سرویس تاریخ جوان آنلاین: رضاخان با بستن دهان منتقدان و شکستن قلمهای ایشان لاجرم باید خلأ آنان در جامعه را پر میساخت. «سازمان پرورش افکار» که در پی ناکامی پروژه «فرهنگستان» پدید آمد، چنین هدفی را میجست. با این همه این نهاد نیز نتوانست اهداف قزاق را تأمین کند و نهایتاً رو به زوال رفت. مقالی که پیشروی شماست، کوشیده است تا ناکامی سازمان در انعقاد جلسات سخنرانی در شهرها را بازخوانی کند. امید آنکه تاریخپژوهان و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
در دورهای که میزان بیسوادان و کمسوادان کشور فوقالعاده بالا بود و اکثریت جمعیت جامعه از این طیف بودند و در نتیجه کتاب و مطبوعات نمیتوانستند نفوذ و گسترش زیادی داشته باشند و از سوی دیگر رسانههای جمعی از جمله رادیو هم وجود نداشتند یا چندان فراگیر نبودند که بتوانند تأثیر مهمی روی افکار عمومی بگذارند، کمهزینهترین راه برای تبلیغات و پیشبرد اهداف، برگزاری مجالس سخنرانی آموزشی و تبلیغی بود. از همین رو رئیس سازمان پرورش افکار برگزاری این مجالس را روح پرورش افکار مینامید و بر آنها تأکید زیادی داشت.
سازمان پرورش افکار و تلاش برای انعقاد مجالس سخنرانی
گرد آوردن عدهای از مردم در یک سالن و سخنرانی برای آنها آن هم در موضوعات عمومی که مردم همه روزه با آنها سر و کار دارند تا موضوعات مهم علمی و بدون محدودیت در انتخاب و ارائه موضوع و با توجه به حمایت همهجانبه سازمان پرورش افکار و الزام سازمانها، نهادها و وزارتخانهها برای کمک به برگزاری مستمر این جلسات، ظاهراً کار دشواری به نظر نمیرسد، اما تجربه سازمان پرورش افکار نشان میدهد اینطور نیست. برای اینکه یک سخنرانی روی مخاطبان تأثیر بگذارد باید واجد چند ویژگی باشد. مهمتر از همه اینکه سخنران از سواد و اطلاعات کافی از موضوعی که در باره آن صحبت میکند برخوردار باشد و از این گذشته فن بیان بداند تا بتواند مفاهیم مورد نظر خود را با شیوهای همه فهم و جذاب به مخاطبان منتقل کند. سالن و امکانات و فضای برگزاری مراسم هم اهمیت ویژهای دارد. از همه مهمتر اینکه باید سخنران و مخاطبان تجربههای مشترکی داشته باشند تا امکان تفهیم و تفاهم فراهم شود.
کم رونقی جلسات سخنرانی سازمان پرورش افکار
سازمان پرورش افکار با توجه به شرایط اجتماعی و امکانات هر منطقه موضوع سخنرانی و محتوای آن را تعیین میکرد. این کار توسط هیئت مرکزی سازمان انجام و به ادارات فرهنگ یا شعبههای سازمان در شهرستانها ابلاغ میشد. از آنجا که در بسیاری از شهرها سخنران زبده و کار بلد وجود نداشت، هیئت مرکزی سازمان پرورش افکار سخنرانان را به مناطق مختلف اعزام میکرد و فرمانداران و بخشداران موظف بودند مجالس سخنرانی مناسب را برگزار کنند. در مورد این اعزامها و سفرها اسناد زیادی در دست نیست، ولی همان اسناد اندک نشان میدهند بیشترین سفرها به اصفهان و آذربایجان و فعالترین افراد در این زمینه سعید نفیسی استاد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و اورنگ نماینده مجلس شورای ملی بوده اند. این دو نه تنها در مراکز استانها، بلکه در شهرهای استانهای اصفهان و آذربایجان هم سخنرانی میکردند. از آنجا که رونق این جلسات و در واقع جلب مخاطب از نظر سازمان پرورش افکار بسیار مهم بود و در عین حال مردم استقبال چندانی از این جلسات نمیکردند، برای افراد مختلف، بهویژه کارمندان ادارات دولتی کارت دعوت فرستاده میشد تا در این جلسات حضور پیدا کنند، مخصوصاً حضور رؤسای ادارات برای با اهمیت جلوه دادن این جلسات بسیار مهم بود. با این همه مأموران دولتی و حتی رؤسای ادارات هم این جلسات را جدی نمیگرفتند و به همین دلیل فرمانداران مرتباً از سوی مرکز زیر فشار قرار میگرفتند که در این زمینه اقدامات جدی را به عمل آورند.
ترفندهایی برای پرکردن سالنهای سخنرانی!
عدم حضور کارمندان دولت از نظر مسئولان سازمان پرورش افکار به معنی عدم حضور جمعیت متناسب با شأن چنین مجالسی بود و نتیجه مورد نظر از آنها گرفته نمیشد. حتی گاهی سخنرانیها به دلیل عدم حضور کارکنان دولت تعطیل میشدند و اعلام اسامی آنها به فرمانداریها و التماس و خواهش برای حضورشان در جلسات فایده نداشت. به همین دلیل مثل بسیاری از تجربههای حکومت رضاخانی حکومت در این زمینه هم به فشار و تهدید متوسل شد، اما به عنوان نمونه بر اساس گزارش فرماندار اصفهان به تهران «با اینکه بیش از دو سال است که در شهرداری شهرستان یا بخش به رؤسا تذکر داده میشود، با این همه تأکید مرکز به آقایان، رؤسای شهرستان و رؤسای شعب در سخنرانیها حاضر نمیشوند!»
یکی از راههایی که برای پر کردن سالنهای سخنرانی پیدا میشود، رفتن سراغ بخش خصوصی و دعوت از افرادی غیر از رؤسا و کارکنان ادارات و دوایر دولتی است، اما این حرکت هم نمیتواند تغییری به وجود بیاورد و پس از دو سال از تلاش برای جلب افراد برای شرکت در این جلسات سرانجام علی سهیلی وزیر کشور هم لب به گلایه میگشاید و تأکید میکند باید به هر نحو ممکن برای جلسات سخنرانی مخاطب کافی فراهم آورد. پیشنهاد او این است که دعوت برای مجالس سخنرانی را نباید به کارمندان دولت محدود کرد که نیامدن آنها باعث تعطیلی جلسات شود، بلکه باید از طبقات مختلف اجتماعی دعوت به عمل آورد. البته باید در انتخاب سخنران خوب تدارک موسیقی و نمایش خوب و سایر تدارکات و ترتیبات برگزاری جلسه هم دقت کافی مبذول شود تا حضور در جلسه نه تنها خستهکننده نباشد، بلکه مفرح باشد و باعث رفع خستگی حضار شود. رؤسای ادارات مختلف هم برای عدم حضور در این جلسات دائماً مورد بازخواست قرار میگرفتند، ولی این کار هم عملاً فایدهای نداشت. عدم شرکت رؤسای ادارات و کارمندان و نیز عموم مردم از این مجالس سخنرانی باعث شد تا وزیر کشور بهشدت نسبت به عملکرد مسئولان اعتراض و از سوی دیگر درخواست کند سخنرانیها در حد سطح فهم عوام ایراد شوند که دستکم آنها به این جلسات بیایند. یکی دیگر از راههای جذب مخاطب به این جلسات سخنرانیها استفاده از نمایشهای کوچک و بزرگ و موسیقی و تفریحات مفید بود.
هدف و مضمون «فوق علمی» جلسات سازمان پرورش افکار!
یکی از مهمترین دلایل برگزاری جلسات سخنرانی تبلیغ در باره عملکرد رضاشاه در حوزههای مختلف بود، از جمله اهداف مهم مدنظر رضاشاه جا انداختن قضیه کشف حجاب بود. در این راستا از کارمندان دولت و رؤسای ادارات مختلف خواسته شد همراه همسرانشان در این مجالس حضور پیدا کنند تا به قضیه کشف حجاب و نهضت بانوان کمک مؤثری شود. عدم حضور همسران رؤسای ادارات و کارمندان به مقامات بالاتر گزارش داده میشد و متخلفان مجازات میشدند. نکته جالب این است که رؤسای ادارات دائماً مجرد بودن کارمندان خود را به مقامات مافوق گزارش میدادند تا مورد مؤاخذه قرار نگیرند. در کارتهای دعوتی هم که برای مدعوین فرستاده میشد، دائماً بر لزوم حضور آنان به اتفاق همسرانشان تأکید میشد. تشکیل نشدن جلسات سخنرانی یا تعداد کم آنها در بعضی از حوزههای فرهنگی مسئولان سازمان پرورش افکار را نسبت به مثمر ثمر بودن اقداماتشان دچار تردید و نگرانی کرد. در نامههایی که دفتر نخستوزیری به وزارت کشور مینوشت این نگرانی کاملاً مشهود بود و نشان میداد در بعضی از استانها و شهرها از جمله قم، محلات، زنجان، کرمان، سنندج، گیلان، خوزستان، آذربایجان غربی، مکران و... تعداد جلسات سخنرانی بسیار کمتر از سایر شهرها و استانهاست؛ لذا به رؤسای فرهنگ آن نواحی هشدار داده شد در ازدیاد مجالس پرورش افکار سعی بیشتری کنند و نتیجه را گزارش دهند.
در تابستان به کارمندان مرخصی نمیدهیم تا به جلسات بیایند!
تعطیلات تابستان و به مرخصی رفتن کارمندان دولتی، بهویژه معلمها و مدیران مدارس، وزارت کشور را بیش از پیش در مورد عدم حضور مخاطبان کافی برای انجام سخنرانیها نگران میسازد و به رؤسای ادارات فرهنگ شهرستانها هشدار میدهد طوری نشود که این مرخصیها باعث به تعطیلی کشاندن جلسات سخنرانی سازمان پرورش افکار شوند. نخستوزیر صراحتاً از وزیر فرهنگ میخواهد از دادن مرخصی به رؤسا و مدیران تا حد امکان خودداری کند تا در پیشرفت کار سخنرانیهای سازمان پرورش افکار خللی به وجود نیاید. اسماعیل مرآت، وزیر فرهنگ وقت این نگرانیها را وارد نمیداند و در پاسخ به نخستوزیر به او اطمینان خاطر میدهد که قرار نیست به هیچیک از نمایندگان فرهنگ مرخصی داده شود و مرخصی نمایندگان فرهنگ تابع مقررات عمومی و مانند مرخصی نمایندگان سایر وزارتخانههاست. او تأکید میکند گزارشهای شهرستانها نشان میدهند مجالس سخنرانی دائماً دایر هستند و بعد هم اشاره میکند تعطیلات تابستان مربوط به دانشآموزان است و ربطی به کارکنان وزارت فرهنگ ندارد.
معضلی در قامت کمبود سالنهای سخنرانی
کمبود سالنهای مناسب برای برگزاری مجالس سخنرانی در شهرستانها اولین مشکل مهم سازمان پرورش افکار در شهرستانها بود. یکی از بخشداران اصفهان به فرماندار اصفهان گزارش میدهد این بخش سالن سخنرانی ندارد و حتی دبستان بخش هم غسالخانه است و اتاقی ندارند که بتوانند از آن برای سخنرانی استفاده کنند و آموزگار سخنران هم ندارند. اما طبق دستور نخستوزیر کمبود مکانهای برگزاری مجالس نباید مانع از انجام سخنرانی میشد. به همین دلیل باید از هر مکانی که امکان داشت بتوان در آن جلسه سخنرانی برگزار کرد استفاده شود. در تهران برخلاف شهرهای دیگر مشکل سالن مناسب وجود نداشت، اما به علت کوچک بودن بعضی از سالنها فضای کافی برای حضور افراد دعوت شده وجود نداشت و همین امر موجب دلخوری و رنجش کسانی میشد که دعوت نمیشدند، از جمله یکی از سردفترهای دفترخانههای رسمی تهران در نامهای خطاب به نخستوزیر گلایه کرد که همیشه کارت دعوت برای سخنرانیها دریافت میکرد، ولی الان مدتی است دیگر برایش کارت دعوت نمیفرستند. او از نخستوزیر میخواهد دستور دهد مجدداً برای او کارت دعوت ارسال شود. نخستوزیر این نامه را به سازمان پرورش افکار ارجاع میدهد و فرهودی رئیس دبیرخانه این سازمان در پاسخ به این درخواست مینویسد سالن دارالفنون که فعلاً جلسات سخنرانیها در آنجا تشکیل میشود، حتی برای رؤسای ادارات، نمایندگان مجلس و استادان هم ظرفیت کافی ندارد، چه رسد به اینکه بتوان برای آقایان سردفتر و طبقات دیگر کارت دعوت فرستاد، ولی با شروع برنامههای تابستانی در باغ فردوس قطعاً برای آقای ملایری کارت دعوت ارسال خواهد شد.
برگزاری جلسات در فضای باز در مناطق گرمسیری!
در مناطق گرمسیری غیر از تابستانها در بسیاری از ایام دیگر سال هم میشد جلسات سخنرانی را در فضای باز برگزار کرد، اما در مناطق سردسیر و کوهستانی چنین کاری امکان نداشت و ضرورتاً نیاز به سالن با امکانات گرمایشی کافی بود، اما نکته مهم این بود که برگزاری جلسات سخنرانی در تابستانها که مدارس تعطیل بودند نتیجه مطلوبی را به همراه نداشت. یکی دیگر از مشکلات برگزاری مجالس سخنرانی در شهرستانها فقدان یا کمبود سخنران مناسب بود. این مشکل در تهران بهراحتی قابل حل بود، اما در مناطقی از کشور حتی تعداد افراد باسواد هم از انگشتان دست تجاوز نمیکرد و لذا یافتن سخنران مناسب غالباً غیرممکن بود. پیدا کردن سخنران مناسب حتی در شهرهای بزرگی، چون اصفهان هم دشوار بود. به همین دلیل فرماندار اصفهان ناچار شد برای پیدا کردن سخنران مناسب از ادارات مختلف کمک بخواهد، اما آنها هم در اداره خود کسی را که شایستگیهای لازم برای این کار داشته باشد سراغ نداشتند. کمبود سخنران به معنی تعطیلی مجالس سخنرانی، یعنی مهمترین ابزار تبلیغاتی و آموزشی سازمان پرورش افکار بود. اهمیت موضوع برای سازمان بهقدری بالا بود که مقامات مافوق به رؤسای ادارات دستور میدادند در صورت عدم دسترسی به سخنران مناسب خودشان این کار را انجام دهند و به هیچوجه نگذارند این جلسات تعطیل شوند. به این ترتیب گاهی بخشداران یا فرمانداران در نقش سخنران هم ظاهر میشدند. هنگامی که برای حل مشکل سخنران چارهای پیدا نمیشد، مسئولان دست به دامان پایتخت میشدند تا برای آنها سخنران بفرستند.
هزینههای برگزاری جلسات سخنرانی
مشکل دیگر این بود که مردم علاقهای به شرکت در جلسات سخنرانی که در آن نمایش یا موسیقی اجرا نمیشد نداشتند و اجرای نمایش و موسیقی هم مستلزم صرف هزینههایی بود که در بودجه سازمان پرورش افکار رقمی برای آنها در نظر گرفته نشده بود و به اعتقاد هیئت مرکزی سازمان بودجه برای صرف در اینگونه هزینهها باید در خود محل تأمین میشد. وزارت کشور معتقد بود برپایی مجالس سخنرانی بهویژه در تابستانها هزینه چندانی جز تهیه یخ و تأمین روشنایی ندارد، در حالی که در عمل هزینهها بسیار فراتر از این چیزها بودند و برآوردهای وزارت کشور در تأمین بودجه برای این مراسم تناسبی با واقعیتهای ملموس در مناطق مختلف نداشت و در نتیجه چارهای برای رفع بسیاری از مشکلات پیشبینی نشده بود. سازمان پرورش افکار از یک طرف جز هزینه روشنایی و گرمایشی و هزینههای دم دستی بودجهای را در نظر نمیگرفت و از سوی دیگر از نمایندگان خود در شهرستانها میخواست برای جلب مخاطب از نمایش و موسیقی استفاده کنند و برای هزینههای کلان جانبی هم خودشان در محل دست به اقدام بزنند.
فرماندار اصفهان برای تأمین بودجه طی نامهای به سازمان پرورش افکار اطلاع میدهد میخواهد مبلغی را به قیمت بلیتهای سینما اضافه کند و به آنها پیشنهاد میدهد در سایر نقاط کشور هم برای تأمین هزینهها از این راهکار استفاده کنند. به این ترتیب با پیشنهاد وزارت فرهنگ و موافقت وزارت کشور هیئت وزیران در تاریخ ۲۳ آبان سال ۱۳۱۸ دو درصد از درآمد سینماهای شهرستانها را از طریق شهرداریهای هر محل به حساب سازمان پرورش افکار واریز میکرد تا بتواند دستکم بخشی از مشکلات برگزاری جلسات سخنرانی را برطرف کند، اما این بودجه هم فقط صرف تأمین هزینه نمایشها میشد و سایر مشکلات مالی همچنان پا بر جا بود. در جلسه ۹ دی سال ۱۳۱۸ هیئت مرکزی سازمان پرورش افکار در حضور نخستوزیر تشکیل و مقرر شد هزینه برگزاری جلسات سخنرانی به عهده شهرداریهای هر محل باشد. (چون یکی از وظایف شهرداریها تنویر افکار عمومی و اشاعه فرهنگ بود.)
بهرغم تمهیدات متعددی که برای رفع مشکلات مالی سازمان پرورش افکار، بهویژه در شهرستانها صورت گرفت، مشکل مالی همچنان باقی بود و بهتدریج همه ابعاد سازمان را تحتالشعاع قرار داد. به همین دلیل نظارت شدیدی در صورت مخارج و هزینههای جلسات سخنرانی میشد و مسئولان باید دائماً در این زمینه گزارش میدادند و گاهی هم مجبور بودند در مورد صرف هزینهها ضمن ارائه ریز مخارج توضیحات قانعکنندهای هم بدهند.
اختلاس پولهایی که برای برگزاری سخنرانی در نظر گرفته شده بود!
شعبه سازمان پرورش افکار در اصفهان برای جبران کسری بودجه خود در برگزاری مجالس سخنرانی در جلسه ۳۰ فروردین سال ۱۳۲۰ تصمیم گرفت از مدیران کارخانههای اصفهان کمک مالی بگیرد، اما این کار با مخالفت جدی علی سهیلی وزیر کشور مواجه شد. سرنوشت این پولها هم جالب است، چون هرگز به مصرف سازمان پرورش افکار نرسیدند. با حمله متفقین به ایران و فرو پاشیدن شیرازه حکومت رضاخان و فرو ریختن پایههای بسیاری از نهادهای حکومتی از جمله سازمان پرورش افکار تکلیف این پولها هم معلوم نبود تا اواخر مهر سال ۱۳۲۰ پرداختکنندگان کمکهای مالی به سازمان پرورش افکار از فرماندار اصفهان میخواهند که این پولها صرف ساخت بیمارستان کارخانههای اصفهان شود. با قبول درخواست این افراد تجربه مشارکت مالی مردم در کمک به یک سازمان فراگیر دولتی مثل بسیاری از تجربههای دوره رضاخانی ناکارآمد از کار در میآید.
و کلام آخر
جلسات سخنرانی سازمان پرورش افکار با وجود همه ترفندها کمرونق بود و استقبال از برنامهها توسط عموم مردم خیال خامی بیش نبود. در تهران و شهرهای بزرگ برای جذب مردم از موسیقی و نمایش تا حد امکان استفاده میشد، ولی مناطق دورافتاده حتی امکانات اولیه مثل سالن را هم نداشتند، چه رسد به موسیقی و تئاتر. یکی دیگر از دلایل عدم استقبال مردم مخالفت علنی آنان با اجرای قوانینی، چون کشف حجاب و اجبار زنان برای شرکت در مجالس سخنرانی بود. حتی زنانی هم که به اجبار در این جلسات شرکت میکردند روسریهای ضخیم و بزرگ به سر میکردند و صورت خود را میپوشاندند. محتوا و موضوعات سخنرانیها هم موضوع مهمی بود. سخنرانیهایی که در تهران و با امکانات نسبتاً مناسبی برگزار میشدند، از نظر محتوا هم با شهرستانها تفاوتهای بارزی داشتند، زیرا سخنرانان در تهران بیشتر از اساتید دانشگاه و مسئولان عالیرتبه دولتی بودند، در حالی که در شهرستانها بیشتر دبیران و معلمان مدارس، مسئولان ادارات و پزشکان سخنرانی میکردند. در مناطق دورافتاده هم کافی بود کسی اندک سوادی داشته باشد و فقط بتواند حرف بزند. برای سر و سامان دادن به محتوای سخنرانیها سازمان پرورش افکار موضوعات را ابلاغ و متن سخنرانیها را درخواست میکرد. بیشتر موضوعات سخنرانی به مضامینی تعلق داشتند که جنبههای اجتماعی آنها قویتر بودند.