سرویس حوادث جوان آنلاین: زن جوان که شوهرش با شلیک گلولهاز سوی دوستش به قتل رسیدهاست در راهروی دادگاه در حالی که گریه میکرد عکس مقتول را به متهم نشان داد و گفت: تو قاتل شوهرم هستی و با ارتکاب قتل، من را با دو بچه یتیم و بیچاره کردهای. متهم در حالی که در بازجوییهای اولیه اتهام قتل را قبول کردهبود در جلسه دادگاه جرمش را انکار کرد.
۱۸ بهمنسال۹۷، مردی مأموران پلیس جاجرود را از قتل مرد ۳۹ ساله به نام رامین باخبر کرد. با اعلام این خبر مأموران بلافاصله در محل حاضر شدند و عامل قتل را که قصد فرار داشت بازداشت کردند. جسد که از ناحیه بازو و سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود به پزشکی قانونی منتقل شد و متهم در پلیس آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت. بابک ۳۴ ساله دارای سابقه شرارت و درگیری بود با اقرار به جرمش روانه زندان شد و پرونده درحال کامل شدن بود که این بار متهم با فرضیه خودکشی از سوی مقتول جرمش را انکار کرد و گفت قاتل نیست. با انکارهای متهم، اما بنا به شواهد و قرائن موجود پرونده بعد از صدور کیفرخواست به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و صبح دیروز روی میز هیئت قضایی قرار گرفت.
بعد از اعلام رسمیت جلسه، اولیایدم که پدر و مادر مقتول و دو فرزندانش بودند درخواست قصاص کردند. در ادامه متهم با توجه به شواهد و قرائن موجود همچنین گزارش پزشکی قانونی با ادعای فرضیه خودکشی بار دیگر جرمش را انکار کرد و گفت: «من و رامین با هم رابطه کاری داشتیم و هر دو نفر کار تأسیسات ساختمانی داشتیم. روز حادثه قرار بود به یک ساختمان نیمهساز برویم تا کارهای تأسیساتی آنرا انجام دهیم، اما رامین شروع به درد دل کرد و گفت از این زندگی خسته شده است. میگفت بدهکار هست و پدرش او را کمک مالی نمیکند و با همسرش نیز اختلاف دارد. او ناگهان اسلحهای که همراه داشت را بیرون آورد و شلیک کرد. سعی کردم او را از این کار منصرف کنم، اما بیفایده بود. آنجا بود که با پلیس تماس گرفتم، اما مأموران مرا به عنوان قاتل دستگیر کردند. باور کنید جرمی مرتکب نشدهام و رامین خودکشی کرده است.» قاضی خطاب به متهم گفت: گزارش اسلحهشناسی تأیید کرده که حادثه خودکشی نبوده بلکه فرد دیگری ماشه را کشیده است. تو در بازجوییها به قتل اعتراف کردهای. چه پاسخی داری؟ [متهم سکوت کرد.]در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.
حاشیه دادگاه
دو ساعت ماندهبود به شروع جلسه محاکمه که در راهروی دادگاه متوجه زن جوانی شدم که عکس شوهر مرحومش را روبهروی یک زندانی گرفته بود و میگفت: «دروغ نگو تو قاتل شوهرم هستی و مرا با دو بچه بیچاره کردهای.»
نزدیکش رفتم. او اعتماد کرد و عکس شوهرش را نشان داد و گفت: «ببینید این جانی چه کسی را کشته است! او شوهرم بود و عاشق هم بودیم....»
کنار کشیدمش و از او خواستم آرام باشد. بعد از دقایقی سر حرف را باز کرد و گفت: «در تهرانپارس مستأجر بودیم. شش ماه قبل از حادثه در رودهن خانه خریدم و تازه به آنجا رفته بودیم. شوهرم در تأسیسات ساختمان کار میکرد که در رابطه کاری با متهم آشنا شد. متهم بعد از نصب کابینتهای خانه مان رابطه بیشتری با ما پیدا کرد و از آنجائیکه وضع مالی خوبی نداشت او را با داشتن سه فرزند در همسایگیمان حمایت مالی میکردیم. حتی پدرم به او ۱۰میلیون تومان برای پیش پرداخت اجاره خانه کمک کرده بود. بابک هر بار به بهانهای به خانهمان میآمد تا اینکه متوجه رفتارهای ناهنجار او شدیم به همین دلیل سعی کردیم او را به منزلمان راه ندهیم، اما او کلیدهای خانهمان را سرقت کرده بود!»
آن زن در ادامه گفت: «روز حادثه متهم با شوهرم تماس گرفت و از او خواست با هم بیرون بروند. شوهرم، بابک را سوار خودرواش کرد و گویا به اطراف جاجرود رفته بودند که در ماشین با شلیک دو تیر شوهرم را به قتل میرساند. او برای گمراه کردن پلیس، خودش مأموران را خبر میکند که حین فرار پلیس او را دستگیر میکند.»
آن زن در حالیکه به شدت گریه میکرد، گفت: «این شرور امروز با جویدن آدامس تو چشمان من نگاه میکند و میگوید شوهرم خودکشی کرده است. دروغ میگوید من لیسانس روانشناسی دارم کاملاً در این مدت شخصیت ناهنجار متهم را شناخته بودم. او بچه طلاق بود و بیرحمانه حیواناتی مثل سگ و گربه که در خیابان زیاد است اذیت میکرد. او حتی به من و شوهرم گفته بود قصد دارد پدرش را برای دریافت ارثیه به قتل برساند.» این در حالی بود که پدر متهم نیز آنجا حضور داشت و حرفهای زن جوان را تأیید میکرد!