاره می‌دهند و کمبود حقوق را با کرایه خانه جبران می‌کنند تا از پس عیال‌واری و مهمان‌داری‌ها بربیایند. توی این دوره بیش از هر وقتی نیاز به همراهی همسرشان دارند.

وقتی متولد می‌شویم پیر شدنمان آغاز می‌شود!
بعضی‌ها دیرتر پیر می‌شوند
آن‌هایی که نوکر خود و آقای خودشان بوده‌اند دیرتر پیر می‌شوند. پیر بودن آن‌ها را وضعیت جسمی‌شان مشخص می‌کند و کسی برایشان نسخه پیری و ناتوانی نمی‌پیچد. به همین دلیل اغلب پیرمرد‌های کاسب یا دارای شغل آزاد تا وقتی که توان دارند به کار کردن ادامه می‌دهند و معتقدند بیکاری آدم را از پا درمی‌آورد. خیلی از کشاورز‌ها و دامدار‌های روستایی و عشایری بالای ۷۰ یا ۸۰ سال سن دارند، اما هنوز خودشان راه می‌روند و هنوز حرف اول را در ایل و قبیله می‌زنند. آن‌ها دیرتر دچار احساس بیهودگی می‌شوند و همین سن بالا در میان مردان پرکار نشانه سلامت روحی آنهاست. یعنی کار کردن مرد‌ها ارتباط مستقیم با سلامتی‌شان دارد.

پیرزن‌های سرزنده دوست‌داشتنی‌ترند
پیرزن‌هایی که بچه‌ها را به خانه بخت فرستاده و اکنون تنها هستند، دچار روزمرگی می‌شوند و زودتر از پا در‌می‌آیند. اما خیلی‌شان هنرمند هستند. از همان جوانی هنر یا پیشه‌ای را دنبال کرده‌اند. اکنون که پیر هستند و تمام وقتشان توی خانه می‌گذرد به‌راحتی با هنرشان سر خود را گرم می‌کنند. بعضی‌شان شیرینی می‌پزند. بعضی‌شان بافتنی می‌بافند. خیلی از مسن‌تر‌ها عاشق کتاب خواندن هستند و وقت خود را با گشت‌وگذار در دنیای خیالی قصه‌ها می‌گذرانند. بعضی‌شان اهل رادیو گوش دادن هستند و هرچند توی خانه هستند، اما اندازه یک دانشمند اطلاعات عمومی دارند. بعضی پیرزن‌ها روحیه‌شان شاد است. لباس شاد می‌پوشند. آرایش می‌کنند و با دوستانشان قرار‌های دورهمی می‌گذارند. آن‌ها سفر می‌روند و لذت خوردن غذا‌های خوشمزه را از دست نمی‌دهند. بعضی‌شان دور هم جمع می‌شوند و شعر می‌خوانند و فال حافظ می‌گیرند. احتمالاً شما هم این مادربزرگ‌های باحال را دیده‌اید. آن‌ها که از پیری جز عدد سن نشانی ندارند. آن‌ها که موهایشان سپید است، اما خنده از روی لب‌هایشان محو نمی‌شود. کنارت فوتبال تماشا می‌کنند و مثل یک کارشناس حرفه‌ای سریال‌هایی را که با دقت دنبال می‌کنند تحلیل محتوا می‌کنند. این مادربزرگ‌ها خیلی دوست‌داشتنی‌اند و نوه‌ها چنین مادربزرگ‌هایی را خیلی دوست دارند. آن‌ها یک بزرگ‌تر شجاع می‌خواهند. یک مصداق عینی از فرسودگی جسم و در عین حال شاداب ماندن روح.

پیر‌هایی که شادابی خود را حفظ می‌کنند
شادابی عوامل زیادی دارد که یکی از آن‌ها احساس مداوم خوشبختی در طول زندگی است. کسی که همیشه احساس رضایت از زندگی داشته حالا هم با پیری خود حال می‌کند و دنبال راهی برای شاد شدن خودش می‌گردد. مثل مادربزرگ، پدربزرگ‌هایی که دیدنشان در یک قاب حالمان را خوب می‌کند. آن‌ها با هم پیر شده‌اند و هنوز برای هم تکیه‌گاه هستند. هنوز عاشقند و بدون هم سفر نمی‌روند و برای یکدیگر دلتنگ می‌شوند. همان پیر‌هایی که تا آخرین لحظه کنار هم می‌مانند و حتی از موی سپید و خرناسه‌های شبانه یکدیگر لذت می‌برند.

پیر‌هایی که رژیم غذایی خود را رعایت می‌کنند و مراقب سلامت خود هستند به‌واقع سزاوار ستایشند. آن‌هایی که پیاده‌روی می‌کنند یا هنوز دوچرخه‌سوار می‌شوند. آن‌هایی که برای خودشان کمپین‌های جذاب راه می‌اندازند و حالا که توان فیزیکی‌شان تحلیل رفته تجربه و دانسته‌های خود را در اختیار دیگران می‌گذارند. بسیاری از شاهکار‌های ادبی در سن پیری رخ داده است و این زیباترین نوع پیر شدن است.

شما برای زمان پیری خود چه برنامه‌ای دارید؟ غیر از شغلی که دارید چه هنری دنبال می‌کنید که در سال‌های پیری جلای روحتان باشد؟ پوست خود را بوتاکس می‌کنید بکنید، چشم عمل می‌کنید مهم نیست، دندان می‌کارید اشکالی ندارد. اینکه مراقب سلامت و حفظ ظاهر خود هستید و سعی دارید پیری را به تعویق بیندازید خوب است. اما پیری خیلی آرام در ذهن‌ها شکل می‌گیرد... وقتی دیگر از جوانی لذت نمی‌بریم وقتی لذت‌ها را از خود سلب کرده و مدام تکرار می‌کنیم از ما که گذشت، وقتی که مقابل آینه می‌ایستیم و برای چروک طبیعی پیشانی‌مان افسوس می‌خوریم... پیر شدن و رسیدن به دوره تکامل یکی از زیباترین نعمت‌های خدواند است که نصیب بنده‌اش می‌کند. این دعایی است که اغلب برای هم می‌کنیم: خدا به تو عمر باعزت دهد!
 
عهد با مادر برای راستگویی

وقتی متولد می‌شویم پیر شدنمان آغاز می‌شود!می‌گویند شیخ عبدالقادر گیلانی روزی با همراهانش راهی سفر شد. پیش از سفر مادرش ۴۰ دینار به او داد و از او خواست جز راست نگوید. چون در راه به همدان رسیدند راهزنان به آنان حمله کردند و اموال همه را غارت کردند. وقتی به شیخ رسیدند از او پرسیدند تو توشه برایمان چه داری؟ شیخ با آرامش گفت فقط ۴۰ دینار.
راهزنان به حرفش خندیدند و او را پیش رئیسشان بردند. دوباره از شیخ پرسید تو چه داری و باز او تکرار کرد ۴۰ دینار. رئیسش خنده سر داد و پرسید مأموران ما نتوانستند آن را بیابند. تو چرا راست گفتی؟ شیخ پاسخ داد: من با مادرم عهد کرده‌ام که تحت هیچ شرایطی دروغ نگویم. رئیس راهزن‌ها از سخن شیخ و عهدی که با مادرش بسته بود شگفت‌زده شد و گفت: تو با مادرت عهد کردی و اینچنین سر عهدت می‌مانی. پس چطور من بتوانم به عهد خودم با خدای خود عمل نکنم. همان جا توبه کرد و دست از راهزنی برداشت. باقی راهزنان وقتی دیدند رئیسشان تحت تأثیر حرف‌های شیخ توبه کرده و دست از راهزنی برداشته است دهان به سخن گشودند و گفتند: تو رئیس و سردسته ما هستی. روا نیست توبه کنی و ما باز هم اهل غارت و راهزنی باشیم. این چنین بود که صداقت شیخ به چنین عاقبت مبارکی انجامید.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Armenia
|
۱۶:۱۶ - ۱۳۹۸/۱۰/۰۲
0
0
بازنشسته شدن !!!!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار