سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: داستانهای امروز ما از لحاظ توجه به اسطورهها ضعیف هستند. این است که وقتی یک رمان منتشر میشود و میبینیم که نویسنده به اسطورهها توجه کردهاست ذوقزده میشویم و دوست داریم آن را به دیگران معرفی کنیم. به نظر میرسد رمان «رمق» لااقل از دو نظرگاه قابل توجه است.
رمق در بستر بازیهای فوتبال جام ملتهای آسیا در سال ۴۷ میگذرد. راوی رمان که درواقع قهرمان رمان هم است جوانی ۱۹ ساله است که میخواهد نقش پررنگی در میان گروههای مبارز داشته باشد، اما نمیتواند. در بزنگاهی که رئوف خودش هم انتظار آن را ندارد، ناگهان این افتخار را پیدا میکند که نقش مهمی در عملیات نهایی ایفا کند.
مجید اسطیری بهخوبی توانسته این موقعیت قهرمان داستانش را به موقعیت مرغان در منطقالطیر تشبیه کند و با این شبیهسازی به تردید و عذرآوری وی بعدی ویژه و اسطورهای بدهد. در حماسه عرفانی منطقالطیر مرغانی که باید به جستوجوی سیمرغ به کوه قاف بروند هرکدام در ابتدای سفر در برابر این دعوت عذر میآورند و میگویند که ظرفیت این مأموریت ویژه را ندارند، اما نهایتاً آنها با هم به جستوجوی سیمرغ میروند. نگرش اسطورهای نویسنده به داستان منطقالطیر نشاندهنده عمق بینش انسانی و اسطورهای وی است. همانطور که عطار نیشابوری نهاد بشر را میشناسد و میداند که غرایز و ترسهای بشر نوعی امتناع از فعالیتهای بزرگ و مبارزات اساسی را در وجود او پدید میآورند، نویسنده رمق نیز برای نشان دادن این ویژگی نهادی شخصیت قهرمانش از داستان منطقالطیر بهره برده است. سفری که رئوف در رمان رمق انجام میدهد گرتهبرداری شده از سفر مرغان در منطقالطیر است. او در اتاق کوچک خود صفحهای از منطقالطیر را روی دیوار چسبانده و مدام پیش چشم دارد. مرغان عذر میآورند، اما نهایتاً همگی راهی کوه قاف میشوند. کوه قاف رئوف کجاست؟
خاستگاه رماننویسی ما یک خاستگاه اشرافی-روشنفکری بوده است و جز این نیز نمیشد انتظار داشت؛ چون طبقات فرودست جامعه امکان تحصیلات و رسیدن به آن حد از توانایی و شناخت ادبی را نداشتهاند. از هدایت، جمالزاده، بزرگ علوی و دیگران تا چند دهه اکثر نویسندگان ما خاستگاه اشرافی-روشنفکری دارند و چیزی که چندان پا نمیگیرد ادبیات مردمی است. اما حالا به نظر میرسد اسطیری در این رمان قصد داشته تلاشی بکند برای یک کشف: کشف مفهوم مردم!
گشایش رمان با چنین کشفی آغاز میشود. راوی به این اکتفا نمیکند که با حضور در ورزشگاه امجدیه به تشویق تیم فوتبال ایران بپردازد بلکه به دنبال کشف مفهومی است که این انسانها در کنار هم شکل میدهند. این مفهوم چیزی فارغ از هویت فردی آنها است. این کشمکش آزادی در برابر مفهوم جمعی در دیگر شئون زندگی رئوف هم مهم است. مثلاً او که در امجدیه به دنبال حل شدن در مفهوم اجتماع است و از ناپدید شدن آزادیاش نمیهراسد، در جمع بچههای مبارز هیئت دوست ندارد آزادی و مستقل بودنش کمرنگ بشود. به نظرم همین توجه اسطیری به مفهوم «آزادی» درخور ستایش است. نویسنده سعی کرده نشان بدهد دغدغه کنشگری اجتماعی که برای جوانان در همه زمانها خیلی جذابیت دارد با پرسش فلسفی درباره «آزادی» عمق مییابد وگرنه مبارزی که این پرسش فلسفی را از خود نکرده باشد و به دنبال پاسخ آن نباشد قابلیت تبدیل شدن به یک قهرمان رمان را ندارد.