سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: فرهاد قربانی در میان اهالی موسیقی به خصوص خوانندگانی که این روزها برای خودشان اسم و رسمی پیدا کردهاند، به عنوان مدرس، آهنگساز و تنظیمکننده شناخته میشود. وی که عمری را برای آموزش و فراگیری ردیفهای قرآنی و سپس ردیفهای آوازی نزد اساتید اهل فن از مساجد شهر مشهد مقدس سپری کرده است، در گفتگو با «جوان» حرفهای جالبی از پشت پرده مافیای کنسرت، تیتراژفروشی و لابی تهیهکنندگان حوزه موسیقی مطرح میکند.
به عنوان یک فعال و متخصص موسیقایی فکر میکنید که چرا اینقدر اوضاع تولیدات موسیقی نابسامان شده است؟
در گذشتههای نه چندان دور اگر مثلاً ۴۰ خواننده فعالیت موسیقایی داشتند همه آنها واقعاً خواننده به معنای واقعی کلمه بودند که موسیقی را از پایه و به صورت اصولی آموزش دیده بودند. اما الان یک جوان تشنه شهرت و چهره شدن میآید و اصطلاحاً خواننده میشود و هیچ چیز دیگری برایش مهم نیست نهایتاً با خرید یک ماشین یا خانه اشباع میشود و میرود، اما این وسط اصلاً برایشان مهم نیست که چه بلایی بر سر موسیقی و مردم میآید! کسی هم نیست تا به این قضایا رسیدگی کند چراکه افراد دارای مسئولیت آن انتفاع مالی یا درصدی که باید به آنها برسد را میگیرند و سکوت میکنند. واقعیت این است که چنین فضایی فقط و فقط به سود دلالهاست. مثلاً دلال میآید و یک قرارداد کاری با نسبت ۹۰ درصد به ۱۰ درصد یا ۹۵ درصد به ۵ درصد با خواننده میبندد و شش ماه تا یک سال از آن خواننده بهرهبرداری کافی را میکند حتی برایش مجوز اجرای کنسرت میگیرد و پولهای خوبی هم درمیآورند.
آیا نمونه قابل ذکری در ذهن دارید؟
بله! همین الان یک خوانندهای هست که نمیخواهم اسمش را بیاورم، چون همه او را میشناسند. بعد از اینکه قراردادش با یک دلال موسیقی به پایان رسید، به او اعلام شد از اسم هنری که برای تبلیغ کنسرتهایش استفاده میشده حق ندارد در جای دیگری بهره ببرد. ببینید چنین مسئلهای به وضوح نشان میدهد که طبق این قراردادهای استعماری خوانندهای که در یک بازه زمانی چندین ماهه کنسرت اجرا میکرده هیچ گونه حق فعالیت خارج از لوای آن تهیهکننده یا همان مافیای موسیقی ندارد. در واقع دلالها به دنبال خوانندههای جوان و تشنه شهرت و ثروتی میگردند که حداقل چند فاکتور را داشته باشند؛ یکی اینکه خواننده مورد نظر باید از نظر تیپ و چهره دارای جذابیت ظاهری باشد، دیگر اینکه استایل مناسبی داشته و در کنار اینها حالا یک ته صدایی هم داشته باشد. واقعیت این است که تنها مصادیق چنین رفتارهایی با انسانها فقط در زمان رواج بردهداری و استثمار افراد قابل احصاست. اما سؤال اصلی این است که چطور امروزه و بیخ گوش مسئولان عدهای تحت لوای تهیهکننده موسیقی هم خواننده و هم موسیقی و هم سلیقه شنیداری مردم را نه تنها به گروگان گرفته بلکه برای انتفاع شخصیشان همه قوانین و شئون انسانی را زیر پا گذاشتهاند، اما کسی صدایش درنمیآید؟ الان کار به جایی رسیده که برخی شبکههای ماهوارهای آن سوی آبی هم دست به تمسخر و استهزای لحن برخی خوانندگان مطرح امروز در موسیقی پاپ کشورمان میزنند و این مسئله به یکی از آیتمهای ثابت برنامههایشان شده است.
به نظرتان علت چنین پسرفت آزاردهندهای در عرصه موسیقی چیست؟
شما الان به فضای موسیقی نگاه کنید حتماً با نامهای تازهای روبهرو میشوید که تا چند وقت پیش اسم و اثری از آنها نبود. نکته قابل توجه این است که مثلاً در ماههای گذشته اسم افرادی به عنوان خواننده در هر جایی دیده میشد که امروز دیگر اصلاً حتی اسمی از آنها برده نمیشود و به نوعی خواننده فصلی هستند. این دقیقاً همان لابی یا مافیایی است که با بستن قراردادهای استعماری و یکطرفه مدتی را با برند کردن یک خواننده مشغول خالی کردن جیب مخاطب دوستدار موسیقی و کسب ثروتهای هنگفت از جیب مردم سرگرم میشوند و بعد از مدتی دیگر خبری از آن شخص خواننده نیست و چهره جدیدتری برجسته میشود و این قصه در حال تکرار مداوم است و کسی هم به روی خودش نمیآورد.
گستره این تخلفات در چه حوزهای از موسیقی بیشتر است؟
متأسفانه این فضای کلی موسیقایی به خصوص در عرصه موسیقی پاپ کشورمان است. ما در کشورمان استعدادهای بسیار زیادی داریم که به دلیل برخی تنگنظریها یا عدم حمایت از آنها عقب رانده میشوند. نکته اصلی و مهم این است که نظارت بر همه عرصههای موسیقی از تولید و ساخت گرفته تا انتشار و... به شکل قوی صورت نمیگیرد و چنین رویکردی زمینهساز جولان دلالها میشود. البته واضح است که این مسئله نه تنها در حوزه موسیقی بلکه در هر جایی که قرار باشد خدمتی یا هنری ارائه شود، اما نظارت کافی نباشد، شروع به نشو و نما میکند. متأسفانه در حوزه دادن مجوز به آثار هم اعمال سلایق شخصی و رانتی و انتفاعی نیز حاکم است. مثلاً اگر من بخواهم اثری را راهی بازار کنم میگویند باید طبق قوانین از ارائه و پخش آن در شبکههای ماهوارهای خودداری کنید. ما هم با احترام به قوانین چنین کاری را انجام نمیدهیم و صرفاً به دلیل انتشار یک آهنگ در کانال تلگرامی ما را ممنوعالکار میکنند. اما مراعات چنین مناسبات قانونی در طرف مقابل که دلالها و کارچاقکنهای فضای موسیقی حضور دارند، دیده نمیشود. مثلاً همین الان شاهد پخش آثار اغلب خوانندههایی که نامشان امروز در کشور بر سر زبانهاست در شبکههایی مثل پی ام سی، رادیو جوان و... هستند که اتفاقاً جزو خطوط قرمز و خلاف قانون فعالیت موسیقایی کشور هستند.
پس تکلیف این همه قوانین و مقررات در حوزه موسیقی چه میشود؟
طبق قانون خوانندهای که آثارش از شبکههای ماهوارهای مورد نظر ارشاد پخش شود بایستی ممنوعالکار شود در حالی که این اتفاق صرفاً برای خوانندههایی است که در پازل دلالان و کارچاقکنهای موسیقایی کشور بازی نمیکنند، وگرنه چرا ارشاد هیچ واکنشی نسبت به این قانونشکنیهای واضح ندارد؟! علتش همان تهیهکنندگانی هستند که به آنها مافیای موسیقی در حوزه پاپ، رپ و... میگویند و متأسفانه این بخش مهمی از واقعیت فضای خوانندگی و موسیقایی کشورمان است! روزگاری نه چندان دور آثار خوانندگان موسیقی ما را کشورهای منطقه از عرب و غیرعرب بازخوانی (کاور) میکردند، اما الان اوضاع موسیقی اینقدر بی در و پیکر شده که یک خواننده با کاور کردن یک آهنگ عربی گُل میکند که این اتفاق برای موسیقی کشوری مثل ایران با آن همه قدمت و ریشه تاریخی قطعاً آفت بزرگی است که جای تأسف دارد. طبیعی است عامه مردم که تخصص موسیقایی ندارند از این مسائل باخبر نباشند ولی این فاجعه برای اهالی موسیقی و مسئولان قابل تشخیص است. باور کنید بسیاری از خوانندگان متخصص و کاربلد خانهنشین شدهاند و کار موسیقی از «بیداد» به داد و هوار و ریتم و تیک رسیده است.
آیا این معضلات به بخشهای دیگری که به نوعی با موسیقی ارتباط هم دارد، رخنه کرده است؟
شما الان تلویزیون را ببینید آنها هم صرفاً به افرادی میدان میدهند که در گستره خودشان باشند. یعنی اگر تیتراژی قرار باشد خوانده شود، پولی است. در واقع کسی باید پول داشته باشد تا برود تیتراژ را بخرد و بعد آن را بخواند تا مطرح شود! این هم وضعیت موسیقی ما در تلویزیون است. اگر قرار باشد خوانندهای برای اجرای یک پلی بک به یکی از شبکههای مختلف تلویزیون برود باید حتماً پولش را پرداخت کند و این اتفاق به یک معضل بزرگی تبدیل شده است. وقتی یک خواننده با شناسنامه کاری و حرفهای قابل اعتنا میخواهد در تلویزیون اجرایی داشته باشد به او میگویند که تو باید جزو خوانندگان سازمان باشی و حتماً متن ترانه را هم از خودمان باید بگیری تا بتوانی اجرا بروی! خب این یعنی چی؟ دقیقاً منظورشان این است که شما باید با تهیهکنندگانی که اجرا فروشی و تیتراژ فروشی میکنند و لابیهای موسیقی در دستشان است، مرتبط باشی!
آیا در رابطه با نحوه گرفتن پول از خوانندههایی که مایلند در تلویزیون اجرا بروند هم نمونه قابل ذکری در ذهن دارید؟
ببینید! مثلاً دوستانی که ما را میشناسند میگویند یک برنامهای در فلان شبکه هست که تهیهکننده آن گفته اگر میخواهید در آن اجرای موسیقی داشته باشید باید به طور مثال ۳ تا ۵ میلیون تومان پرداخت کنید. این پولها هم به رابط و لابی آنها که برای مذاکره بر سر قیمت میآیند پرداخت میشود و قطعاً آنها هم به طریقی مبالغ را به تهیهکننده آن برنامه خاص میرساند. برای خواندن تیتراژها هم همین بحث صادق است. من شنیدهام برخی افراد میگویند که برای خواندن تیتراژ برخی برنامهها و سریالها مثلاً ۷۰ میلیون یا ۳۰ میلیون تومان از آنها درخواست پول کردهاند! مثلاً خود بنده برای خواندن تیتراژ یک سریال که بعد از مدتها وقفه قرار بود در ایام نوروز پخش شود در حدود ۱۵ میلیون تومان پرداخت کردهام، اما بعد از گذشت ماهها از این اتفاق نه سرنوشت سریال معلوم است و نه ما میتوانیم ادعایی داشته باشیم!
آیا واقعاً مسئولان مربوطه از چنین اتفاقاتی بیخبرند؟
متأسفانه آش اینقدر شور شده که خوانندگان مجالس عروسی و مهمانیها هم جزو خوانندگان محبوب برخی تهیهکنندگان تلویزیونی شدهاند. معلوم نیست چه کسی باید به چنین اوضاع بلبشویی سر و سامان بدهد؟! آیا واقعاً مسئولان واحد موسیقی صدا و سیما هیچ نظارتی بر موسیقی و محتوای ترانههای پخش شده از تلویزیون ندارند و اگر دارند برای چنین اتفاقات غیرحرفهای چه توجیهی دارند؟! با توجه به تجربیات شخصیام میگویم که این مافیای موسیقی به شکلی نیست که یک مسئولی یا مدیری مدعی شود این مافیا پنهان است و نمیتواند با آن برخورد کند بلکه اینقدر واضح و روشن است که تأیید کردن آن از تکذیبش آبرومندانهتر است.
این مسائل تنها به حوزه برگزاری کنسرت و اجرای تیتراژ محدود است یا اینکه فکر میکنید بخشهای دیگر را نیز آلوده کرده است؟
الان معضل کارهای ضعیف و غیرحرفهای پایش به مهدهایکودک هم باز شده است. کودک امروز در مهدها با موسیقیهای فاجعهبار آشنا شده و بزرگ میشود. خب معلوم است که این کودک چه بلایی بر سرش میآید! ما نمیتوانیم از نسلی که با موسیقی ضعیف و غیراصولی در کنار محتوای نازل و گاه سخیفی مثل برخی به اصطلاح ترانههایی که مد شده توقع داشته باشیم که در بزرگسالی کمترین تعلق خاطری به فرهنگ و هنر کشورش داشته باشد.
راهکار شما برای اصلاح اوضاع کنونی چیست؟
اینجا نقش صدا و سیما و آموزش و پرورش در تولید و حمایت از آثار خوب موسیقایی و خوانندههایی که نزد اساتید موسیقی ایرانی آموزش دیدهاند بسیار حیاتی و کلیدی است. چه اینکه اگر قرار باشد در بر همین پاشنه بچرخد قطعاً در آینده چیزی به عنوان موسیقی فاخر و اصیل ایرانی بر جا نمیماند که حتی بشود از آن به عنوان سنجه آثار موسیقایی روز بهره برد چه برسد به اینکه حتی ما توقع داشته باشیم تولید محتوایی بر اساس آن بتواند شکل بگیرد!