کد خبر: 980645
تاریخ انتشار: ۱۷ آذر ۱۳۹۸ - ۰۸:۳۴
کرکره کار و تلاش را با توهم شانس پایین نکشیم
اگر قرار باشد همه چیز بر پایه شانس و اقبال باشد پس تکلیف این همه علم و کشفیات چه می‌شود؟ خب اصلاً چرا به خودمان زحمت بدهیم درس بخوانیم؟ اگر خوش‌شانس باشیم سؤالاتی در کنکور می‌آید که همه را بلد باشیم اگر هم بدشانس باشیم مرور ۱۰ باره درس‌ها هیچ کمکی نمی‌کند. اگر زندگی بر پایه شانس است چرا بیمار‌ها دنبال علاج می‌روند؟ به نظر شما یک تست بخت‌آزمایی بدهند بهتر نیست؟
مرضیه بامیری
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: شما داخل یک اتوبوس شهری هستید که بین راه واژگون می‌شود. تقریباً تمام مسافران جانشان را از دست می‌دهند یا مجروح می‌شوند، اما شما بدن‌تان آخ نمی‌گوید و با وجود شدت ضربه شما می‌مانید. یا در مسیری منتظر تاکسی هستید و خیلی طول نمی‌کشد که یک تاکسی شما را سوار می‌کند. مسافر کناری‌تان می‌گوید: «شما خیلی خوش‌شانس هستید. این مسیر معمولاً تاکسی به زحمت یافت می‌شود آن‌هم اغلب ظرفیت مسافرشان تکمیل است».

یا نه؛ به فروشگاه می‌روید. دنبال برند خاصی هستید. برایتان مهم است که حتماً همان وسیله را تهیه کنید، اما فروشنده می‌گوید تمام کرده است. با اصرار شما سری به انبار می‌زند و سپس با لبخند شما را به خاطر خوش‌شانسی‌تان تحسین کرده و می‌گوید همین یکی در انبار بوده است.

دانش‌آموزی به دلیل خاصی موفق به خواندن امتحانش نشده و خدا خدا می‌کند امتحان لغو شود. همان موقع اخبار اعلام می‌کند مدارس به علت آلودگی هوا تعطیل است و او به خاطر این خوش‌شانسی سر از پا نمی‌شناسد. مثل همیشه راه خودتان را می‌روید که یک دفعه شانس به شما رو می‌کند و یک اسکناس پیدا می‌کنید. بار‌ها هم شده که دقیقه ۹۰ از مرگ حتمی یا بلا نجات یافته‌اید. ۳۰ ثانیه بعد از عبورتان از پیاده‌رو تصادف شده یا درست بعد از پیاده شدن شما از مترو، قطار دچار نقص فنی شده و متوقف می‌شود.
با همه این تفاسیر آیا شما یک فرد خوش‌شانس هستید؟ یا فقط گاهی شانس به شما رو می‌کند؟ برای شما چه سند‌های روشنی وجود دارد که خودتان را خوش‌شانس یا بدشانس بدانید؟

خوش‌شانس، بدشانس، خرشانس!
آیا همین که گاهی کارهایتان به آسانی انجام می‌شود و خیلی از کار‌های پیچیده اداری برای شما شسته رفته بوده و بدون هیچ معطلی انجام شود شما را خوش‌شانس می‌کند؟ آیا اگر از یک پروازی که قرار است دقایقی دیگر سقوط کند جا بمانید، آن را به حساب خوش‌شانسی خود می‌گذارید؟ شما را نمی‌دانم، اما بسیاری از افراد، خوش‌شانسی را در همین کار‌های پیش افتاده و اتفاقی می‌دانند. اگر موعد مرگشان فرانرسیده باشد آن‌را به حساب خوش‌شانسی می‌گذارند. دیده‌اید مادر‌ها که به دخترشان می‌گویند پیشانی‌ات بلند باشد! منظورشان از پیشانی بخت و اقبال است. وقتی دختری از زیبایی چهره‌اش می‌نالید می‌گفتند زیبایی مهم نیست مهم این است که پیشانی‌اش بلند باشد. برای اثبات حرفشان هم دختر‌هایی را مثال می‌زدند که شرایط زندگی خوبی نداشتند، بعضی‌شان پول نداشتند و بعضی پدرشان معتاد بود، اما بهترین خواستگار‌ها شیفته‌شان می‌شد و کارشان به ازدواج می‌کشید. در حالی که بسیاری از دختران متمول هنوز در خانه بودند و برای در زدن خانه توسط خواستگار به فال قهوه و دعانویس پناه می‌بردند. حتی در قصه‌ها هم دختران فقیر شامل عشق افسانه‌ای شاهزده‌ها می‌شوند و بسیاری از قصه‌های جذاب از همین خوش‌اقبالی سرچشمه می‌گیرد.

«خوش به حالت» عبارت دیگری است که اغلب با نوعی حسادت همراه است. «خوش به حالت» اعتراف دوستانه به خوش‌شانسی مخاطب‌تان است. مثلاً می‌گویی خوش به حالت که اندام خوبی داری، خوش به حالت پول داری می‌توانی سفر بروی و یا خوش به حالت شانس داری کار خوب و مورد علاقه‌ات را پیدا کنی.
همه این جمله‌ها یک ضعف مشترک دارند و آن هم اینکه تقدیر و زندگی یک فرد را با دلیل پیش پا افتاده شانس می‌سنجند. اصلاً کار بشر همین است که هر چیز را نتوانست توجیه برایش پیدا کند و نتوانست با عقل تطبیق دهد به حساب خوش‌شانسی یا بدشانسی بگذارد.

خرشانس هم از همین دست حرف‌هاست. وقتی از هر طرف شانس بیاوری و کارت راه بیفتد یا مثلاً در یک قرعه‌کشی برنده شوی و یا حسابی را سال‌ها قبل در بانک داشته و فراموش کرده باشی، اما ناگهان با تو تماس بگیرند که برنده میلیونی شده‌ای به تو می‌گویند خرشانس. احتمالاً دوستان به شوخی از تو می‌خواهند دستی به سرشان بکشی تا شانس‌تان به آن‌ها سرایت کند.

هیچ‌کس خوش‌شانس به دنیا نیامده
من می‌گویم خوش‌شانسی اتفاقی نیست. هیچ‌کس خوش‌شانس به دنیا نیامده است. این روز‌ها خیلی از جوان‌ها وقتی از تلاش و دویدن خسته می‌شوند می‌گویند دویدن بی‌فایده است. آن‌ها که همه چیز دارند از شانس‌شان است. می‌گویند خدا به هر کس بخواهد می‌دهد و به هر کس نخواهد بیش از این نمی‌دهد. زود خسته می‌شوند و دست از تلاش و امید برمی‌دارند. فکر می‌کنند با تلقین بدشانس بودن به خودشان می‌توانند از زیر کار و فعالیت شانه خالی کنند. واقعاً بدشانسی دلیل خوبی برای وادادن نیست. آن‌هایی موفق می‌شوند و به خواسته‌هایشان می‌رسند که درجا نمی‌زنند و لحظه‌ای ناامیدی به خود راه نمی‌دهند. خیلی‌ها که الان پولدار هستند در بچگی مثل ما بودند. یک زندگی معمولی با امکانات شاید محدودتر از ما. آن‌ها فعل خواستن را برای استجابت آرزوهایشان صرف کردند، یاعلی گفتند و روی پاهایشان ایستادند تا به خواسته‌هایشان برسند. خیلی‌ها که الان بازاری هستند و بچه‌هایشان ملقب به بچه پولدار، از شاگردی حجره شروع کرده‌اند. آن‌ها بر خلاف جوان‌های امروزی ره صد ساله را یک‌شبه طی نکرده‌اند و برای خشت خشت خوشبختی‌هایشان عرق ریخته‌اند. آن‌ها تلاش کردند تا زندگی و سرنوشت فرزندان خود را تغییر دهند. حالا اگر آن‌ها به واسطه آینده‌نگری پدرشان زندگی مرفهی دارند بحث دیگری است.

اگر قرار باشد همه چیز بر پایه شانس و اقبال باشد پس تکلیف این همه علم و کشفیات چه می‌شود؟ خب اصلاً چرا به خودمان زحمت بدهیم درس بخوانیم؟ اگر خوش‌شانس باشیم سؤالاتی در کنکور می‌آید که همه را بلد باشیم اگر هم بدشانس باشیم مرور ۱۰ باره درس‌ها هیچ کمکی نمی‌کند. اگر زندگی بر پایه شانس است چرا بیمار‌ها دنبال علاج می‌روند؟ به نظر شما یک تست بخت‌آزمایی بدهند بهتر نیست؟ اگر خوش‌شانس باشند بیماری خوش‌خیم است و بساطش را از بدن فرد جمع می‌کند و بی‌صدا می‌رود، اگر هم خوش‌اقبال نباشد دیر یا زود بیماری او را از پا درمی‌آورد. اگر این‌گونه باشند خوش‌شانس‌ها همیشه زنده می‌مانند و بدشانس‌ها با حضرت عزرائیل مواجه می‌شوند.

کرکره زندگی‌تان را پایین نکشید
شانس فقط یک کلمه است. وجود دارد، اما تأثیرش آن‌قدر‌ها نیست که آدم‌ها بخواهند به خاطرش کرکره زندگی‌شان را پایین بکشند. بعضی‌ها عادت دارند مدام ناله کرده و شوربختی خود را فریاد کنند. اما بهانه‌هایشان واهی است. بعضی اتفاقات زندگی در اختیار ما نیست و ما نقشی در انتخابشان نداشته‌ایم. پس واژه خوش‌شانسی یا بدشانسی بی‌معنی است. وقتی ما خودمان مادر یا پدر خود را انتخاب نکرده‌ایم، وقتی خودمان نگفته‌ایم کجا به دنیا بیاییم یا خواهر و برادرمان چه کسانی باشند. یا حتی قدرت نداشته‌ایم فرهنگی که با آن رشد می‌کنیم را تغییر دهیم چطور می‌توانیم خودمان را بدشانس یا خوش‌شانس بدانیم؟ خوش‌شانسی و بدشانسی فقط یک تلقین ذهنی است. انرژی درمان‌ها هم از قانون جذب سخن می‌گویند. یعنی به هر چه فکر کنی و تمرکز کنی همان برایت رخ می‌دهد. خواه خوب باشد خواه بد!

بعضی‌ها به این باور رسیده‌اند که خوش‌شانسند پس اعتماد به نفس بالایی دارند و همیشه منتظر اتفاقات خوب هستند. آن‌ها توانایی کشف فرصت‌ها را دارند و در هر حالی دنبال یک راه برای پیروزی هستند. فکر کنید مدت‌ها در روزنامه دنبال کار هستند. حالا در یک مهمانی خانوادگی بحث یک شرکت خصوصی می‌شود و فرد خوش‌شانس تقاضای کارش را مطرح می‌کند. اما آدم بدشانس می‌گوید من از این شانس‌ها ندارم که فلانی بخواهد برایم کار درست کند و همین ترس و اعتماد به نفس پایین باعث می‌شود هرگز درخواستش را به زبان نیاورد.
زندگی عرصه سخت‌آزمایی است نه بخت‌آزمایی
خوش‌شانسی و بدشانسی به نگرش ما بستگی دارد
خوش‌شانس‌ها همیشه توقعات مثبتی از زندگی خود دارند و همه چیز را مثبت می‌بینند. تصور کنید یک آدم بدشانس از خانه بیرون می‌رود. دیرش شده و برای رفتن عجله دارد. همان موقع می‌فهمد ماشینش پنچر شده، کلی غر می‌زند و به شانس بدش لعنت می‌فرستد. سپس از خانه بیرون می‌رود. در راه با یک راننده خاطی سر سبقت ممنوع دعوا می‌کند و باز هم غر می‌زند. آن روز منتظر است از زمین و زمان بد ببارد و مدام می‌گوید خدا امروز را به‌خیر کند یا می‌گوید هرچه سنگ است پیش پای لنگ است. در واقع او ماهیتاً بدشانس نیست بلکه با توجه به روحیه و نگرشی که دارد بدشانسی را فرامی‌خواند.
اما آدم خوش‌شانس وقتی پنچری لاستیک را ببیند شانه بالا می‌اندازد و توی دلش می‌گوید بد هم نشد. با تاکسی می‌روم. بین راه راننده دعوا می‌کند و او می‌گوید شانس آوردم ماشین نیاوردم وگرنه باید با این راننده‌های بی‌اعصاب سر و کله می‌زدم.

اتفاق برای هر دو یکسان است، اما دیدگاهشان متفاوت. یکی به خوش‌شانسی تعبیر می‌کند و دیگری به بدشانس بودن.
آدم‌های خوش‌شانس انعطاف‌پذیر هستند و با آدم‌ها و شرایط بهتر کنار می‌آیند. موقع رسیدن به خواسته‌شان کمی بالا پایین می‌کنند و اگر لازم باشد کوتاه می‌آیند، اما بدشانس‌ها معتقدند عین چیزی که در ذهنشان است باید رخ دهد و اتفاق مشابه راضی‌شان نمی‌کند.

وایزمن حدود یک دهه روی شانس کار کرد. یک آگهی داد اگر خوش‌شانس یا بدشانس هستید با من تماس بگیرید. او به این ترتیب آدم‌هایی را که به شانس باور داشتند جذب کرد و سمت خود کشاند. سپس روزنامه‌ای دستشان داد و از آن‌ها خواست ورق بزنند و تعداد عکس‌های آن را بگویند. او بدون اینکه به آن‌ها بگوید، یک آگهی درشت با رنگ جیغ وسط صفحه چاپ کرد و در آگهی خواست هر کس آن را دید و به وایزمن نشان داد جایزه چند صد دلاری می‌گیرد.
جالب است که شرایط برای همه یکسان بود، اما آن‌ها که معتقد به خوش‌شانسی خودشان بودند، آگهی را دیدند، ولی بدشانس‌ها سرسری عکس را رد کردند. او ثابت کرد خوش‌شانس‌ها موقعیت‌ها را جذب می‌کنند و بیشتر در معرض شرایط مطلوب قرار می‌گیرند.

ترویج تنبلی در بخت‌آزمایی‌های تلویزیونی
بعضی‌ها در خانه می‌نشینند و پای تلویزیون تخمه می‌شکنند و منتظر می‌شوند تا گردونه شانس از توی قاب تلویزیون بچرخد و روی عدد آن‌ها توقف کند. آن‌ها منتظرند یک معجزه رخ دهد و با یک جایزه بزرگ زندگی‌شان یک‌شبه زیر و رو شود. خیلی‌ها محصولات حاوی کد جایزه را فراوان می‌خرند تا شاید یکی از کد‌ها موجب خوش‌شانسی شده و قرعه به نامشان بیفتد.

تلویزیون این روز‌ها تبدیل شده به گیشه بخت‌آزمایی و تنبلی را رواج می‌دهد در حالی که زندگی واقعی عرصه آزمون‌های سخت است تا انسان آبدیده شود. مدام این گردونه شانس از شبکه‌ای به شبکه دیگر برده می‌شود تا مردم را جذب قرعه‌کشی‌های جذاب کند. هر بار یک محصول گل کرده و جایزه‌های خوبش همه را وسوسه می‌کند. گاهی مسابقات تلفنی سیما شرم‌آور است. یعنی کافی است گوشی را برداری و تماس بگیری. حتی اگر درست جواب ندهی و حتی اگر معلومات نداشته باشی می‌توانی مبلغی را برنده شوی.

جوان‌ها زیادی را می‌شناسم که به این قرعه‌کشی‌ها دل بسته‌اند تا زندگی‌شان را طراوت ببخشند. جوان‌های زیادی را می‌شناسم که هر چه دارند خرج خرید محصولات می‌کنند تا با کد‌های بیشتر شانس‌شان را بیشتر کنند.
حتی کودکان هم به اسباب‌بازی‌های شانسی رو آورده‌اند تا از همان دوران طفولیت بپذیرند زندگی یک شانس است و متأسفانه هر روز بیش از قبل رواج می‌یابد. این روز‌ها کلمه شانس بیش از هر جایی در قاب تلویزیون شنیده می‌شود؛ فرهنگی که مردم را به سمت شانسی بودن خوشبختی سوق می‌دهد و برای قرار گرفتن در جرگه خوش‌شانس‌ها باید آزمون و خطا کنند.
رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با هزاران نفر از کارگران صنایع مختلف، توانایی‌هایی ملت ایران و جوانان مستعد را فراتر از وضع فعلی خواندند. ایشان تأکید کردند باید فرهنگ کار و تولید و تلاش را ترویج کنیم و روحیه انتظار برای ثروت‌های بادآورده را از بین ببریم و روش‌هایی شبیه بخت‌آزمایی را ترویج ندهیم که دستگاه‌های مختلف از جمله صدا و سیما باید متوجه این معنا باشند.

آیت‌الله مکارم شیرازی نیز در خصوص یکی از برنامه‌های صدا و سیما که پرطرفدار بوده و هیچ‌کس از آن بی‌نصیب بیرون نمی‌رفت گفته‌اند اگر به عناوین مختلف از مردم پول بگیرند و از آن مبلغ به مردم جایزه بدهند، این قمار است و اشکال دارد.
خلاصه اینکه صنعت قمار یکی از پرسودترین صنایع جهان است و مبنای آن بر اشتیاق افراد برای یک‌شبه پولدار شدن است. مردم زیادی خرید برگه‌های شانس را راحت‌تر از تحرکات اجتماعی ضعیف می‌دانند و نظام سرمایه‌داری از این نیاز مردم با امید‌های واهی سوءاستفاده می‌کند. قمار و بخت‌آزمایی تنها صنعتی است که فقیر‌ها را هم دست به جیب می‌کند، زیرا آن‌ها به این بردن شگفت‌انگیز بیش از دیگران محتاجند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار