سرويس تاريخ جوان آنلاين: رضاخان به رغم بیبهرگی از دانش و نگاه فرهنگی، مأموریت داشت تا سنن بومی و دینی را تخریب و بستر واردات آن را فراهم سازد. دو نهاد فرهنگستان فروغی و پرورش افکار متین دفتری نمونههایی از تحرکات قزاق در این حوزه به شمار میروند. در مقالی که در پی میآید، این دو تجربه مورد خوانش قرار گرفتهاند. امید آنکه مقبول آید.
پیشینه تأسیس نهاد فرهنگستان
تاریخچه تأسیس فرهنگستان به دوره رضاخان برمیگردد. او در زمانی که سردار سپه بود، در وزارت جنگ انجمنی را ایجاد کرد تا برای اصطلاحات نظامی معادل فارسی پیدا کنند. نخستین کسانی که عضو این انجمن بودند عبارت بودند از: ذبیحالله بهروز، حبیبالله نوبخت، سرهنگ ریاضی، دبیر اعظم بهرامی و سرهنگ احمد نخجوان که واژههایی، چون ارتش و بزرگ ارتشتاران را سکه زدند. هنگامی که رضاشاه به سلطنت رسید، در سال ۱۳۰۸ دستور داد تابلوهای تمام فروشگاههایی را که به خطی غیر از فارسی نوشته شده بودند، جمعآوری کنند. هنگامی که محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) در سال ۱۳۱۴ برای بار دوم نخستوزیر شد، دستور تشکیل فرهنگستان را صادر کرد. ابراهیم صفایی در کتاب «رضاشاه کبیر و تحولات فرهنگی ایران» مینویسد رضاشاه زبان فارسی را یکی از عناصر اصلی وحدت ملی میدانست و به همین دلیل به زدودن واژههای بیگانه از زبان فارسی سخت علاقه داشت. او در این کار دو هدف اساسی داشت. یکی اینکه دلش میخواست زبان فارسی پیراسته شده، ادبیات و هنر ایران نوین را بیافریند و دیگر اینکه زبان همزمان با پیشرفتهای اجتماعی تکامل پیدا کند و نو شود.
میرزا علیاصغرخان حکمت هم در کتاب خاطرات خود درباره تأسیس فرهنگستان میگوید: رضاشاه همواره تأکید میکرد مؤسسات باید نام ایرانی داشته باشند، مخصوصاً روی این نکته اصرار داشت که اصطلاحات عربی به فارسی تبدیل شوند. او میگوید ابتدا در وزارت جنگ عدهای جمع شدند تا برای اصطلاحات نظامی واژههایی را ابداع کنند، اما حکمت به رضاشاه گزارش میدهد که بهتر است برای انجام این کار یک فرهنگستان ایجاد شود و به جای واژههای ثقیل و نامطلوب واژههای جدیدی وضع شوند. از آنجا که فروغی ابداً از آشفتگی ادبی دل خوشی نداشت و از اینکه هر کسی به دلخواه خود لغت سکه میزد ناراضی بود، از این پیشنهاد حکمت پشتیبانی میکند. رضاخان هم با این پیشنهاد موافقت میکند و در نتیجه ۳۰ استاد لغتشناس برجسته ادبیات فارسی گرد هم میآیند و فرهنگستان شروع به فعالیت میکند.
چندوچون نهاد فرهنگستان
اولین جلسه فرهنگستان در روز دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۱۴ در عمارت سابق دانشکده حقوق به ریاست محمدعلی فروغی (ذکاءالملک) نخستوزیر وقت تشکیل شد و تا شهریور ۱۳۲۰ به مدت شش سال به فعالیت پرداخت. در این مدت طرحهای تازهای در زمینه زبان و ادبیات ریخته شد و تعدادی اصطلاحات فنی و علمی بهوسیله فرهنگستان شناخته و ترویج و مجموعهای از این واژهها تحت «واژههای نو» منتشر شد. پس از تأیید تأسیس فرهنگستان از سوی رضاشاه، علیاصغرخان حکمت کمیسیونی را تشکیل میدهد تا مقدمات تأسیس فرهنگستان را فراهم کنند. ادبا و دانشمندان برجستهای، چون عبدالعظیمخان قریب، بدیعالزمان فروزانفر، محمود حسابی، رضازاده شفیق، عیسی صدیق، علیاکبر دهخدا، ولیالله نصر، حسین سمیعی، سیدمحمد فاطمی، حسن وثوقی، حسن اسفندیاری، علیاصغر حکمت، حسین گلگلاب، علی پرتواعظم، سید نصرالله تقوی، ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی، سید کاظم عصار، رشید یاسمی، سرتیپ نخجوان و سرهنگ مقتدر از جمله اولین اعضای فرهنگستان بودند. پس از مدتی قاسم غنی، عباس اقبال، پورداوود، احمد متیندفتری، مصطفی عدل، احمد اشتری، دهقان بهمنیار کرمانی، محمد حجازی، مسعود کیهان و سیدمحمد تدین نیز به این جمع افزوده شدند. دبیری انجمن نیز به عهده رعدی آذرخشی بود.
فرهنگستان در طول شش سال فعالیت خود منشأ تحرکات فراوانی در حوزه زبان و ادبیات فارسی بود و واژهگذاریهای متعددی را انجام داد. رؤسای فرهنگستان در طول این مدت عبارت بودند از: محمدعلی فروغی، حسین سمیعی، حسن وثوق، علیاصغر حکمت و اسماعیل مرآت.
در میان اهدافی که در اساسنامه فرهنگستان آمده است به این موارد برمیخوریم. فرهنگستان موظف است واژههای نامتناسب بیگانه را از زبان فارسی بزداید. دستور زبان فارسی را تدوین و برای وضع کلمات جدید قواعدی را تعیین کند. از وظایف فرهنگستان تشویق شعرا و نویسندگان به خلق شاهکارهای ادبی و ترجمه آثار سودمند خارجی به فارسی است. همچنین اصلاح خط فارسی نیز به عهده فرهنگستان گذاشته شد، اما فرهنگستان در عمل تنها به واژهسازی پرداخت و با اینکه با مدد گرفتن از ادبای زبان فارسی در این زمینه گامهایی نیز برداشت، اما گاهی هم واژههایی که وضع میکرد، مطلوبیت عامه پیدا نمیکردند و حتی مورد استهزای مردم هم قرار میگرفتند. مردم با ذوق حتی گاهی خود لغت میساختند و بر سر زبانها میانداختند! کار به جایی رسید که فرهنگستان ناگزیر بخشنامهای را صادر و به تمام مؤسسات و نشریات اعلام کرد تنها واژههایی که به صورت رسمی توسط دبیرخانه فرهنگستان منتشر میشوند، رسمیت دارند و اگر اشخاص دیگری واژهسازی و بدون اجازه رسمی چاپ کنند، توسط فرهنگستان تأیید نخواهد شد.
افراط در فارسیسازی واژهها
در آییننامه فرهنگستان برای ایجاد کمیسیون جغرافیابندی ذکر نشده بود، اما محمدعلی فروغی در همان جلسات اولیه فرهنگستان تشکیل کمیسیون ویژهای را برای مطالعه در واژههای جغرافیایی و تبدیل نامهای بیگانه مکانهای ایرانی به فارسی را پیشنهاد داد و این کمیسیون با حضور ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی، رشید یاسمی، بدیعالزمان فروزانفر و حسین گلگلاب تشکیل شد. این کمیسیون مقرر داشت چنانچه اماکنی اسامی تاریخی مطلوبی داشتند، آن اسامی احیا شوند. نکته دیگر این بود که واژههای ترکی یا عربی طوایف و عشایر ایران بلافاصله به فارسی برگردانده شوند. فرهنگستان ابتدا برخی از اسامی جغرافیایی خوزستان و آذربایجان را تغییر داد. با این همه فرهنگستان با اینکه از امکانات فراوانی برخوردار بود، هیچگاه به وظایفی غیر از واژهسازی و معادلگذاری نپرداخت و در مقاطعی به دلیل افراط در فارسیسازی واژهها و بیتوجهی به نیازهای واقعی جامعه و ساختارهای فرهنگی نتوانست برخی از واژههای ابداعی خود را در میان مردم جا بیندازد. فرهنگستان در ابتدا از دانش و تجربه اساتید بلندپایه ادب فارسی بهره جست و به همین دلیل تا حدی در کار خود پیشرفت داشت، اما به تدریج با کنارهگیری برخی از آنان و ممانعت از بحث و انتقاد درباره مصوبات فرهنگستان کیفیت کار آن کاهش یافت و سرانجام به کلی از متن اصلی فرهنگ و ادب ایران بیگانه شد. یکی از اشکالات فرهنگستان عدماثبات مدیریتی آن بود، بهطوری که عمر کاری بعضی از رؤسای فرهنگستان چهار یا شش ماه بود. به نظر میرسد این عدم ثبات به کنترل شدید دولت بر همه نهادها، از جمله نهادهای فرهنگی و تأثیر سیاست بر حوزه فرهنگ بوده است.
تحکم ادبی!
فرهنگستان با این ادعا که میتواند ابزاری کارآمد در حوزه فرهنگ و تقویت زبان فارسی - که یکی از پایههای اصلی وحدت ملی است- تبدیل شود، مانند بسیاری از نهادهای فرهنگی دوره رضاشاه توفیق به دست نیاورد و فعالیتهایش نهایتاً به شکست انجامید. علت را باید در استفاده از تحکم و وجه آمرانه مسائل جستوجو کرد، زیرا موضوع فرهنگ اساساً با حکم و امر تحققپذیر نیست. متأسفانه در هیچ یک از اصلاحات اجتماعی و فرهنگی نظر مردم پرسیده نمیشد و حکومت سعی میکرد به صورت آمرانه و از بالا به پایین برنامههای خود را تحمیل کند که البته هرگز از سوی جامعه بازخورد مناسبی دریافت نمیکرد. سازمان پرورش افکار را میتوان فرزند فرهنگستان دانست. رژیم رضاشاه در فاصله سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۷ چندین تجربه فرهنگی و اجتماعی را بدون توجه به فرهنگ جامعه و گرایشهای مردم امتحان کرد و به نتیجه نرسید. رضاشاه در زمینه فرهنگ هم سعی کرد با توسل به بخشنامههای حکومتی ذائقهها و سلیقههای حاکم بر فرهنگ جامعه را تغییر دهد و با افراطگرایی و استفاده از زور و گاهی هم اعمال خشونت در گرایشها و باورهای مردم تغییر ایجاد کند، غافل از اینکه تغییرات فرهنگی با زور و تحمیل تناسبی ندارند و جامعه در قبال اعمال خشونت در زمینه فرهنگ واکنش نشان میدهد.
روی آوردن به «پرورش افکار» پس از شکست فرهنگستان
رضاشاه پس از شکست در برنامههای فرهنگی، مخصوصاً فرهنگستان تغییر روش میدهد و سعی میکند با ایجاد سازمان پرورش افکار با شیوهای جدید به اهداف خود برسد. حضور رجال فرهنگی و سیاسی جدید در دستگاه حکومتی رضاشاه بیتردید در این رویکرد مؤثر بوده است. مهمترین فرد در بین این گروه احمد متیندفتری است که در رشته حقوق و در مدرسه آلمانیها تحصیل کرد و به پنج زبان فارسی، عربی، آلمانی، فرانسه و انگلیسی مسلط بود. او دکترای حقوق خود را در ژنو گرفت و زمانی که به ایران برگشت، به مدت پنج سال معاون علیاکبر داور بود و پس از آنکه داور خودکشی کرد، بهجای او وزیر دادگستری شد. او یک سال هم نخستوزیر رضاشاه بود. پایهگذاری سازمان پرورش افکار در واقع ایده متیندفتری بود. او میدانست بقای رضاشاه منوط است به تکیه بر نهادهای جدید مدنی. او برخلاف بسیاری از رجال سیاسی دوره رضاشاه هم مفاهیمی، چون وحدت ملی، ملت، دولت و حاکمیت ملی را خوب میفهمید و با تحولات اجتماعی و سیاسی دنیا نیز به خوبی آشنایی داشت. او در خاطراتش ذکر میکند که او فکر تشکیل سازمان پرورش افکار را به رضاشاه تلقین کرد و آن را مقدمهای برای تشکیل حزبی، چون حزب خلق ترکیه قرار داد. او در این راستا موافقت رضاشاه را برای تأسیس رادیو جلب میکند، در حالی که رضاشاه پیش از آن با این کار مخالفت میکرد. همچنین او وسایل فنی لازم برای بهبود مطبوعات را فراهم آورد و حتی برای روزنامهنگاری مدرسه خاصی را تأسیس کرد. همچنین برای بالا بردن سطح تئاتر و نمایش که به قول او برای تربیت یک ملت مکتب بزرگی است، یک مدرسه آموزش هنرپیشگی دایر کرد. رضاشاه که با حمایت نیروهای نظامی و در مقطعی به پشتیبانی عدهای از وکلای مجلس به قدرت رسیده بود، از آنجا که نه جزو اشراف به حساب میآمد و نه روشنفکر بود، برای استمرار حاکمیت خود ناچار بود خود را به یکی از این طبقات ضمیمه کند، به همین دلیل برای ازدواج سومش یکی از شاهزادههای قجری را انتخاب کرد. بعد هم با تصرف ملک و املاک افراد در اقصی نقاط کشور جزو ملاکین بزرگ شد. او حتی روشنفکران را هم در بخشهایی از حکومت خود به کار گرفت، ولی از آنجا که علاقه زیادی به استفاده از زور و خشونت و ایجاد رعب و وحشت داشت، بهتدریج افراد از اطرافش پراکنده شدند و عده زیادی هم به دلایل موهوم به دست حکومت رضاخانی کشته شدند و از بین رفتند. به این ترتیب پایههای لرزان حکومت رضاخان کاملاً سست شدند و همزمان با ورود متفقین به ایران در شهریور سال ۱۳۲۰، سستی حکومت وی آشکار شد.
تصور اولیه متین دفتری از تأسیس سازمان پرورش افکار
متیندفتری در خاطراتش سازمان پرورش افکار را مقدمه حزبی، چون حزب خلق ترکیه میداند که توسط آتاتورک تأسیس شد. حزب خلق ترکیه متشکل از روشنفکران آن کشور بود که با حمایت از آتاتورک امکان انجام اصلاحات و استمرار آنها را برای او فراهم میکردند. متیندفتری هم به این نتیجه رسید برای حفظ و بقای حکومت رضاشاه باید حرکت مشابهی را انجام داد و رضاشاه برای انجام اصلاحات خود به حمایت یک نهاد سازمانیافته نیاز دارد. متیندفتری شرط تحقق چنین هدفی را ارتقای فرهنگ جامعه میداند و معتقد است باید از تندرویها پرهیز کرد و برای ایجاد دگرگونی در جامعه باید به ایجاد زیرساختهای مناسب اجتماعی پرداخت. او برای نیل به این هدف از تمام وسایل ارتباط جمعی دوره خود استفاده میکند و حتی به وسایل ارتباطی قدیمی هم نگاهی نو دارد. در هر حال تأسیس سازمان پرورش افکار پیامد شکستهای فرهنگی و اجتماعی دوره رضاشاه و ظهور سیاستمدارانی، چون متیندفتری است. سازمان پرورش افکار در هشتم دی ماه سال ۱۳۱۷ به ریاست متیندفتری، وزیر دادگستری تأسیس شد. در بین نخستین همکاران متیندفتری در این سازمان به اسامی افرادی، چون بدیعالزمان فروزانفر، اسماعیل مرآت، قاسم غنی، مظفر اعلم، رشید یاسمی، امیر خسروی، صدیق اعلم، عیسی صدیق، شایگان، آشتیانی و ادیب برمیخوریم. این سازمان دارای شش کمیسیون بود که عبارت بودند از:
- کمیسیون کتب درسی با ریاست غلامحسین رهنما
- کمیسیون نمایش به ریاست میرسید علیخان نصر
- کمیسیون موسیقی به ریاست سرگرد غلامحسین مینباشیان
- کمیسیون رادیو به ریاست امیر خسروی
- کمیسیون سخنرانی به ریاست مظفر اعلم
- کمیسیون مطبوعات به ریاست محمد حجازی.
سازمان پرورش افکار از ۱۸ دی تا اوایل بهمن سال ۱۳۱۷ با حضور مسئولان فرهنگی سراسر کشور به مشاوره و رایزنی پرداخت و شرکتکنندگان در ۹ کمیسیون اوقاف، مردمشناسی، پرورش افکار، سالمندان، ساختمان، تربیت بدنی، باستانشناسی، امور اداری و برنامهها و مقررات به گفتگو و تبادلنظر پرداختند و این سازمان رسماً کار خود را آغاز کرد. در اساسنامه سازمان پرورش افکار اشاره شده است که این سازمان برای پرورش افکار عمومی تأسیس شده است که تعریفی کاملاً مبهم است و فقط نشان میدهد حاکمیت میخواهد افکار عمومی را به سمت و سوی مورد نظر خود هدایت کند. شاید از اساسنامه کمیسیون کتب کلاسیک بهتر بتوان به اهداف سازمان پرورش افکار پی برد. در بند دوازدهم این اساسنامه ذکر شده است که کمیسیون موظف است کتب درسی دبستانها و دبیرستانها را اصلاح کند و افکار شاهپرستی و میهن دوستی را در آنها جای دهد. بدین ترتیب معنی هدایت افکار عمومی روشنتر میشود.
متیندفتری، وزیر دادگستری رضاشاه، بنیانگذار سازمان پرورش افکار و همواره شخصیت تأثیرگذار این سازمان بود. او با وجود دانش فراوانی که نسبت به تحولات جهان داشت، نتوانست سازمان را به اهدافی که به خاطرشان تأسیس شده بود برساند.