کد خبر: 975853
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۸ - ۰۱:۳۱
فتوحات فراوان اسلامی حاصلش رسمیت یافتن زبان عربی و تبدیل شدن آن به زبان اول مملکت اسلامی بود و این موضوع خود به خود دانشمندان ملل گوناگون را مجاب می‌ساخت که داشته‌های علمی خود را به زبان رسمی حکومت وقت ترجمه کنند
محمد خداپرست
سرویس اندیشه جوان آنلاین: یکی از دوره‌های مغفول و البته بسیار مهم صدر اسلام که کمتر در خصوص آن سخن رفته است، عصری است مشهور به دوره نهضت ترجمه که اولین مدخل آثار تمدن‌های دیگر به زبان عربی و استفاده مسلمین از آن‌ها بوده است. از آن جا که این دوره تأثیرگذاری بسیار زیادی بر شکل‌گیری مغزافزار تمدن اسلامی داشته و فضای علم‌آموزی و تعلیم دانشمندان اسلامی از آن تأثیر پذیرفته است، بررسی اجمالی این دوره می‌تواند در شناخت مبادی تشکیل تمدن اسلامی و بهره‌گیری از این تجربه تاریخی در راستای نیل به تمدن نوین اسلامی مفید باشد.

خاستگاه نهضت ترجمه
بی‌شک بسیاری از علوم شکل یافته در میان مسلمانان از جمله برخی علوم تجربی یا علمی، چون فلسفه رایج بین مسلمین، برخلاف برخی دیگر از علوم از جمله تفسیر، فقه، کلام و عرفان اسلامی که بالذات از درون محتوای اسلامی جوشیده، مأخذی غیربومی داشته‌اند. اغلب این علوم طی پروسه‌ای که مشهور به نهضت ترجمه اسلامی است بین مسلمانان نفوذ و رسوخ کرده‌اند. مدارس و مراکزی، چون اسکندریه، انطاکیه، الرها، نصیبین، حران و جندی‌شاپور سهم عمده‌ای در این انتقال دانش داشته‌اند.
حسب شواهد تاریخی، نخستین ترجمه عهد اموی به خالد بن یزید بن معاویه اختصاص دارد. خالد به دلیل علاقه بسیار به علم و دانش به فراگرفتن علم کیمیا (شیمی) پرداخت و به ترجمه متون علمی از زبان یونانی و قبطی به عربی توجهی ویژه مبذول داشت.

اما جریان رسمی نهضت ترجمه را از زمان منصور دوانیقی خلیفه عباسی در سال ۱۴۸ قمری می‌دانند که مدرسه‌ای برای طبابت در بغداد به پا کرد و نویسندگان را به ترجمه آثار علمی به عربی مأمور ساخت. علاقه و اشتیاق فراوان منصور به کسب معارف جدید، او را متوجه مرز‌های خارجی خلافت کرد. از این رو، با اعزام هیئت‌هایی بلندپایه به دربار قیصر روم، از او خواست کتاب‌ها و متون قدیمی یونانی را برای وی بفرستد. رومیان هم کتاب اقلیدس و برخی آثار علوم طبیعی و کتاب مجسطی بطلمیوس را به دربار خلافت اسلامی جهت برگردان به عربی ارسال کردند. از نخستین آثاری که از زبان پهلوی به عربی ترجمه شد، می‌توان از کتاب «کلیله و دمنه» نام برد. این کتاب ارزشمند از مشهورترین آثار ادبی هندی است که ابن‌مقفع در این دوره آن را از پهلوی به عربی ترجمه کرد. علاوه بر آن، کتاب سند هند هم توسط مترجمان عالی رتبه هندی به عربی ترجمه شد. در کنار ترجمه برخی آثار یونانی، چون مجسطی بطلمیوس و کتاب اقلیدس، تعدادی از کتاب‌های ارسطو و همچنین کتاب ارثماطیقی (علم حساب) و دیگر آثار کهن یونانی نیز به عربی ترجمه شد.

اوج گرفتن این نهضت به دوران هارون الرشید و مأمون بازمی‌گردد که مرکزی با نام «بیت الحکمه» برای این کار شکل گرفت. مترجمان این دوره (از نیمه قرن دوم تا اواخر قرن چهارم) کتاب‌های بسیار زیادی در علوم مختلف اعم از طب، نجوم، ریاضیات، طبیعیات، فلسفه و منطق از زبان‌های یونانی، سریانی، سانسکریت و پهلوی به عربی ترجمه کرده‌اند.
به این ترتیب می‌توان نهضت ترجمه را جریانی دانست که برخی شروع آن را از زمان خلفای بنی‌امیه و برخی دیگر از زمان منصور دوانیقی می‌دانند که فعال‌ترین بازه زمانی در این جریان حدود ۱۵ سال تا زمان مرگ مأمون بود.

علل رویکرد مسلمانان به نهضت ترجمه
طبیعتاً دلایل زیادی برای اقبال مسلمانان به ترجمه می‌توان ذکر کرد؛ برخی از این دلایل به رویکرد‌های دینی و آموزه‌های اسلامی بازمی‌گردد و برخی دیگر ریشه در سیاست خلفا دارد.
مهم‌ترین دلیل از این میان را می‌توان به توصیه‌های مکرر قرآن و پیامبر اسلام (ص) مبنی بر ضرورت علم‌آموزی مربوط دانست. قرآن کریم خردورزی را بار‌ها مورد توصیه قرار داده و حتی در مسیر کسب علم و عبرت، سفر به اقصی نقاط جهان را توصیه کرده است.
همچنین تأکیدات پیامبر (ص) برای علم‌اندوزی حتی از کفار یا از دورترین اماکن جهان (ولو در چین) تشویقی برای مسلمانان برای شکل‌دهی به یک حرکت علمی بر مبنای دانش‌های آن روزگار جهان بود. بعضی از روایات علم را به عنوان گمشده مؤمن توصیف می‌کند که در مسیر آن حتی ارزش دارد مشقت‌های زیادی تحمل شود. این قسم توصیه‌ها مسلمانان را به انجام سفر‌های طولانی و مضاربه‌های آرای علمی با تفکرات مختلف ترغیب می‌کرد.

از جمله دیگر موضوعاتی که ایجاد ترغیب به شکل‌گیری نهضت ترجمه کرد، خروج اعراب مسلمان از روحیه بیابان‌گردی و زندگی بدوی به حیات مدنی و ساختار‌های جدیدتر بود. در جریان رفت و آمد مسلمانان به نواحی دوردست مانند مصر، یمن، ایران، روم و... که سوابق بلندی در حوزه علوم و معارف مختلف داشتند، مسلمانان به ضعف‌ها و نیاز‌های علمی خود پی بردند. گسترش سرزمین‌های اسلامی و برخورد مسلمانان با زبان‌های گوناگون و احساس نیاز جدی به هماهنگ‌سازی زبانی، بستر‌های لازم را برای ترجمه فراهم ساخت، به گونه‌ای که تعاملات گوناگون سرداران عرب با مردم این سرزمین‌ها، ضرورت این هماهنگ‌سازی را آشکار کرد.
از سوی دیگر فتوحات فراوان اسلامی که زمینه‌ساز تبدیل اسلام دست‌کم به حکومت مقتدر منطقه غرب آسیا شده بود، حاصلش رسمیت یافتن زبان عربی و تبدیل شدن آن به زبان اول مملکت اسلامی بود و این موضوع خود به خود دانشمندان ملل گوناگون را مجاب می‌ساخت که داشته‌های علمی خود را که افتخاراتی برای خودشان و نیز ملل خود می‌دانستند، به زبان رسمی حکومت وقت ترجمه کنند.

دلیل مهم دیگری که سبب شکل‌گیری ساختار‌هایی رسمی و علمی برای ترجمه آثار غیراسلامی و ورود آن‌ها به علوم اسلامی شد، ترویج این روش توسط خلفا برای نیل به اهداف حکومتی خود بود. از جمله علاقه‌مندی خلفا به علومی مانند پزشکی برای رهایی از بیماری‌ها و امراض خود و اطرافیان، اعتقاد برخی از آنان به علوم غریبه همچون طالع‌بینی، حالات کواکب و اثر آن‌ها بر آینده، رفع امور اداری و مالی سیستم حکومتی گسترده اسلامی که نیاز عمومی به علومی چون ریاضی و حساب را افزایش می‌داد و نیز علاقه‌مندی برخی خلفا به گرایش‌های معتزلی و نشان دادن میل به مباحثات کلامی با صاحبان عقاید غیراسلامی یا حتی کافران و مشرکان باعث شد مطالعه آثار غیراسلامی یکی از دستور‌های کار سیستم خلافت در برخی ادوار زمانی قرار گیرد. تسامح و تساهل فرهنگی و مذهبی برخی خلفا و وزرای آن‌ها سبب حضور فعال اهل علم ایرانی به‌ویژه دانشمندان اهل مرو در دربار خلفای عباسی بود.

مهاجرت اهل ذمه به بغداد (پایتخت خلافت اسلامی) در عصر عباسی و انتقال علوم و معارف سرزمین‌های خود به آنجا از جمله دیگر عوامل رونق تبادلات فکری بین تمدنی و به تبع آن پیشرفت نهضت ترجمه است. به عنوان نمونه مشهور است کسانی که علوم عقلی و نقلی را وارد اسلام کردند بیشتر عجم بودند.

تبعات نهضت ترجمه اسلامی
جریان نهضت ترجمه میان مسلمانان با وجود این که پنجره‌ای کوتاه‌مدت برای بهره‌مندی مسلمانان از علوم و آموخته‌های سایر زمان‌ها و زبان‌ها گشود، اما نتایج و تبعات بلندمدتی را به همراه داشت. از مهم‌ترین نتایج آن توسعه نرم‌افزاری تمدن اسلامی و انتقال آموخته‌های دیگر تمدن‌ها از جمله سریانی، یونانی، ایرانی و هندی به تمدن اسلامی بود که به هر چه غنی‌تر شدن این تمدن کمک کرد.

دکتر رضا داورى، تأثیر تعامل با دیگر اقوام و زبان‌ها را این‌گونه بیان می‌کند: «اسلام، چون در قلمروهاى وسیع و در میان اقوام مختلف، رواج یافت حوزه‌هاى بحث و نظر را تعطیل نکرد، بلکه به عنوان تفکر تازه، اجزاى علوم و معارف اقوام دیگر را در طى بسط خود به خدمت گرفت و به این ترتیب فرهنگ و تمدن و علوم اسلامى، به وجود آمد.»
در نتیجه این تعاملات در همان قرن و قرون بعدی، بستر برای بروز استعداد‌های نخبگان علمی مسلمان فراهم شد که در نتیجه آن تحولات عظیمی از سوی اندیشمندان اسلامی در عرصه‌های مختلف در حوزه‌های علوم تجربی (حساب، ریاضیات، نجوم، پزشکی و طب، داروسازی، شیمی و...) و نیز علوم انسانی (مانند فلسفه، منطق، سیاست، جامعه‌شناسی، کلام و ...) پدید آمد.
گسترش این علوم همچنین سبب شد رویکرد معتزله که گرایش به آزادی عمل و لزوم عقلانیت در اسلام داشت، جای خود را میان مسلمانان باز کند و ایمان تقلیدی صرف، جای خود را به تفکر و پژوهش در پذیرش آرا داد تا نظریات مختلف را با سنگ محک عقل مورد سنجش قرار دهند. حتی در مواجهه با قرآن نیز نگرش تفسیری که تا پیش از آن صرفاً رویکردی اخباری و مبتنی بر احادیث برای شرح آیات بود، با دلایل عقلی و تفسیر بر مبنای فهم معنا و محتوای آیات ممزوج شد و به تعبیری باعث شد در علوم اسلامی نیز تحولاتی در راستای تکیه بر عقل و منطق شکل گیرد.

گسترش زبان عربی به عنوان یکی از منابع علمی جهان آن روزگار، از دیگر ثمرات مهم این نهضت علمی است. از آن‌جا که بسیاری از کتب مهم علمی روزگار به زبان عربی ترجمه و در کتابخانه‌های وقت نگهداری می‌شد، اندیشمندان در ادوار بعد مجبور به مراجعه به این آثار می‌شدند و حتی معلمان زیادی برای تعلیم زبان عربی در ممالک اسلامی به کار گماشته شدند. همین امر سبب ورود بسیاری از واژگان عربی به سایر زبان‌های رایج شد.
البته جریان‌هایی نیز درون اسلام در مخالفت با ورود علوم بیگانه به اسلام به وجود آمد. به عنوان مثال ورود علوم یونانی به اسلام، واکنش‌های زیادی در میان برخی مسلمانان خصوصاً مخالفت اهل سنت را در پی داشت. از جمله این مخالفان سرشناس، ابوحامد غزالی است که در رد فلسفه یونانی کتاب «تهافت الفلسفه» را به نگارش درآورد. سیوطی حتی به علم کلام نیز تازید و با تألیف «صون المنطق و الکلام عن المنطق» کوشید پایه‌های این علم را متزلزل سازد. این جریان فکری در قرون بعد نیز ادامه داشت و حتی در برخی بازه‌های زمانی توانست نگرش خود را علیه عقلیون و معتقدان به مراودات بین‌المللی علمی تحمیل کند.

رویکرد ائمه (ع) به نهضت ترجمه
برخی معتقدند از آنجا که احتمالاً یکی از انگیزه‌های خلفای عباسی برای تشویق و بسترسازی نهضت ترجمه، تحت‌الشعاع دادن قدرت علمی ائمه بوده است، پس در واقع این نهضت در مقابله با معصومین و انحراف در اسلام بوده است. این ادعا با وجود اینکه سندیت تاریخی ندارد، اما تحلیل وضعیت سیاسی بنی‌عباس ما را مجاب می‌کند که این احتمال را نادیده نگیریم چراکه هراس از مرجعیت ائمه (ع) وجه مشترک بنی‌عباس بوده است.
گرچه طبیعی است خلفای عباسی از چنین نهضتی در جهت منافع حکومتی خود استفاده کنند، اما این که نیت احتمالی خلفا را سبب فاسد بودن نهضت ترجمه و تبعات نامطلوب بدانیم نیز صحیح نیست چراکه در فوق اشاره شد، این نهضت با هر نیتی که شکل گرفت و توسط خلفای عباسی در برهه‌ای حمایت شد، باعث ثمرات زیادی در جهان اسلام از حیث مرجعیت و گسترش نفوذ تمدنی آن شد؛ لذا نمی‌توان نتیجه این نهضت را با نیت عاملان آن هم‌کاسه کرد. به عنوان نمونه علامه طباطبایی در خصوص نقش نهضت ترجمه در رشد فلسفه در دنیای اسلام به این نقد از برخی نگرش‌ها اشاره و چنین پاسخ می‌دهد: «کسی که به چنین ادعایی، بر نفی فلسفه و منطق استدلال کرده، درنیافته است که هموار ساختن راهی برای هدفی فاسد یا پیمودن راهی برای غایتی ناشایست، هیچ منافاتی با صحت و درستی آن راه ندارد؛ مانند شمشیری که مظلومی را با آن می‌کشند و یا همانند دین که برای غیررضای خدا به کار می‌گیرند (هیچ یک از این اهداف فاسد، حکایت از بدی شمشیر و ناپسندی دین ندارد)». در بدترین حالت می‌توان ضرب‌المثل «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد» را بر این نهضت نامید چراکه نتایج مثبت آن غیر قابل انکار است.

گرچه حسب شواهد تاریخی، اصل این بدبینی نیز محل تردید است چراکه به نظر مى‌رسد انتقال علوم زمان (علوم‌الاوایل) به تمدن اسلامى، آنچنان رنگ سیاسى نداشته و احیاناً دانشمندان شیعى، خود نیز از مترجمان و ناقلان فرهنگ ملل مجاور بوده و به نوعى سهمى وافر در این نهضت ترجمه، ایفا کرده‌اند. ضمن این که ائمه (ع) که از جمله رسالت‌شان مبارزه با انحرافات فکری عصر خویش بود در رد این نهضت و رسواسازی آن گامی برنداشتند. اگر چنانچه برخی جریان‌های افراطی (در میان شیعیان) می‌گویند نهضت ترجمه و رسوخ علوم غیراسلامی به جهان اسلام، خطرش برای اسلام حتی از سقیفه نیز بیشتر بود، قطعاً می‌بایست موضع‌گیری‌های شدید و روشنی از سوی ائمه اطهار در مقابل آن صورت می‌گرفت، چنانچه موضع‌گیری‌های تند و آشکار ایشان در قبال انحراف در امامت، خلافت، فقه، کلام و بالاخره در اداره امور مسلمانان، یکایک آن بزرگواران را به مسلخ شهادت کشاند، اما قرینه‌های تاریخی بر این مخالفت وجود ندارد. بلکه در سیره ائمه استقبال از تفکرات مخالف و مناظرات فکری فراوان در همین دوره را شاهد هستیم. به عبارتی در این دوره طلایی که مقارن با حضور امام صادق (ع)، امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) بود، ایشان با استقبال از صاحبان تفکر‌های مختلف به مباحثه با ایشان می‌پرداختند و نیز شاگردان زیادی هم در حوزه علوم مختلف از جمله طب، نجوم و شیمی داشتند که به مطالعه علوم اسلامی می‌پرداختند.

البته ائمه معصوم (ع) در این فرآیند با انحرافات فکری که ممکن بود به جامعه اسلامی در اثر نهضت ترجمه وارد شود، مبارزه کردند. به عنوان مثال امام صادق (ع) با ترویج علم کلام و تربیت متکلمین بزرگ، علاقه به علوم عقلی و فلسفه را در راستای اثبات و شناخت ذات باری تعالی و در خدمت اسلام به کار گرفتند و با تکیه بر مبانی منطقی، از آن برای اثبات یگانگی خدا و صفات او و مسائل توحیدی و معاد بهره جسته و حتی با صاحبان تفکرات معارض به مناظره نشستند. یا یکی از برنامه‌های امام رضا (ع) در مدت حضور ایشان در دربار مأمون، گفتگو با افرادی بود که درگیر اندیشه‌های متأثر از ورود مباحث غیراسلامی به اسلام شده بودند و یا مناظره با فرقه‌هایی که با تأثیرپذیری یا فهم نادرست از برخی علوم وارده، به گرایش‌های ناصواب راه برده بودند.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر