کد خبر: 973465
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۸ - ۰۳:۰۵
شهید جاویدالاثر «مجید مسگر طهرانی» در وصیت نامه خود نوشته است «مادرجان! اگر راه کربلا باز شد، حتماً به آقایم بگو که خیلی دوست داشتم قبر شش گوشه‌اش را در بغل بگیرم.»
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین - فاطمه ملکی: سال‌ها بود که تمام شیعیان و دوستداران اباعبدالله الحسین (علیه السلام) آرزوی زیارت ایشان را در کربلا دل داشتند، آرزویی که شهیدان بار‌ها و بار‌ها در وصیت‌نامه‌هایشان به آن اشاره کرده‌اند.

یکی از همین وصیت‌نامه‌ها مربوط به شهید مفقود ۱۷ ساله «مجید مسگر طهرانی» است که ارادت زیادی به مولایش داشته و حتی خواسته مراسم ختم او بعد از شهادتش در مساجدی که به نام اباعبدالله (علیه السلام) است، برگزار شود.

وصیت نامه این شهید را در ادامه می‌خوانیم:

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِندَ رَ‌بِّهِمْ یُرْ‌زَقُونَ (آل عمران - ۱۶۹)

سلامٌ علیکم

حالتان چطور است؟ امیدوارم که همیشه موفّق و مؤیّد باشید.

اکنون که خداوند این سعادت عظما را نصیب من گردانیده است، بدانید که با آغوش باز از این سعادت عُظماء استقبال کرده‌ام و به آرزوی خود رسیده‌ام، و از شما می‌خواهم اگر خیر و سعادت مرا از خداوند خواستار بوده‌اید، پس دیگر برای من گریه نکنید، چرا که به آن سعادت رسیده‌ام.

خدا را شکر که مرگ و خاتمه زندگی من را، مرگ سرخِ با شرف و افتخار قرار داد و مرا مفتخر کرد که از التفات وی بیشتر و بیشتر، بهره‌مند شوم.
مادر عزیزم!
می‌دانم که با شنیدن خبر شهادتِ من کمی غصّه‌دار می‌شوید و در اینجا هم شما حقّ دارید چرا که چند سال زحمت مرا کشیدید، خورد و خوراک برای من آماده کردید، هزار جور مشکلات و سختی‌های من را تحمّل کردید، و اکنون که می‌بینید دیگر من به نزد خانواده برنمی گردم، خیلی ناراحت می‌شوید. ولی این حقیقت را بدان که خداوند اجر این زحمات را در جهان آخرت به چند برابر به شما عزیزان برمی گرداند؛ و همانطور که خود می‌دانید
این دنیا فقط صحنه امتحان است، نه جای خوش گذراندن. پس همگی ما سعی کنیم که سرافراز از این امتحان بیرون بیاییم و دست از این زرق و برق‌های پوچ دنیوی برداریم.
ان شاءاللّه که خداوند هم کمک‌مان کند.
پدر جان!
بدان که من خیلی شما را دوست داشتم و دارم و هیچگاه از یاد شما غافل نمی‌شوم و همچنین از زحماتی که شب و روز برای من کشیدید، بی نهایت سپاسگزارم؛ و بدانید که خداوند از این که فرزندی را تربیت کرده و در راه او فرستاده‌اید، هرگز شما را بدون تحفه و اجر نمی‌گذارد؛ و فقط من به عنوان فرزندتان از شما می‌خواهم که
حتماً مرا حلال کنید؛ چرا که شما حقّ فراوانی بر گردن من دارید و من از عهده برآوردن آن عاجزم.

مادر جان!
از شما می‌خواهم که مرا حلال کنید و از این که من شهید شده‌ام خوشحال باشید و درس صبر و تحمّل را به دیگر خانواده‌های شهید بدهید. من از شما پدر و مادر عزیزم می‌خواهم که لباس سفید در مراسم ختم من بپوشید و مراسم ختم مرا در مسجد آقا ابا عبداللٓه.
که در فلکه دوّم تهرانپارس است و یا مسجد امام حسین علیه السّلام که در میدان امام حسین علیه السّلام است، برگزار کنید. خداوند ان شاءاللّه به شما توفیق فراوان عطا فرماید.

پدر و مادر مهربانم!
بدانید که من همیشه به یاد شما هستم و فراموش نکنید که من زنده‌ام و نزد خداوند متعال متنعّم هستم.

راستی مادر جان! اگر راه کربلا باز شد، حتمأ به آقایم بگو که خیلی دوست داشتم قبر شش گوشه اش را در بغل بگیرم.

راستی یادتان باشد که حتماً به دیگران توصیه کنید که آنان هم در مراسم ختم من لباس‌هایی با رنگ شاد بپوشند.

همیشه به یاد خدا باشید؛ نماز‌ها را دقیق و سر وقت بخوانید؛ بنده غیر خدا نباشید؛ و نیّت‌های خودتان را خالص کنید؛ فقط برای خدا کار کنید و نماز جمعه را فراموش نکنید.

بچّه‌های همکلاسی خوبم! سلام
امیدوارم که مرا حلال کنید و بچّه‌هایی که من به آن‌ها مقروض هستم، حتماً از خانواده‌ام بگیرند.
آقای عموئی و دیگر بچّه‌های آموزش نظامی از همگی شما حلالیّت می‌خواهم و از زحمات شما سپاسگزارم.

راستی از بچّه‌های گردان هجرت هم حلالیّت بطلبید و بگویید اگر اذیّت و آزاری از من دیده‌اند به بزرگی خودشان ببخشند.

خداحافظ همگی شما عزیزان

مجید مسگر طهرانی
چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۶۵

بر اساس این گزارش، شهید «مجید مسگر طهرانی» فرزند سوم خانواده¬ بود که در ۲۲ فروردین ۱۳۴۹ به دنیا آمد. او که از دانش‌آموزان باهوش بود توانست به مدرسه سپاه راه پیدا کند. در دوران دفاع مقدس در مدرسه سپاه برای دانش¬آموزان دوره آموزش نظامی برگزار می-کردند و بعد هم به صورت داوطلبانه دانش¬آموزان را به جبهه می¬بردند؛ مجید سال ۶۵ برای اولین بار به مدت ۴۵ روز به جبهه رفت؛ فضای جبهه به قدری او را علاقه¬مند کرده بود که چند بار از مدرسه درخواست کرد تا دوباره اعزام شود، اما اجازه ندادند. با توجه به سفارش امام خمینی (ره) برای حضور مردم در جبهه، مجید خیلی دوست داشت دوباره به جبهه برود و سرانجام موفق شد، از طریق بسیج ناحیه شمال تهران اقدام کرد.

این جوان ۱۷ ساله در آخرین اعزام خود به مادرش می‌گوید: «شما از خدا بخواهید مرگ من در رختخواب نباشد؛ دوست دارم شهید شوم» و بالاخره مجید در ۱۸ فروردین ۶۶ در عملیات کربلای هشت در منطقه شلمچه عراق به شهادت رسید و پیکرش هیچ وقت به آغوش مادر بازنگشت.

مادر مجید درباره علاقه زیاد فرزندش به اباعبدالله (علیه السلام) می‌گوید: «زندگی پسرم با نام آقایمان گره خورده بود طوری که از کودکی به روضه‌هایی که برای امام حسین (علیه السلام) علاقه داشت؛ او حتی در دوران جنگ آرپی¬جی زن گردان حضرت قاسم (ع) لشکر سیدالشهدا (ع) بود؛ در وصیت نامه اش تأکید کرده بود که مادرجان! اگر راه کربلا باز شد، حتماً به آقایم بگو که خیلی دوست داشتم قبر شش گوشه اش را در بغل بگیرم. حتی بعد از شهادت، مجید در خواب دیدم که یک هیئت عزاداری از جلوی منزل ما در حال عبور است، مجید هم روی دیوار ایستاده بود و به من می¬گفت مادر سیب به من بده تا به عزاداران بدهم.»
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
اصلان شاهسوند
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۱۶ - ۱۳۹۸/۰۷/۲۷
0
2
سلام درود فراوان بر روح شهید عزیز
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار