کد خبر: 972999
تاریخ انتشار: ۱۹ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۴۷
نقدوبررسی سیستم ارتقاء هیئت علمی در گفت‌وگو با عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی
دکتر سید جواد میری در گفت‌وگو با جوان طرح کرد: «مصوبات وزارت علوم حس پرسش‌گری پژوهش‌گر را نشانه رفته است و به صورت سیستماتیک به انسان آکادمیک می‌فهماند تو یک ماشینی هستی که باید تولید مقاله کنی! به قول مرحوم علامه جعفری ذهنیت انسان را تبدیل می‌کند به ذهنیت کارمندواره! دقیقاً مثل کنکور که طرف با زدن چهارتا تست آن هم نه بر پایه‌ی علمی بلکه با استفاده از مهارت‌های تست‌زنی اول می‌شود و بعد فکر می‌کند باشعورترین آدم‌هاست در حالی که وقتی سر کلاس می‌نشیند، بی‌شعورترین آدم‌ها هم نیست.»
محمد صادق عبداللهی
سرویس دانش‌ودانشگاه جوان آنلاین: مدت‌هاست اساتید مختلف به ملاک‌ها و مصوبات وزارت علوم برای ارتقاء سطح هیئات علمی اعتراض دارند. آن‌‎ها معتقدند مقالات ISI جز آنکه ارز ملی را به جیب آمریکایی‌ها بریزد و مفت و مجانی برای آن‌ها تولید علم کند عایدی برای کشور ندارد. به‌ویژه اینکه برای درج مقالات ISI به خصوص در رشته‌های فنی بایستی بر مرز دانش حرکت کرد در حالی که بسیاری از مشکلات داخل کشور ما فاصله چندانی با این موضوعات دارد. رهبر انقلاب نیز پیش از این در دیدار با اساتید دانشگاه وقتی که اساتید از سیستم ارتقا هیئت علمی گلایه کردند حق را به آن‌ها دادند و فرمودند: «مقالات درج‌شده‌ى در مجلات ISI هم همیشه ملاک نیست. آن‌چنان که اهل فن و افراد مطلع به بنده گزارش می‌دهند، این‌ها سطوح مختلفى دارد و آن‌چنان نیست که صرف این معنا یک ملاک دائمى به حساب بیاید.» همچنین در دیداری دیگر می‌فرمایند: «صرف اینکه مثلاً یک مقاله در یک مجله‌ى ISI منتشر کرده یا چه تعداد مقاله منتشر کرده، کافى نیست؛ یعنى محقق و پژوهشگر ما نباید براى کسب رتبه‌ى علمى به دنبال این باشد که مقاله‌اى را تهیه و تولید کند که براى کشور هیچ فایده‌اى ندارد و هیچ خلأیى از خلأهاى پژوهشى کشور را پر نمی‌کند.» در همین راستا گفت‌وگویی با دکتر سید جواد میری که به تازگی یادداشتی در همین باب به نگارش درآورده‌اند ترتیب داده‌ایم تا زمان واکاوی بیشتر مسئله و ریشه‌های آن، تبعات عدم اصلاح این مکانیزم را بررسی کنیم؛ مشروح این مصاحبه در ادامه از نظر می‌گذرد:
 
جناب دکتر به تازگی مقاله‌ای نوشته‌اید که در آن مکانیزم ارتقاء اعضای هیئت علمی از طریق ملاک گرفتن تعداد مقالات را نقد کرده‌اید. در آن مقاله نوشته‌اید این مکانیزم نهاد دانش را تهی می‌کند. لطفاً توضیح دهید که این مکانیزم چرا و چطور در دانشگاه ما نهادینه شده است؟

مفهومی در حوزه علوم انسانی در حدود ۲۰ سال پیش مطرح شده بود که مسامحتاً در فارسی به اسم تجاری شدن دانشگاه و علم ترجمه شد. این مفهوم تبعات مثبت و منفی دارد، اما آنچه که در حال حاضر در وزارت علوم مشاهده می‌شود تجاری کردن نیست بلکه تجارت کردن و سوداگری در حوزه آکادمیک و دانشگاه است. این مسئله اگر در خارج از دانشگاه ریشه داشت می‌شد آن را آسیب شناسی و تحمل کرد، ولی وقتی این مسائل و چرخه مالی و اقتصادی شکل گرفته بر اساس آن از داخل نهاد دانشگاه و وزارت علوم شکل می‌گیرد، نمی‌شود به راحتی به اسم مصائب علم در دوران پسامدرن از کنار آن گذشت. این آسیب، اساسی است و دارد نظام علم در ایران را از محتوا تهی می‌کند.

منظورتان از تهی شدن چیست؟

شما ۱۲ سال درس می‌خوانی؛ دیپلم می‌گیری و بعد وارد دانشگاه شده و دوره‌های لیسانس، فوق لیسانس و دکتری را طی می‌کنی. این مفاهیم، در ایران به خاطر چرخه اقتصادی‌ای که گفتم، دچار آشفتگی معنایی شده است. به‌گونه‌ای که وقتی از این مقاطع صحبت می‌کنی دانشجو جز پاس کردن چند کتاب در هر مقطع و کسب مدرک و عنوان چیزی به ذهنش نمی‌رسد. در حالی که نام گذاری هر یک از این مراحل در زبان لاتین معطوف به مهارت و توانایی خاصی است. در زبان انگلیسی به لیسانس می‌گویند bachelor که یکی از معنایش قوه تجرد است. یعنی انسان آرام آرام با ورود به نظام معنایی دانشگاه متوجه می‌شود یک قوه در درونش به اسم تجرد وجود دارد؛ با این قوه آشنا می‌شود و آن را طی چهار سال پرورش می‌دهد. بعد که به مقطع فوق لیسانس (MASTER) رفت یاد می‌گیرد که چگونه قوه تجرد خودش را در هر حوزه‌ی علمی که هست، اعمال کند. ورود به مرحله دکتری هم به این معناست که این دانشجو و استاد اجازه‌ی اجتهاد گرفته تا حرف و نظر جدید ارائه کند. چه کسانی به او اجازه اجتهاد می‌دهند؟ کسانی که خودشان از پیشینیان اجازه اجتهاد دارند. ولی وقتی شما همه‌ی این مفاهیم را تبدیل به یک سازوکار بروکراتیک و قابل فروش کردی و یک صنعتی به اسم صنعت مقاله نویسی، پایان‌نامه نویسی، کتاب نویسی و مدرک فروشی ایجاد شد آن وقت رسماً نهاد علم تهی می‌شود.
 
متأسفانه این مسئله در ایران اتفاق افتاده است و آن هم از سوی وزارت علوم و از طریق مصوباتی که متولیان دانشگاه ارائه کرده‌اند. مثلاً ابلاغ کرده‌اند که همه اساتید برای ارتقا باید مقاله ISI داشته باشند. خب کجا این مقاله ISI را تصویب و تأیید می‌کنند؟ سرپل‌هایی در قالب شرکت‌هایی در هند، پاکستان، مالزی و ترکیه! این شرکت‌ها مقالات ما را به صورت عمده می‌گیرند یا پول می‌گیرند و می‌نویسند و بعد هم می‌برند به قول خودشان در ISI ثبت می‌کنند.‌ ای کاش گردش مالی این صنعت شفاف می‌شد. من هیچ سندی ندارم، ولی فکر نمی‌کنم کمتر از ۱۰۰ میلیارد تومان در ماه یا دو سه ماه یکبار باشد. این پروسه اگر برای عده‌ای در داخل کشور سود نداشت، چرا باید این چنین بر آن پا فشاری می‌شد؟ چون سود دارد به دنبالش حلقه‌های قدرت ایجاد می‌شود و این حلقه‌ها آن چنان مانند لابی‌هایی که در مجلس سنا و... وجود دارد، در هم تنیده می‌شوند که هر کس را بخواهد با آن‌ها مقابله کند، خفه می‌کنند. مثل اتفاقی که برای حذف «مشق شب» افتاد. تا یک نفر خواست صنعت‌شان را مخدوش کند، سریعاً فضاسازی کردند و هزارتا آسمان و ریسمان ساختند و مانع شدند.
 
خلاصه من فکر می‌کنم یک اقتصاد سیاسی بسیاری قوی پشت تهی کردن دانشگاه وجود دارد و بدبختی این است که رشته این فساد داخل دانشگاه است و این حلقه می‌تواند مصوباتش را از ساختار دولتی به پژوهشگاه‌ها برساند و آن‌ها را از درون تهی و به یک بنگاه نقل و انتقالات مالی و اقتصادی که یک عده بروکرات بر آن حاکم شده‌اند تبدیل کند! جالب اینجاست مقام علمی اساتید و پژوهشگران را هم با همین سازوکار فاسد می‌سنجند و می‌گویند اگر در این ساختار بروکراتیک وارد شدی و مثلاً اینقدر پول دادی و فلان تعداد مقاله چاپ کردی می‌شوی استادیار، دانش‌یار و استاد!
 
در کشورهای دیگر این مسئله وجود ندارد؟ یا اگر وجود دارد به چه شکلی است؟

من وقتی متوجه شدم برای ارتقا علمی یک استاد باید در هر سال ۸ مقاله بدهد، به چندتا از دوستانم در خارج از کشور تماس گرفتم تا ببینم در آنجا هم این مسئله را دارند یا نه. با آقای «مایکل نووتن» در دانشگاه بریستول انگلستان و «داستین جی برد» از دانشگاه اولیوت کالج آمریکا تماس گرفتم. گفتم در ایران قانونی وزارت علوم تصویب کرده که یک استاد در کنار کتاب نوشتن، سخنرانی و... برای ارتقا از مرحله دانش‌یاری به استادی باید در ۵ سال ۴۰ مقاله علمی و پژوهشی داشته باشد این یعنی هر سال ۸ تا که می‌شود هر یک ماه و نیم یک مقاله! گفتم آقای مایکل، آقای داستین در دانشگاه شما اصلاً چنین امکانی وجود دارد؟ هر دو تعجب کردند و گفتند در دانشگاه‌های ما که یکی ۴۰۰ سال و دیگری حدود ۷۰۰ سال قدمت دارد اساتید در بهترین حالت سالی یک مقاله می‌نویسند، بعضی‌ها هم هر دو سال یک مقاله که نهایتاً در طول دوران خدمت که ۳۰ سال است ۲۰ تا ۲۵ تا مقاله می‌شود! وقتی گفتم اینجا استاد داریم که در پنج سال ۴۰‌تا مقاله نوشته است، باورشان نمی‌شد!
 
جالب این است که این سیستم نادرست نه‌تنها نهادینه بلکه درونی استاد‌ها هم شده است و اساتید را به بهانه ارتقا به سمت تقلب هل داده است. سیستم به صورت غیر مستقیم می‌گوید آقای میری این کار‌هایی که می‌کنی مثلاً مقاله می‌نویسی، سخنرانی می‌کنی، مصاحبه می‌کنی و... برای تو هیچ سودی ندارد تو باید بروی پول بدهی به این شرکت‌های ISI. وقتی پول دادی و یک نفر دیگر مقالاتت را نوشت و یک دیگر هم به انگلیسی ترجمه کرد این مقاله امتیاز دارد، ولی این مقاله‌ای که خودت به انگلیسی نوشتی و در مجله Islamic perspective که ۱۲ سال است چاپ می‌شود و نه پولی می‌دهیم و نه پولی ‎می‌دهند؛ فاقد ارزش و اعتبار است و اهمیتی ندارد! حتماً باید پول مملکت را بریزی در چرخه اقتصادی ISI تا به تو امتیاز بدهند! این می‌شود که بر اساس ندانم کاری و سیاست‌گذاری‌های نادرست و مجرمانه اساس نظام آکادمیک در ایران تهی شده است! بعد می‌پرسیم چرا دانشجویان می‌روند در آذربایجان و ارمنستان درس می‌خوانند، ولی در ایران نمی‌مانند و تحصیل نمی‌کنند؟!
 
من الآن استادی را در همین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی می‌شناسم که از سال ۹۳ تا ۹۸ چهل مقاله علمی و پژوهشی نوشته است. من سؤالم این است، ایشان چگونه در عرض ۵ سال این تعداد مقاله نوشته است؟ همین آقا معتقد است برای اینکه یک مقاله‌ای، مقاله‌ی علمی پژوهشی شود یا باید مبتنی بر مطالعات میدانی باشد، یا مبتنی بر داده‌های جدید تاریخی یا باید بتواند ارتباط بینامتنی ایجاد کند. با این سه معیار مقالات خود این آقا را ارزیابی کنید. اگر واقعآً این سه تا بخواهد باشد می‌شود یک استاد در عرض یک سال ۸ مقاله بنویسد؟ یا ما واقعاً نمی‌دانیم این ملاک‌ها چیست یا نمی‌دانیم مقاله علمی و پژوهشی چیست! اتفاقاً ما رطب می‌خوریم و منع رطب می‌کنیم! هی نظام آکادمیک را نقد می‌کنیم  و از آن طرف چهل تا مقاله در پنج سال می‌نویسیم و به آن‌ها افتخار می‌کنیم! وقتی این مقالات را نوشتی در واقع داری به آن حلقه‌ای که این را تصویب کرده است می‌گویی اتفاقاً کار درستی می‌کنی و من هم با این هیچ مشکلی ندارد!

حالا نمی‌خواهم باز کنم که وقتی شما مقاله می‌نویسی و برای چاپ به مجله‌ای می‌فرستی شاید تا دو سال طول بکشد تا به شما جواب بدهند، با این حساب یکی که می‌گوید من چهل تا مقاله چاپ کرده‌ام حتماً باید دارای یک رانتی باشی که بتواند این دو سال را مثلاً دو ماهه طی کنی. این رانت هم حتماً مالی نیست بیشتر رفاقتی است. من واضح به شما بگویم، در سیستم آکادمیک ما اگر بخواهی مقاله چاپ کنی تا رفاقت نداشته باشی راه به جایی نمی‌بری و مقاله‌ات چاپ نمی‌شود! ولی اگر در حلقه رفاقت قرار گرفتی و خودی فرض شدی مقاله‌ات خیلی راحت و بی‌دردسر چاپ می‌شود!

با این چیزی که شما از مصوبات وزارت علوم می‌فرمایید الآن باید همه کسانی که در ایران استاد تمام شده‌اند چهل، پنجاه‌تا مقاله داشته باشند؛ واقعاً اینطور است؟

در انگلستان در حوزه آکادمیک، مرکزی است که شفافیت سنجی می‌کند؛ یعنی شما اگر این سؤال را داشته باشی می‌روی در این مؤسسه و می‌گوی من می‌خواهم بدانم فلان استاد دانشگاه چطور توانسته است فلان مقدار مقاله بنویسد؟ این مرکز می‌گوید اگر ما این کار را بکنیم اساتید با تو لج می‌شوند! اگر این شرط را قبول کردی، آن وقت به شما نشان می‌دهند. دوستم که در انگلیس است می‌گفت گاهاً که این نوع مسائل شفاف می‌شود، می‌بنیم خیلی از کسانی که استاد تمام شده‌اند کلاً با یک مقاله یا مثلاً چند کتاب که اتفاقاً به درد هم نمی‌خورند استاد شده‌اند! در ایران هم ای کاش این را داشتیم تا ببینیم مثلاً فلان رئیس دانشگاه که استاد تمام است چند مقاله دارد و چطور آن‌ها را نوشته است که حالا خودش برای دیگران تجویز می‌کند باید فلان مقدار مقاله داشته باشید! اصلاً من نمی‌دانم این اعداد را از کجا و با چه متر و معیاری آورد‌ه‌اند؟

خیلی از مقالات را که آدم می‌بیند واقعاً متعجب می‌شود که این چیست که به عنوان یک مقاله علمی چاپ شده است!

من هم این سوال را دارم واقعاً اگر خیلی از این اساتید این مقالات را ننوشته بودند چه اتفاقی می‌افتاد؟ این مقالات چه مشکلاتی را از مردم حل می‌کند؟ مشکلات راه خودشان را می‌روند و مقالات راه خودشان را. دوست مرحوم ما آقای دکتر مرادی می‌گفت من آرزویم این است مقالاتم در کیهان بچه‌ها چاپ شود، ولی در مجلات علمی و پژوهشی چاپ نشود، چون آن را خیلی‌ها می‌خوانند، ولی این مجلات را کسی نمی‌خواند!

معیار قضاوت درباره این مقالات چیست؟

نکته همین جاست. شما آن سه شرطی را که برای یک مقاله علمی و پژوهشی از آن همکارم بیان کردم ببینید. من سؤال می‌پرسم چطور می‌شود در پژوهشگاه ما که هیچ پولی برای هیچ طرحی نمی‌دهند، مطالعه میدانی انجام داد؟ آن هم نه یکی بلکه چهل تا! حالا نمی‌خواهم باز کنم که این مطالعات میدانی هم باز خودش مافیای دیگری دارد که طرح‌ها را بین اساتید توزیع می‌کنند! این مافیا از آنجا معلوم می‌شود که فلان استاد دانشگاه که آدم با سوادی هم هست و همه قبولش دارند تا حالا پیشنهاد یک طرح هم نداشته اما آقای X و Y ده‌تا ده‌تا طرح می‌گیرد! با این رویه‌های غیر عادلانه سیستمی، آدم به جایی می‌رسد که برای پیش رفت و بالا آمدن راهی جز فساد پیش روی خودش نمی‌بیند. من مطمئنم اگر کسی نخواهد به این رویه‌های فاسد تن دهد بعد از چند سال می‌گویند مثلاً میری رکود علمی دارد و اخراجش می‌کنند!

این ایراداتی که می‌گویید فقط در مکانیزم مقاله نویسی است؟

نه شما الآن ببینید شخص من سمینار‌های مختلفی را در کشور‌های مختلف جهان رفته‌ام. در اروپا دیگر سمینار‌ها را کتابچه نمی‌کنند و معمولاً به صورت آنلاین منتشر می‌کنند. حالا در ایران وقتی این نسخه آنلاین را پرینت می‌کنی و می‌بری تا امتیازش را در پرونده‌ات ثبت کنند، می‌گویند نه قبول نیست باید حتماً کتابچه بیاوری! خب این فاجعه است و نشان می‌دهد ما هنوز سیستم‌های آکادمیک‌مان را به‌روزرسانی نکرده‌ایم. بسیاری از ایمیل‌های اروپایی‌ها که می‌آید زیر ایمیل نوشته است که اگر می‌توانی این را آنلاین بخوانی، پرینت نکن؛ آن وقت ما اصرار داریم که حتمآً کتابچه باشد! و بدبختی اینجاست که همه‌ی این ناراستی‌ها می‌رود در قالب مصوبه و به تمامی دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌های کشور ابلاغ و تحمیل می‌شود!
 
میان دانشگاه و پژوهشگاه در این مصوبات تفاوتی نیست؟
 
با اینکه دانشگاه وظیفه اصلیش تدریس و تربیت دانشجو و پژوهشگاه وظیفه‌اش تحقیق است، اما برای اینکه یک استاد پزوهشگاه بخواهد ارتقا پیدا کند، باید از مدل دانشگاه آن هم مدل دانشگاه فنی تبعیت کند. این از آنجا نشأت می‌گیرد که مدیریت پژوهشگاه‌ها را به اساتید دانشگاهی می‌دهند بعد هر چه به این استاد می‌گویی تو فهمی از ساختار پژوهشگاه نداری می‌گوید نه من ۵۰ سال است دارم پژوهش می‌کنم! بله شما پژوهش می‌کنی، اما فهمی از ساختار پژوهشگاه نداری. اینطوری است که روح دانش و پژوهش در این کشور تهی می‌شود. ببینید اساس معرفت بر حس کنجکاوی بنا شده است. یعنی معرفت باید حس کنجکاوی و پرسش‌گری انسان را برانگیزد، ولی مصوبات ما دقیقاً این حس را نشانه رفته است و به صورت سیستماتیک به انسان آکادمیک می‌فهماند تو نه اندیشمند بلکه ماشینی هستی که باید تولید مقاله کنی! به قول مرحوم علامه جعفری ذهنیت انسان را تبدیل می‌کند به ذهنیت کارمندواره! دقیقاً مثل کنکور که طرف با زدن چهارتا تست آن هم نه بر پایه‌ی علمی بلکه با استفاده از مهارت‌های تست‌زنی اول می‌شود و بعد فکر می‌کند باشعورترین آدم‌ها است در حالی که وقتی سر کلاس می‌نشیند، بی‌شعورترین آدم‌ها هم نیست. پژوهشگر، محقق و متفکر که کارمند نیست! پژوهشگر باید اهل تأمل و تفکر باشد تا بتواند درباره مسائل مختلف در ساحات گوناگون بیندیشد و معطوف به مسائل و مشکلات راهی باز کند وگرنه اجتهاد او اجتهاد نیست، بقا بر میت است! آن هم در این وضعیت کنونی جامعه ایران که در یک جهان پر تلاطم است! پژوهشگر باید بتواند افقی را ترسیم کند و با تأملات محققانه خود به سیاست‌گذار تلنگر بزند تا سیاست‌مدار‌ها مسیر حرکت خود را اصلاح کنند. در حالی که الآن برعکس شده است و اندیشمندان با مصوباتی از این دست افتاده‌اند به دنبال سیاست‌گذاران که این بزرگترین ضربه را به نظام علم در ایران می‌زند.

در این فضا دانشجویان هم طعمه قرار می‌گیرد. تقریباً همه دانشجویان این را تجربه کرده‌اند که به بهانه نمره مجبور به ارائه مقاله با درج نام استادشان می‌شوند در حالی که استاد هیچ کاری برای آن مقاله نکرده است.

بگذارید خاطره‌ای برای‌تان نقل کنم. من ابتدایی که به ایران بازگشتم آقای دکتر گلشنی من را به دانشگاه شریف دعوت کرد و به من طرحی را پیشنهاد دادند و گفتند یک همکار علمی هم برای خودت اختیار کن. همکار علمی من را آقایی انتخاب کردند که معاونتی را هم در دست داشت. ایشان هم خیلی استقبال کرد و گفت من هم همکاری می‌کنم. اما خدا شاهد است نه ماه گذشت یک خط چیزی به من نداد. خلاصه قسمت اول کتاب را به انگلیسی نوشتم. کتاب که تمام شد من رفتم خدمت دکتر گلشنی ایشان گفت چون به زبان انگلیسی است اگر می‌توانی در خارج از کشور چاپش کن فقط عنوان پژوهشگاه را در کتاب بزن. من این را چاپ کردم و بردم پیش آن آقایی که قرار بود مثلاً همکار علمی من باشد. ایشان گفت مبارک باشد اسم من را هم زده‌ای؟ گفتم بله! گفت کجا؟ گفت در مقدمه از شما و دکتر گلشنی تشکر کرده‌ام. گفت یعنی روی جلد ننوشتی؟ گفتم نه! گفت چرا ننوشتی؟! گفتم شما کاری نکردید خب! گفت اگر اسم من را در جلد‌های بعدی نیاوری اخراجت می‌کنم! خلاصه بحثمان شد و فقط همدیگر را نزدیم! این باعث شد ایشان تا چند سال و تا آمدن آقای دکتر آیت‌اللهی علیه من مرتب پرونده سازی کند و هی تهمت بزند. نامه‌هایش هنوز در پرونده من هست! دکتر گلشنی من را خواستند گفتند مشکلت با دکتر فلانی چیست؟ گفتم من مشکلی ندارم ایشان گفت اسم من را روی جلد کتابت بنویس، ولی چون کاری نکرده بود من ننوشتم! آقای دکتر گلشنی سرش را انداخت پایین و گفت من عذرخواهی می‌کنم! حالا این معاون دانشگاه است و من هم استاد، دیگر از دانشجو چه توقعی دارید؟!
 
اینطوری سیستم نفاق پروری هم می‌کند.
 
بله ریا، نفاق و دروغ سیستماتیک زیاد می‌شود یعنی کاری می‌کند که من مجبور شوم پژوهش، مقاله و کتابی را که خودم انجام ندادم و ننوشتم به اسم خودم بزنم تا متهم به رکود نشوم و ارتقا بگیرم. جای تأسف اینجاست که وزارت علوم به جای اینکه سازوکاری را قرار دهد تا افراد متقلب از سیستم دور شوند، دقیقاً برعکس است و این‌ها از نردبان همین سیستم ارتقا می‌یابند و روز به روز بالاتر می‌روند! ما انتظار داریم وزیر علوم حالا نه شخص آقای غلامی بلکه هر کسی که در آن جایگاه قرار می‌گیرد رسیدگی به این مسائل را در اولویت کاریش بداند و اگر هم نمی‌تواند صریحاً اعلام کند نمی‌توانم و استعفا بدهد تا کسی که می‌تواند مسئولیت را قبول کند!
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر