جلسات مهم روزهاي اوج گيري انقلاب در منزل راوي
حسين مهديان به لحاظ مكانت خويش در ميان مبارزان انقلاب،مورد اعتماد اكثريت رهبران روحاني نهضت اسلامي قرار داشت.هم از اين روي،بسياري از جلسات شاخص مشاوره و تصميم گيري اين چهره ها در منزل وي انجام مي شد.وي خاطره شماري از اين مجالس را به شرح ذيل نقل كرده است:
«در دورهای که در بوکان تبعید بودند و همینطور در دورهای که در زندان بودند، امکان ارتباط بسیار کم بود. در بوکان یکی دو نفر از رفقای مسجد جلیلی به دیدن ایشان میرفتند و از ایشان احوالی میگرفتند و به بقیه خبر میدادند. در زندان اوین هم ملاقات برای غیر از افراد خانواده ممنوع بود و سختگیری میکردند تا اطلاعاتی رد و بدل و پیغامی به بیرون منتقل نشود. بنابراین ما در آن دوره سعادت دیدار ایشان را نداشتیم، اما وقتی آزاد شدند و شورای انقلاب تشکیل شد، در جلساتی که به نوعی براي خطدهی در باره مبارزات تشكيل مي شد، ایشان را زیارت میکردیم. بسیاری از این جلسات که توجیهی و برای آماده کردن اقشار مختلف جامعه برای انقلاب بود، در منزل ما برگزار میشدند. خاطرات هست یک روز شهید بهشتی به من زنگ زدند و گفتند: شما به کریم آقا بگویید رأس ساعت چهار بعد از ظهر، به منزل شما بیایند! منظور ایشان آقای دکتر سنجابی رهبر جبهه ملی بود که قرار بود در دولت موقت، وزارت خارجه را به عهده بگیرند. سر ساعت جلسه تشکیل شد و آقای بهشتی گفتگوهای لازم را با ایشان کردند و چون عادت داشتند مذاکرات مکتوب باشد، از من کاغذی خواستند که صورتجلسهای را بنویسند و هر دو امضا کنند. من کاغذی را به ایشان دادم و خاطرم هست که گفتند: این کاغذ کوچک است و کاغذ بزرگتری را به من بدهید! ایشان در آن مفاد مذاکرات را نوشتند و از آقای سنجابی هم امضا گرفتند. البته آقای سنجابی مدت کوتاهی وزیر بود و نتوانست ادامه بدهد و استعفا داد.
یکی دیگر از جلسات مهمی که در منزل ما برگزار شد، جلسه با مدیران مسئول مطبوعات بود. مطبوعات در اعتراض به سانسور، حدود 61 روز اعتصاب کردند. یک شب که قرار بود این اعتصاب پایان بگیرد، مدیران مسئول آنها به منزل ما دعوت شدند که با رهبران روحانی انقلاب دیداری داشته باشند. در آن جلسه آیتالله مهدوی کنی، آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی و مرحوم آقای فلسفی حضور داشتند و هر کدام به فراخور، نظرات خودشان را به سردبیران جراید اعلام کردند. در آخر آقای بهشتی با قدرت جمعبندی و مدیریتیشان، مجلس را در دست گرفت و شاید کسی که توانست در آن جلسه به بهترین نحو، مطالب را به سردبیران منتقل و مجلس را ختم کند، ایشان بود. خاطرم هست بعد از اتمام جلسه به شهید مطهری گفتم: حالا که قرار است مطبوعات کار خودشان را شروع کنند، بهتر است با پیام حضرت امام باشد. ایشان با آقای فردوسیپور در پاریس تماس گرفت و امام فردا صبح پیامی را از طریق تلفن به ایران فرستادند و من کلمه به کلمه یادداشت کردم و در اختیار مطبوعات گذاشتم که تیتر همه روزنامهها شد.
فراموش كردم از يك جلسه مهم ديگر هم ياد كنم. زمانیکه دكتر شریعتی دستگير و مورد بازجویی قرار گرفت، جلساتش تعطیل شد.پس از آزادي از زندان، سخنرانی هايش را بهصورت خصوصی در خانه عدهای از دوستانتشکیل میشد. یکی از این جلسهها هم در منزل ما برپا شد. آن وصیتنامه معروف میان شریعتی و آقاي محمدرضا حکیمی هم، در منزل ما رد و بدل شد. آقای حکیمی گفته بود: دوست دارم شریعتی را ببینم. آن شب که در منزل ما دور هم جمع شدند،به آقای حکیمی هم خبر دادم که بیاید و آمد. جلسه تا سه نصف شب طول کشید. شریعتی خیلی سیگار میکشید. آخر شب پسرم تهسیگارها را شمرد، ۶۰ - ۷۰ تا بود! شاید همین سیگار او را از پا درآورد. وقتی جلسه تمام شد، هنگام رفتن و جلوی در، حکیمی گفت: شریعتی یک پاکت نامه را از جیبش درآورد که حاضر و آماده بود و به من تحویل داد. حکیمی از من پرسید: به شریعتی گفته بودی من میآیم؟ گفتم: نه. گفت: مثل اینکه اطلاع قبلی داشت، یک نامه به من داد که در آن نوشته: من به تو (حکیمی) علاقه و اعتماد دارم و تقاضا میکنم مجموعه آثار من را ببین و حک و اصلاح و اشتباهها را درست کن!...البته همین کار، تواضعی میخواهد که شریعتی داشت».
آيت الله مهدوي كني و رفع يد از وابسته گان به قائم مقام معزول رهبري در دانشگاه امام صادق(ع)
تاسيس دانشگاه امام صادق(ع)،از يادگارهاي ارزنده زنده ياد آيت الله محمدرضا مهدوي كني است كه با تلاش و پايمردي وي تحقق يافت.راوي از جمله چهره هايي است كه از آغازين روزهاي تاسيس اين دانشگاه دركنار آن مرحوم بوده و از فراز و نشيب هاي نضج گيري اين كانون علمي خاطراتي شنيدني دارد.وي شمه اي از اين يادمان ها را به شرح ذيل نقل مي كند:
«تأسیس دانشگاه و تدارك زمین آن داستان مفصلی دارد که معمولاً هم گفته شده است. در آغاز هیئت امنایی برای آنجا تشکیل شد که اکثر آنها از وابستگان آيت الله منتظری بودند و از نظر روش، سبک زندگی و سیاستگذاری با آقای مهدوی کنی هماهنگ نبودند. حتی یک بار در رأیگیریهایشان، آقای مهدوی کنی را از ریاست آنجا برداشتند! امثال ما هم که به نوعی در تأسیس این نهاد، تمهید و تدارک آن سهیم بودیم، از رفتار این عده ناراضی بودیم تا اینکه آقای منتظری از قائم مقامی عزل شد و چند ماه بعد هم امام رحلت کردند و آیتالله خامنهای رهبر شدند. بعد از رهبری ایشان با حکمی که به آیتالله مهدوی کنی دادند، عملاً اداره آن دانشگاه را به ایشان سپردند و از آن جماعت رفع ید شد. به نظر من دانشگاه امام صادق(ع) از لحاظ دستاورد، یکی از موفقترین تجربیات آموزشي نظام در طول این 35 سال، برای تربیت مدیران آینده است. خود آقای مهدوی هم مکرراً میفرمودند: امید من، این جوانها هستند و قبلاً که صحبت از تأسیس و اداره این دانشگاه بود، پیشبینی نمیکردم این مرکز تا این حد در زمینه تربیت نیروهای انسانی توفیق داشته باشد. خوشبختانه فارغالتحصیلان این دانشگاه به هر جایی که رفتند و مسئولیتی را به عهده گرفتند، خوش درخشیدند.به هر حال در جریان تأسیس و اداره دانشگاه امام صادق(ع) تا مقطع رحلت ایشان،در حدود 33 سال، همکاری نزدیک داشتیم. هر دوشنبه جلسات هیئت امنا بود و من چون دبیر جلسه بودم، صورت جلسات را هم مینوشتم. گاهی در آغاز جلسات چند آیه قرآن هم میخواندم و ایشان با لطف و محبتی که داشتند، همان آیاتی را که بنده برای تیمّن و تبرک و آغاز جلسه خوانده بودم، معنی و تفسیر میکردند. دوره بسیار شیرین و خاطرهانگیزی بود».
همه به آيت الله مهدوي اصرار كردند تا ریاست خبرگان را بپذیرند
پذيرش رياست مجلس خبرگان از سوي آيت الله مهدوي كني پس از وقايع مربوط به فتنه سال 1388،در زمره نكات در خور خوانش در حيات سياسي ايشان به شمار مي رود.مهديان كه در زمره دوستان نزديك آيت الله بود،درباره زمينه هاي پذيرش اين سمت درآن مقطع از سوي ايشان مي گويد:
«بعد از شرایط فتنه 88 بسیاری از اعضای مجلس خبرگان از رئیس وقت آن مجلس انتقاد داشتند و این انتقادات را هم در حضور خود ایشان و هم در نطقهای پیش از دستور، بیان میکردند. طبعاً با توجه به شرایطی که برای ریاست وقت مجلس پیش آمده بود، اداره مجلس برای ایشان کار سختی شده بود، چون اکثر نمایندگان نسبت به ایشان نگاه انتقادی داشتند. طبعاً همه نگاهها به شخصیت بارز آن مجلس یعنی آیتالله مهدوی کنی برگشت و همه سعی کردند ایشان را متقاعد کنند ریاست خبرگان را بپذیرند.این مسئله با مقام معظم رهبری هم مطرح شد و ایشان فرمودند: البته این تصمیم به عهده خبرگان هست که رئیس را انتخاب کنند، اما من مخالفتی ندارم، منتهی بهگونهای رفتار کنید که آقای هاشمی لطمه روحی و شخصیتی نخورد! رفتار اخلاقی آیتالله خامنهای در آن شرایط برای ما فوقالعاده عبرتآموز بود.به هر حال مرحوم آیتالله مهدوی کنی در شرایطی ریاست مجلس خبرگان را پذیرفتند که واقعاً چند بیماری همزمان داشتند و مخصوصاً دیسک کمر بسیار ایشان را اذیت میکرد، منتهی برای حفظ مصالح نظام و انقلاب در انتخابات ریاست مجلس خبرگان شرکت کردند و رأی بالایی هم آوردند و در همان نطقی که آن روز ایراد فرمودند،واقعاً بزرگواری و اخلاقمداری درخشانی را از خود نشان دادند».
«مرگ آگاهيِ جاري» در يك زندگي
آيت الله مهدوي كني نقش آفريني موثر در فرآيند شكل گيري و تداوم حيات نظام اسلامي را در عين بيماري هاي سخت و دشوار به انجام رساند.او به واقع هماره با ياد مرگ و آمادگي براي آن به فعاليت مي پرداخت كه توان روحي و خود ساخته گي خاصي را طلب مي كند.حسين مهديان در اين باره مي گويد:
«ایشان در طول سه دهه اخیر، شاید چند بار تا نزدیکی مرگ پیش رفت، اما به شکل معجزهوار به زندگی برگشت! قرصهایش ایشان همیشه همراهشان بود. حتی در روز آخر که در مراسم سالگرد ارتحال امام شرکت کرده بودند، شاهد بودم در وسط مراسم قرصهایشان را به ایشان میدادند. هر چند بسیاری معتقدند اگر ایشان در آن روز در آن مراسم شرکت نمیکرد، شاید این اتفاق برایشان نمیافتاد. به هر حال ایشان در طول این سالها با بیماری قلبی دست و پنجه نرم میکردند که بخشی از آن معلول شکنجههای فوقالعاده طاقتفرسا و دلخراشی بود که در کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک به ایشان داده شده بود. برای مدتی دکتر قلب ایشان،آقاي دکتر ملکی بودند که در چند مورد وقتی ایشان در اثر ناراحتی قلبی به ایشان مراجعه کرده بود، دکتر ملکی گفته بودند: اگر امروز نمیآمدید و ویزیت نمیشدید، شاید کارتان تمام بود! و همین حالت معجزه داشت که در لحظه متوجه شده و خود را به پزشک رسانده بودند، وگرنه کار تمام شده بود.در جلسات هم، گاهی اوقات بیحالی برایشان عارض میشد! به هر حال با همه این کسالتها، سختیها و ضعفها سعی میکردند وظیفه خود را انجام بدهند و این احساس وظیفه ایشان در آن وضعیت دشوار برایم بسیار جالب بود».
آخرين ديدار در حضور رهبر انقلاب
راوي خاطرات واپسين ديدار خود با آيت الله مهدوي كني را در يكي از اعياد و باحضور رهبر معظم انقلاب اسلامي انجام داده است.وي از اين ديدار آخر،نكته ها و توصيفاتي به شرح ذيل بيان مي دارد:
«در روز عید سعید مبعث با عدهای از کارگزاران و مسئولین نظام خدمت رهبری رسیده بودیم. بعد از اینکه ایشان سخنرانی کردند و به حیاط بیت رفتیم، با آقای مهدوی روی یکی از نیمکتها نشستیم و ایشان خیلی پدرانه، با محبت و به شکل غیرمنتظره و کمنظیری از بنده تفقد کردند. حدود یکی دو ماه قبل از آن در مشهد برایم عارضهای پیش آمد و پایم شکست. دو ماه هم در گچ بود. ایشان وقتی مرا دید با محبت زیادی از وضعیت جسمیام سئوال کرد و اینکه: بهتر است به دکتر جدیدی سر بزنی و معالجاتت را پی بگیری. در همین حین هم سخنرانی آقای خامنهای تمام شد و به حیاط تشریف آوردند و روی نیمکت در کنار ما نشستند. تفقد و لطف زیادی که آقای مهدوی کنی در دیدار آخر با من داشتند، برایم اندکی غیر عادی مینمود و بعدها فهمیدم به ایشان الهام شده بود که این آخرین دیدار ماست!رحمت الله عليه ،رحمه واسعه».