فوتبال ایران دیروز یکی از بزرگان خود را از دست داد. مردی از مکتب فوتبال شاهین که یاد گرفته بود هر چقدر هم فوتبالیست بزرگی باشد اگر در کنار آن اخلاق و منش جوانمردی نداشته باشد پشیزی ارزش نخواهد داشت، درست برخلاف آنچه این روزها در فوتبال ایران از بزرگ و کوچک و نامدار و غیر نامدار میبینیم.
از دست دادن کسی، چون جعفر کاشانی در روزهایی که فساد و بیاخلاقی تمام فوتبال را دربر گرفته و کار را به جایی رسانده که حتی مربیان لیگ برتری از درگیری فیزیکی با یکدیگر، آنهم جلوی چشم هواداران ابایی ندارند، لطمه بزرگی برای فوتبال محسوب میشود.
از دست دادن بزرگمرد اخلاقمداری، چون جعفر کاشانی در روزهایی که حتی مدیران باشگاهها هم بیشتر به دنبال حاشیهسازی و حمایت چشمبسته از مربیان و بازیکنان جنجالسازشان هستند، بدون تردید ضربه جبرانناپذیری برای فوتبال است.
در این میان حرفهای جواد قراب، پیشکسوت استقلال جالب بود؛ مردی که در میدان فوتبال رقیب سرسخت کاشانی بود و بیرون از آن رفیق صمیمی. قراب از شوکه شدنش بابت شنیدن خبر رفتن کاشانی گفت و چیزهایی اضافه کرد که ثابت میکند فقط فردی از همان نسل است که درک میکند اخلاقمداری یعنی چه و مردی از همان جنس است که خوب میفهمد کاشانی چه دردی داشت و چه میگفت. امثال جواد قراب خوب میفهمند که چرا باید بابت از دست دادن کسی، چون جعفر کاشانی به عزا نشست و برای آینده فوتبال دل سوزاند.
جعفر کاشانی در حالی دیروز از جمع فوتبالیها پر کشید که همه خوب میدانیم در تمام این سالها چقدر دغدغه مسائل فرهنگی فوتبال و اخلاقمداری آن را داشت. خوب به یاد داریم که در روزهای اوج پرسپولیس چطور ستارههای تیم را بابت کجاخلاقیها سرزنش کرد و به دست آوردن پیروزی و قهرمانی به هر قیمت را زیر سؤال برد و باز هم همه خوب به یاد میآوریم که حرفهایش هیچگاه جدی گرفته نشد و خیلیها متهمش کردند به مشکل داشتن با سرمربی و بازیکن و....
حال امروز او در میان ما نیست و مثل همیشه به الگوی اخلاقمداری تبدیل شده و مثل همیشه مسئولان فوتبال از لزوم ترویج اخلاق در فوتبال حرف میزنند. دیروز حتی پیشنهاد شد که ورزشگاهی به نام کاشانی نامگذاری شود، ولی آیا انجام این کار دردی از فوتبال پرحاشیه، فاسد و بیاخلاق ایران دوا میکند. نکته اینجاست که درد کاشانی و امثال او این نامگذاریها و تعارف تکهپاره کردنها نیست. کاشانی آن روز که زنده بود کسی حرفش را نشنید و امروز هم هیچکسی بهدرستی به دنبال هدف عالی مدنظر او نمیرود، چون برایشان به صرفه نیست.
فوتبال ایران دیروز یک بزرگ دیگر را از دست داد. بزرگی که تا بود، نبود و دیده نشد و حالا که رفته همه میخواهند خودشان را نزدیک او نشان دهند، بهخصوص آنهایی که از عملی شدن حرفها و برنامههای کاشانی ضربه میخوردند از دیروز همانها تبدیل شدهاند به کسانی که دغدغه کار فرهنگی در فوتبال را دارند و به قول خودشان کار ریشهای را برای حل بحران اخلاق در فوتبال شروع کردهاند، درست مانند آنچه همیشه اتفاق میافتد و بعد از رفتن یک چهره و یک بزرگ همه دغدغهمند میشوند و دلسوز، اما دریغ از یک حرکت درست.
جعفر کاشانی دیروز از جمع فوتبالیها برای همیشه جدا شد و حالا دوباره ما ماندیم و یک فوتبال سراسر فساد، با این تفاوت که دیگر کاشانی وجود ندارد که حداقل نگران آینده این فوتبال و جوانانش باشد. خداحافظ آقای اخلاق، خداحافظ پیرمرد دوستداشتنی. فوتبال ایران کمکم گنجینههای ناب خود را از دست میدهد، مردانی که کسی را نمیتوان برای جایگزینی آنها در این فوتبال فاسد پیدا کرد.