کد خبر: 975854
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۸ - ۰۲:۰۰
سیدجعفر در دو اثر حیات امام رضا و حدیث افک، نشان داد که ورودش در تاریخ متفاوت با دیگران است. هم روش دارد و هم اهل تتبع گسترده است.
سرویس اندیشه جوان آنلاین: متن زیر یادداشتی از رسول جعفریان به مناسبت درگذشت علامه سیدجعفر مرتضی عاملی است.
بدون شک سیدجعفر مرتضی، در چند دهه اخیر، در پژوهش‌های اسلامی و عمدتاً در حوزه تاریخ اسلام، در مراکز شیعی، نقش مهمی داشت و در پیشرفت علمی در این زمینه، سخت مؤثر بود. دوست دارم در این وقت که ایشان رحلت کرده، اندکی درباره‌شان بنویسم و دینی که به خاطر سال‌ها شاگردی و بهره‌وری از محضرشان داشتم را تا حدی ادا کنم. شاید لازم باشد عرض کنم، بنده از سال ۶۱ که با ایشان آشنا شدم، خیلی زود دریافتم که با یک مرد عالم و دانشمند و معلم، و یک مربی اخلاق بسیار عالی روبه‌رو هستم؛ بنابراین در تمام این سال‌ها، هیچ‌گاه، فرصت بهره‌گیری علمی از ایشان را از دست ندادم. اینجا خلاصه‌ای درباره ایشان می‌نویسم، و امیدوارم فرصتی دیگر، متنی کامل‌تر تهیه کنم. آقای سیدجعفر مرتضی، حاصل سه مکتب فکری بود: یکی مکتب لبنان که ادبیات نگارشی ایشان، و انس و الفتش با آثار آن دیار، علاوه بر تربیت در دوره کودکی، میراث آن دوره است. دیگر نجف که چند سالی در آنجا مانده و تحصیل کرده بود، و البته جزو معدود طلبه‌هایی بود که آنجا را ترک و سال ۴۷ به قم آمد.

سوم مکتب قم که عمده تحصیل و تحقیق و تألیفات ایشان در اینجا بود و تا سال ۷۳ در آنجا بود. سیدجعفر فرد مستقلی بود، اما در کنار اینها، به نشر کارهایش می‌پرداخت. نخستین اثرش حیات سیاسی امام رضا (ع) به عربی در بیروت چاپ شد. شاید اندکی قبل یا بعد از آن کتاب حدیث‌الافک را چاپ کرد که قدرت نقادی تاریخی شگرفی از خود در هر دو اثر نشان داد. مقالاتی هم می‌نوشت که اندکی بعد تحت عنوان مقالات و دراسات در چهار جلد منتشر شد. در این وقت، به تدریج، ایرانی‌ها هم روابطی داشتند که عمدتاً رفاقتی بود. از جمله مرحوم آقای آئینه‌وند که همدرس فرزند آقای روحانی بود، به قم می‌آمد، و شاید تحت تأثیر آقای مرتضی و آقای روحانی به تاریخ اسلام علاقه‌مند شد. ایشان دانشجوی ادبیات عرب بود نه تاریخ.
سیدجعفر در دو اثر یاد شده یعنی حیات امام رضا و حدیث افک، نشان داد که ورودش در تاریخ متفاوت با دیگران است. هم روش دارد و هم اهل تتبع گسترده است. به هر حال، ایشان در یک فضای پرنشاط فعالیت نگارشی خود را آغاز کرد. رساله‌ای درباره مبدأ تاریخ هجری نوشت که به فارسی هم درآمد. مقاله‌ای هم درباره ابوذر نوشت که با عنوان ابوذر مسلمان یا سوسیالیست ترجمه و منتشر شد. آن وقت‌ها، پسر آقای احمدی میانجی همین طور برادر خود سیدجعفر، یعنی آقای سیدمرتضی مرتضی هم در نشر و ترجمه برخی مقالات به فارسی به ایشان کمک می‌کردند.

سیدمرتضی نقادانه کار می‌کرد و هرچند، خط‌کشی مذهبی در بحث‌های انتقادی خود می‌کرد، اما کثرت تتبع، نقادی سندی و متنی، و حدس‌های تند و تیز ایشان، راه را برای اظهارات جدید فراهم می‌کرد. به همین دلیل الصحیح خیلی تأثیر گذاشت و دیدگاه‌های ایشان شایع شد. در الصحیح مباحث تازه‌ای مطرح شده بود که بعد‌ها به صورت کتاب یا کتابچه‌های مستقلی هم منتشر شد. در کنار نگارش، تدریس تاریخ اسلام هم برای تعدادی از دانشجویان تربیت مدرس آغاز شد. علاوه بر آن افرادی هم به طور خصوصی نزد ایشان رفت و آمد داشتند و استفاده می‌کردند. برخی از این‌ها از میان طلاب لبنانی و اندکی هم ایرانی بودند. همکاری‌هایی هم با سازمان امور اداری و استخدامی کشور داشت که روی بحث‌های گزینش و معیار‌های دینی و شرعی آن کار می‌کردند. ایشان یادداشت‌های زیادی داشت که بعد‌ها توسط یکی از طلاب لبنانی که حالا موقعیتی در آنجا دارد، در سه جلد منتشر شد. توجه به وضعیت طلاب لبنانی در ایران، یکی از کار‌های اجرایی ایشان بود. منتدی جبل عامل را ساخت، علاوه بر آن یک مدرسه بزرگ، و همین طور تعداد قابل توجهی خانه برای لبنانی‌ها ساخته شد که تا سال‌ها، اسناد این‌ها به نام بنده بود و چند سال قبل، همه را به مرکزی که درست کردند، انتقال دادم. سیدجعفر، سخت علاقه‌مند به انقلاب بود، و از وقتی که بحث‌های لبنان پیش آمد، و به خصوص زمانی که مرحوم سیدمحمدحسین فضل‌الله نفوذ و قدرتی داشت و به قم می‌آمد، دایم در منزل ایشان وارد می‌شد. البته و مستقیم خودش درگیر مسائل لبنان نبود. بعد‌ها که مسائلی در اطراف اظهارات آقای فضل‌الله پیش آمد، تا مدت‌ها تلاش کرد تا این مسائل را حل کند، اما وقتی به جایی نرسید، از ایشان فاصله گرفت و آثاری هم که بعد‌ها در لبنان توسط خودش یا برخی از بستگانش نوشته شده، (مهم‌ترینش مأساة الزهراء) در نقد آقای فضل‌الله منتشر شد. همین منازعه به نوعی باعث شد تا ایشان حوالی سال‌های ۷۲ یا ۷۳ ایران را ترک کند و به لبنان برود. در آنجا یک مرکز اسلامی و یک مدرسه درست کرد.

ایشان برای چند سالی بسیار کم به ایران آمد، اما به تدریج، شاید اوایل دهه ۸۰، این رفت و آمد منظم‌تر و بیشتر شد. فرزندانش در ایران بودند، و در کار نشر آثار ایشان و نیز ترجمه آن‌ها تلاش می‌کردند که تاکنون ادامه دارد. در لبنان، علاوه بر تکمیل کتاب سیره نبوی در بحبوحه جنگ میان لبنان و اسرائیل طی ۳۵ جلد، کتابچه‌های فراوانی به خصوص در تفسیر هم نوشتند. باید اشاره کنم که طی دهه ۶۰ و اوایل ۷۰، آثار متعددی در ایران منتشر کردند که حیات سیاسی امام حسن، زندگانی سلمان فارسی و آثار دیگر بود. کار مهم دیگر در لبنان، تألیف زندگینامه امام علی (ع) در ۵۳ جلد و همین طور نگارش زندگی امام حسین (ع) در ۲۴ جلد، در دوران بیماری سخت خود بود که با همان سبک و سیاق انتشار یافت.

آقای سیدجعفر به ایران عشق می‌ورزید و دوستان ایرانی بسیار خوبی داشت که با ایشان مراوده داشتند. در سال‌های اخیر، بیش از همه فرزندانش کار‌های ایران را انجام می‌دادند، اما پیش از آن آقای سیدابوالحسن نواب، از کسانی بود که روابط بسیار نزدیکی با آقای مرتضی داشت و همیشه در کار‌های جاری به ایشان کمک می‌کرد. طبعاً از زمانی که از ایران رفتند، تأثیرشان در ایران، بیشتر از طریق کتاب‌ها بود، اما تا پیش از آن در برخی از همایش‌ها و نشست‌ها حضور داشتند. بنده هم از سال ۶۱ که خدمتشان بودم، تا وقتی که در ایران بودند، به طور مرتب محضرشان را درک می‌کردم و در کار‌های تاریخ اسلامی خودم، تحت تأثیر روش‌های ایشان بودم. بعد از آن، بار‌ها در لبنان، خدمتشان رسیدم. از وقتی هم که به ایران می‌آمدند، این ارادت و حضور همیشه استمرار داشت و یک بار هم همایشی برای ایشان و کتابشان الصحیح برگزار کردیم که مقالاتش ضمن کتابی منتشر شد. رحمت و غفران الهی بر او باد.
منبع: خبرگزاری مهر
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر