سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، ۲۸اسفندسال۹۵، مرد سالخوردهای مأموران پلیسجنوب تهران را از ناپدید شدن پسر ۲۸سالهاش به نام رحیم باخبر کرد. او به مأموران گفت: «رحیم ساعتی قبل آژانس گرفت و به خانه دوستش رفت. اما هر چه منتظرش شدیم برنگشت. نگرانم اتفاق بدی برای او افتاده باشد.»
با اظهارات مرد سالخورده تلاش برای یافتن پسر جوان آغاز شد تا اینکه در روند تحقیقات مشخص شد خودروی۲۰۶ رحیم سرقت شده و از کارت عابر بانک وی نیز در چند نوبت برداشت شدهاست. با ردیابی پلاک خودروی رحیم یکی از دوستان وی به نام مجید بازداشت شد، اما مدعی شد از سرنوشت دوستش اطلاعی ندارد.
تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه در ردیابی تلفن همراه رحیم یکی دیگر از دوستان وی به نام محمد بازداشت شد. محمد در روند بازجوییها به قتل با همدستی مجید، شهاب و فرهاد اعتراف کرد و در شرح ماجرا گفت: «رحیم وضع مالی خوبی داشت. آن روز مجید با او تماس گرفت تا برایش پول بیاورد. ساعتی بعد رحیم با آژانس به خانه مجید که نزدیک راهآهن تهران بود، آمد. شهاب و فرهاد هم برای بازدید کابینت و کارهای برقی به خانه مجید آمده بودند. رحیم و مجید با هم شیشه کشیدند و بعد از آن رحیم از من درخواست نامربوطی کرد به همین دلیل عصبانی شدم و با او درگیر شدم. سپس از دوستانم کمک خواستم. در آن درگیری با چاقویی که همراه داشتم یک ضربه به او زدم سپس مجید با یک پارچه دهان مقتول را گرفت تا از نفس افتاد.» وی ادامه داد: «بعد از قتل کارت عابر بانک و تلفن همراه مقتول را برداشتیم و از خانه بیرون رفتیم و ساعتی بعد تصمیم گرفتیم، جسد را مخفی کنیم که شهاب و فرهاد مقابل خانه پدر مقتول رفتند و خودروی۲۰۶ او را سرقت کردند، سپس با همان خودرو جسد را به بیابانهای سلطانآباد بردیم و کنار کانال آبی دفن کردیم. دو روز بعد به محل دفن جسد رفتیم که دیدیم دست مقتول بیرون مانده و سگهای زیادی دور قبر پرسه میزنند.» با اقرارهای متهم دو همدست او شهاب و فرهاد نیز دستگیر شدند، اما جرمشان را انکار کردند. به این ترتیب مجید و محمد به اتهام مباشرت در قتل، سرقت و اخفای جسد و شهاب و فرهاد نیز به اتهام معاونت در قتل و سرقت و مباشرت در اخفای جسد روانه زندان شدند. پرونده نیز در حالیکه هنوز ردی از جسد مقتول به دست نیامدهبود، بعد از صدور کیفرخواست به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز پرونده روی میز هیئت قضایی همان شعبه به ریاست قاضی بابایی قرار گرفت. ابتدای جلسه اولیایدم درخواست قصاص کردند. سپس مادر مقتول در حالیکه به شدت اشک میریخت، گفت: «من برای مجید مادری کردم و پسرم از نظر مالی خیلی به او رسیدگی میکرد، اما او اینگونه جواب ما را داد.» در ادامه محمد در جایگاه ایستاد و خلاف اظهاراتش در دادسرا گفت: «همه اظهاراتم تحت فشارهای بازجویی بودهاست. قاتل مجید است. وقتی مقتول از من درخواست نامربوطی کرد عصبانی شدم و از دوستانم کمک خواستم. خودم نیز با چاقو به مقتول ضربه زدم، اما فقط سر مقتول زخمی شد. این مجید بود که با کمک شهاب و فرهاد، مقتول را روی زمین انداخت و با یک پارچه او را خفه کرد. بعد از قتل جسد را در بیابانهای سلطان آباد دفن کردیم، اما نمیدانم چرا جسد کشف نشد.»
متهم در خصوص اتهام سرقت نیز گفت: «بعد از قتل گوشی مقتول را برداشتم و از کارت عابر او تنها ۴۵هزار تومان خرید کردم. اما مجید با کارت مقتول مقداری طلا خرید و شهاب و فرهاد نیز هر کدام یک النگو و یک سکه خریدند.» بعد از توضیحات محمد، مجید در جایگاه ایستاد و با انکار جرمش گفت: «در آن درگیری با قمه یک ضربه خوردم، به همین دلیل کنار رفتم. ندیدم چه کسی مقتول را به قتل رساند.»
در ادامه شهاب و فرهاد که با قرار وثیقه آزاد بودند در جایگاه قرار گرفتند، اما جرمشان را انکار کردند و گفتند: «قبل از درگیری از خانه بیرون آمدیم به همین دلیل از قتل و سرقت اطلاعی نداریم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.