ظاهراً منطقه ما سر آرامش ندارد. حوزه غرب آسیا دستکم یک دهه است که به بالکان قرن ۲۱ تبدیل شده است؛ وجود دیکتاتورهای سرسخت که جز با خشونت میلی به کنارهگیری ندارند و تغییرات اجتماعی را نمیپذیرند و حتی همچون نمونه مصر دوباره زاده میشوند، تا دخالتهای دیگران و قدرتهای خارج از منطقه که هر روز منافعی جدید برای خود تعریف میکنند. اما در این میان خطاهای کشورهای تأثیرگذار منطقه از همه نابخشودنیتر است.
سعودیها برای تضمین قدرت خود و ماندگاری در عرصه قدرت حاضرند همه منطقه را به امنیت رژیم صهیونیستی بفروشند تا امریکا حفظشان کند، ترکیه برای اینکه حاشیه امنی برای مرزهای جنوبی خود ایجاد کند، در تلاش است کل شمال سوریه را تا عمق ۳۰ کیلومتر با تغییر بافت جمعیتی مواجه سازد. بهانه اصلی مبارزه با تروریسم است، اما معناهای دیگری از آن نیز به ذهن خطور میکند. به نظر، اینها برای تأمین امنیت و از ترس نداشتن آن، خودجوش به ناامنی و انفجار منطقه کمک میکنند. بهخصوص که یک «موجود غیر»، را در دل خود دارند که با حمایت امریکا و اروپا طی چند دهه اخیر سرشار از سلاحهای متعارف و نامتعارف شده است. شواهد یک دهه اخیر نشان میدهد که جهان در حال تغییر است و این مسئله مهم است که کشورها در این دوره دگرگونی نظم، چگونه رفتار و به چه سبکی از خود دفاع و محافظت میکنند. اما به نظر میآید دوری از خشونت، نزدیک شدن به یکدیگر، و ایجاد امنیت دستهجمعی بهترین راهی است که با چشمپوشی از برخی منافع ریز و درشت میتواند راهگشا باشد. در چنین شرایطی انسان باید سخن بگوید نه اسلحه! بحران سوریه بعد از سالها به سمت مصالحه و عبور از وضعیت بغرنج پیش میرفت. با از بین رفتن داعش، امریکا که بازنده حذف این شبکه تروریستی بود، برخی از کردهای سوریه را به دام اتحاد انداخت تا امروز ترکیه، نگران مرزهای خود شده است. همین مسئله حتی ترکیه را که عضو ناتو بود از امریکا جدا کرد.
حال با تغییر سیاست امریکا به هر دلیل، این طیف از کردهای مسلح که تمایلات مشخصی هم دارند، معتقدند که امریکا به آنها خیانت کرده، از پشت خنجر زده و تنها رهایشان کرده است. آنها شاید مطلع نباشند که این روش همیشگی امریکا است و در مسیر ائتلافسازی به تنها چیزی که فکر میکند، منافع و به تنها چیزی که فکر نمیکند تعهد است، فرقی ندارد گروه باشد یا کشور. مسئله این است که بعد از داعش امریکا متحد دیگری نداشت تا در خاک سوریه باقی بماند و از آنها بهره ببرد؛ بنابراین به سمت کردها گرایش پیدا کرد تا در حد امکان، ائتلافی را که از سوی ایران شکل گرفته بود، به عقبنشینی وادار کند؛ سیاستی که اسرائیل آن را تقویت میکرد و عربستان سعودی نیز در دام آن بود. اما این ایران نبود که در برابر کردها قرار گرفت، چون نیازی به آن نمیدید و بازی را از پیش خوانده بود. اما ترکیه برای اینکه در کنار مرزهای خود حاشیه امنی ایجاد کند، وارد معرکهای شده که پایان آن به راحتی مشخص نیست. بهخصوص در بلند مدت، چون زخمهایی را باقی میگذارد که شستن آن آسان نیست. پذیرش این موضوع که برای سرکوب طیفی مسلح و حتی تجزیهطلب از یک قوم، کل یک آن قوم، در سرزمین همسایه زیر گلوله قرار بگیرد، مشکل است. حتی اگر بافت اجتماعیاش، زیست مبارزاتی آن را تأمین کند. این امکان که تمام منطقه مرزی ترکیه و سوریه با پناهندههایی که اکثریت آنها غیرکرد هستند، سکونت داده شوند تا تغییر بافت جمعیت صورت بگیرد، ناشدنی است. این رفتار ترکیه تنها برای ایجاد حاشیه امن انجام میشود، در حالی که ایران، ترکیه، عراق و سوریه چند دهه است که با پژاک، پکک و... مبارزه میکنند، اما تا به حال هیچ یک از این چهار کشور دست به چنین اقدامی نزده است، زیرا این گروهها مساوی با قوم کرد نیستند و این نمیتواند بهانهای برای پاکسازی سرزمینی باشد.
اگر قرار باشد که ترکیه به دلایل مختلف از جمله اقتصادی، ۵/۳ میلیون پناهنده را به خاک سوریه بازگرداند، بهتر است که آنها به مناطق و منزل خود در هر کجای سوریه که از آن آواره شدهاند، بازگردند. اما اقدام آنکارا به معنای پاکسازی منطقهای کردها از حواشی مرزهای ترکیه و نشاندن غیرکردها در آن است که رضایت هیچکدام را تأمین نمیکند.
در این میان انفعال جامعه جهانی در کمکرسانی به پناهندگان بهخصوص اروپا از همه سؤالبرانگیزتر است. در این شرایط اروپا تبدیل به عنصری بیخاصیت در عرصه بینالمللی شده است که حتی نمیتواند یا نمیخواهد کمکهای حداقلی انساندوستانه را که تعهد کرده بوده، به ترکیه ارائه دهد تا آنکارا از قبل آن تغذیه و بهداشت پناهندگان را تأمین کند. در حالی که اروپا در کنار امریکا از پیشگامان دخالت و اسفبار شدن وضعیت سوریه و منطقه غرب آسیا بود. اروپا تنها زمانی، اندکی عقبنشینی کرد که بحران، دامان خودشان را از طریق مهاجران و پناهندگان گرفت؛ مسئلهای که روند ملیگرایی افراطی را در اروپا تشدید کرد.
گفتگو، طرح صلح، امنیت دستهجمعی، در نظر گرفتن تغییرات سیاسی – اجتماعی، احترام به وجود و منزلت شهروندان در کل منطقه با همه تفاوتهایی که دارند، میتواند بهترین راهی باشد تا از بوی خون در منطقه از یمن و سوریه تا خیابانهای مصر و بحرین کاسته شود.