کد خبر: 976502
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۸ - ۲۲:۳۵
کاراکتر‌های ایرانی «مطرب» همگی از ایران متنفرند! و قرار هم نیست مانند فیلم «آدم برفی» به مرور به این درک برسند که ایران با همه نکات منفی‌اش جای بهتری برای زندگی است
افشین علیار
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: زمانی که پیش‌تولید فیلم مطرب رسانه‌ای شد با توجه به فیلم‌های قبلی مصطفی کیایی فکر می‌کردم حتماً این فیلم با دیگر کمدی‌های اکران شده این سال‌ها تفاوت زیادی خواهد داشت تا دست‌کم بتواند یک کمدی سالم و خنده‌دار به دور از ابتذال و سخیف بودن باشد و با شبه کمدی‌های این سال‌های سینمای ایران متفاوت باشد، اما «مطرب» هم یک شبه کمدی مبتذل است و باعث تاسف که مصطفی کیایی این فیلم را ساخته است؛ کسی که در کارنامه هنری‌اش آثار مهمی دارد، اما مشخص نیست چرا فیلمسازان ما به این شکل افت می‌کنند، اگر نام کارگردانان را از اینگونه فیلم‌ها دربیاوریم انگار همه این آثار را یک نفر ساخته است.

فیلم مطرب هفتمین ساخته مصطفی کیایی اثری تکه و پاره است؛ فیلمی که بر اساس شبه کمدی‌های مرسوم ساخته شده و در کشور ترکیه فیلمبرداری شده است. مصطفی کیایی با یک طرح چند خطی الکن و پیش پاافتاده کاراکترهایش را به ترکیه برده تا آنجا راحت‌تر بتواند به ایران و ایرانی توهین کند، نمی‌شود به مطرب به عنوان یک اثر سینمایی نگاه کرد. خط روایی فیلم آنچنان آشفته است که انگار مطرب را یک فیلم اولی یا کسی ساخته که نگاهی ضد ایرانی داشته است. دیالوگ‌های فیلم فاجعه است. جملات سخیفی که از دهان ابراهیم بیرون می‌آید کاملاً بی‌ریخت و سطحی است و اضافه کنید که فیلمساز به چه اندازه از زندگی در ایران متنفر بوده که دیالوگ‌های ضدایرانی در دهان کاراکترهایش می‌گذارد و اصلا برایش هویت ایرانی مهم نیست. کاراکتر‌های مطرب همگی از ایران متنفرند و فکر می‌کنند اگر به کشور‌های دیگر پناه ببرند اوضاع و احوال بهتری کسب می‌کنند و قرار هم نیست مانند فیلم آدم برفی به مرور به این درک برسند که ایران با همه نکات منفی‌اش جای بهتری برای زندگی است و دست کم منزلت و کرامت بیشتری در وطن خواهند داشت. مطرب فیلمی موقعیت‌محور است که تبلیغات آن به عنوان یک فیلم کمدی دروغی بیش نیست. هیچ نمایی از فیلم حتی خنده‌ای کمرنگ برای مخاطب به‌وجود نمی‌آورد.

سرتاسر فیلم از شعار‌هایی توخالی تشکیل شده که بی‌هنری در طبخ آن هویداست. در مطرب به هیچ عنوان شخصیت نمی‌بینید و برای همین موقعیت‌سازی به کمک فیلم آمده و باعث شده به یک اثر هجو تبدیل شود، بخش ابتدایی فیلم به لحاظ روایی بی‌دلیل کش آمده است. ازدواج زیبا با سیامک چه تاثیری می‌تواند برای این فیلم داشته باشد. بهتر نبود به جای این ازدواج نافرجام فیلمساز به فواد و چگونگی بدهکاری او و مهاجرتش می‌پرداخت؟ زیبا در سکانسی به خانه پدرش می‌آید و عنوان می‌کند که دیگر نمی‌تواند با سیامک زندگی کند. در همان سکانس فواد را بالای دیوار می‌بینیم که معلوم نیست چه کار می‌کند، طرح موضوع ازدواج فواد با آن خواننده ترک در ترکیه اساسا منطق ندارد، چون ازدواج فواد و نازان می‌توانست در ایران مطرح شود، اما وقتی زیبا در ترکیه تبلیغ کنسرت نازان را می‌بیند می‌گوید این عروس ماست! اینکه فواد به خانواده خود دروغ گفته که در امریکا زندگی می‌کند و با نازان ازدواج کرده در صورتی که او در ترکیه نوکر و پرستار بچه نازان است یک موضوع به شدت کلیشه‌ای است و فاجعه اینکه جوان ایرانی برای ادامه زندگی خود حاضر شده در مملکت غریب برای یک خواننده زن ترک بردگی کند و جالب است که یک زن ترک باید به ما یاد بدهد که مسلمان دروغ نمی‌گوید. سکانس دونفره فواد و ماشاالله را به یاد بیاورید. ماشاالله می‌گوید خسته شدم که در ایران کار می‌کنم، وضع خوبی ندارم، دوست دارم آخر عمری جای دیگری (امریکا، ترکیه، یونان) زندگی کنم و بعد دست هایش را به فواد نشان می‌دهد که مثلاً چقدر کار کرده است و آخرش هم هیچی، اما در همان سکانس‌های اول زمانی که ابراهیم برای دعوت از ماشاالله به تعمیرگاهش می‌رود ماشاالله به ابراهیم می‌گوید بالاخره باید پول دربیاورم و ما نمی‌فهمیم کار کردن در یک تعمیرگاه در ایران که مشخص است که ماشاالله مالک آن بوده چرا باید به بردگی در ترکیه یا امریکا ترجیح داده شود. زیبا در سکانسی دونفره با آقای پارسا آقازاده‌ای که پسر سفیر ایران در ترکیه است از جمهوری اسلامی دفاع می‌کند، اما این دفاع برای مصلحت خودش بوده و اساسا تقلبی است چراکه زیبا تلاش می‌کند تا به ایران برنگردد و چقدر سرهم‌بندی شده پاسپورت‌های این سه نفر ربوده می‌شود تا اینطوری راحت‌تر پناهنده شوند.

حرف کلی فیلم این است که وقتی یک ایرانی نتواند در کشور خود به آرزویش برسد حتماً در یک کشور بیگانه و البته همسایه می‌تواند یک کنسرت برگزار کند که ۳ هزار نفر تماشاچی داشته باشد. این افکار و نگرش از پایه یک توهین به ایران تلقی می‌شود، اما مهم نیست، مهم این است که فیلمساز برای رسیدن به گیشه مطلوب و دلخواه دست از هنرش بکشد و اثری الکن برای اقتصاد بهتر خود خلق کند و این باعث تاسف است که مصطفی کیایی پس از شش اثر مهم فیلمی مثل مطرب بسازد.

این فیلم هیچ نکته مثبتی ندارد و یک بازی پرستویی هم دارد که این روز‌ها به شدت افت کرده است. تازه داشتیم بازی او را در لس آنجلس تهران فراموش می‌کردیم که مطرب اکران شد. محسن کیایی هم که انگار در نقش‌های قبلی‌اش متوقف مانده و گویا دیگر قرار نیست یک بازی متفاوت از او ببینیم.

تا روز دوم اکران مطرب توانسته ۷۰۰ میلیون تومان بفروشد و سازندگانش از این بابت خیلی خوشحالند، اما واقعا این شادمانی از فروش چنین فیلمی می‌تواند خوشایند باشد؟ مطرب اگرچه به فروش مطلوب می‌رسد، اما باید دید این فیلم می‌تواند در یاد مخاطب بماند؟ پاسخ قطعاً منفی است.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
فریبرز
|
United Kingdom
|
۱۱:۵۰ - ۱۳۹۸/۰۹/۲۴
0
0
واقعا متوجه نمیشین که طبع شاد مردم ایران با شما سوگواری پسندان فرسنگها فاصله دارد و هرچیزی را که شما نمیپسندید مردم با دل و جان میپسندن . این فروش نه از بابت دیدن یه فیلم کمدی باشد . من خودم این فیلم رو در سیما دیدم و اشک ریختم . و چندین بار سکانس پایانی رو دیدم و مجددا اشکم ریختم . شما بیسوادها اصلا نمیدانید مردم چه میخواهند . ننگ بر شما باد
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار