سرويس تاريخ جوان آنلاين: از دکتر نصرالله شیفته به دلیل پیشینه مطبوعاتی و سیاسی وی، آثار متعددی را با اشتیاق خوانده و در کتابخانهام نگاهداری کردهام. سال گذشته و در برانداز کتابهای عرضه شده در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، متوجه اثری خواندنی شدم به قلم آن مرحوم و با عنوان: «شوخی در محافل جدی». بر حسب آنچه عبدالرفیع حقیقت در دیباچه این اثر نگاشته بود، این کتاب چنین مضمونی داشت:
«کتاب حاضر که زیر عنوان شوخی در محافل جدّی شامل ۵۸۰ شوخی مختلف سیاسی و اجتماعی و ادبی مربوط به دوره پهلوی است، حاصل نیم قرن روزنامهنگاری شادروان دکتر نصرالله شیفته روزنامهنگار مشهور ایران و سردبیر روزنامههای مرد امروز و باختر امروز و سرانجام مدیر مجله دانشمند و نخستین رئیس انجمن دانشپژوهان ایران است که در طول مدت ۵۰ سال روزنامهنگاری خود با علاقهمندی ویژهای جمعآوری نموده است. لازم به توضیح است که نگارنده از سالهای بسیار دور ابتدا در هیئت تحریریه مجله دانشمند و سپس در انجمن دانشپژوهان ایران و انجمن ادبی و پژوهشی آفتاب حقیقت با مرحوم دکتر نصرالله شیفته پیرامون چاپ و انتشار آثار مربوط به حوادث سیاسی نیمقرن اخیر همکاری بسیار دوستانه و صمیمانهای داشتهام. به همین جهت به ترتیب کتابهای زندگینامه مبارزات سیاسی دکتر حسین فاطمی وزیر امورخارجه دکتر محمد مصدق و مدیر روزنامه باختر امروز در سال ۱۳۶۴ خورشیدی از طرف انتشارات آفتاب حقیقت و زندگینامه و مبارزات سیاسی دکتر محمد مصدق نخستوزیر محبوب و مشهور ایران در زمان سلطنت محمدرضا شاه پهلوی، از طرف انتشارات کومش در سال ۱۳۷۰ خورشیدی در تهران چاپ و منتشر گردید. دستنوشتههای کتاب شوخی در محافل جدّی نیز در همان زمان برای چاپ و نشر تحویل اینجانب شده بود. متأسفانه به علت گرفتاریهای متعدد در کارهای پژوهشی، تنظیم و تدوین و چاپ و انتشار این کتاب تاکنون به تأخیر افتاده است. اکنون، بسیار خرسندم که یکی دیگر از آرزوهای دیرین گردآورنده این کتاب که بعد از سالها بیماری سرانجام در اردیبهشت سال ۱۳۷۴ خورشیدی در خارج از کشور زندگی را بدرود گفته است به شادی روح آن مرحوم به عنوان هدیه شادی از طرف انجمن دانشپژوهان ایران به خوانندگان ارجمند تقدیم میگردد.».
اما دکتر شیفته نیز بر این اثر دیباچهای مبسوط دارد که هدف وی را از نگارش این کتاب بیشتر نمایان میکند. او در بخشی از این مقدمه و در نشان دادن موجباتی که موجب نگارش این مجموعه شده است، چنین مینویسد:
«در گردآوری این لطایف چند هدف داشتم که به اختصار چنین است:
۱- نخست آن که خوانندگان دریابند همه مذاکرات، بحثها، گفتگوها که در مجالس رسمی، جلسات هیئت وزیران و کنفرانسها و دیگر مراکز سیاسی و علمی و ادبی انجام میگیرد کاملاً جدی نیست، چه برخی از شرکتکنندگان در این جلسات، در لابهلای مذاکرات سیاسی، علمی، ادبی و ... با استفاده از یک لطیفه، شعر، ضربالمثل طنزگونه موجب انبساط خاطر حضّار میشوند که جلسات و مباحثات از حالت یکنواختی خود به در میآید.
۲ـ نکته دیگر آنکه در یک قرن اخیر بسیاری از رجال سیاسی، پارلمانی، اداری، دانشگاهی با آنکه از هوش و ذکاوت سرشاری برخوردار بودند به این نکته تظاهر میکردند که با ادای سخنی یا حرکتی در زیر ماسک بیحواسی، فراموشکاری و بیهوشی، حضّار ایشان را افرادی سادهلوح بنامند تا مورد لطف و محّبت همگان قرار گیرند زیرا بر اساس یک اصل مسلم در جامعه ما فرض عمومی بر آن است که رجال زیرک و باهوش، شیطانصفت و بند و بستچی و سودپرست هستند.
۳ـ نکته سوم آن است که بسیاری از رجال هوشمند و زیرک ما در قرن معاصر که در کنار دیکتاتورها، شخصیتهای تندخو قرار داشتند و با مأموران پلیس و جاسوسان اجنبی دچار مشکلاتی دست و پاگیر میشدند، آنها ناگزیر بودهاند در زیر این ماسک با رفتاری خندهآور و ادای کلماتی مضحک خود را از خطرات احتمالی برهانند. مثلاً بسیاری از رجال و شخصیتهای سیاسی، اداری و پارلمانی و ... را میشناسیم که با تظاهر به ثقل سامعه، یا کمحواسی، ضعفدید، کمی حافظه و حتی گم کردن عینک و فراموشی، حتی تمارض و ... از پاسخگویی صریح به پرسشهای جدّی به نحوی رندانه و زیرکانه طفره میرفتند که دو تن از نخستوزیران اسبق مانند (ساعد و بیات) سمبل این شیطنتها بودهاند. همواره از بیحواسی و بیهوشی استفاده میکردند. حتی مرحوم حکیمالملک بارها و بارها به بهانه ثقل سامعه سخنانی که نباید بشنود و انجام دهد، آن را ناشنیده میگرفت. از صدر مشروطه بسیاری از رجال امثال مشیدالدوله، امینالدوله، حتی ناصرالملک و دیگران همین که درمییافتند خواندن نامه یا مطلبی به مصلحتشان نیست و ایجاد تعهّدی میکند، به بهانه نداشتن عینک از خواندن و بحث در آن طفره میرفتند. یکی از صفات بارز (احمدشاه) در امضا نکردن نامهها و فرمانها و قراردادها، آن بود، چون همواره تظاهر به این امر میکرد که از دست زدن به اشیای آلوده و میکروبدار وحشت دارد، به همین دلیل باید از یک دستکش نازک سفید از قلم و کاغذ و ... استفاده کند، چنین وانمود میکرد که دستکش به همراه ندارد، لذا امضای آن را به بعد موکول میساخت.
۴ـ هدف دیگر نویسنده آن بود که برای ضبط در تاریخ و معرفی رجال و موقعشناسی و نکتهسنجی برخی از ایشان به منظور شناسایی روحیات و رفتار رجال سیاسی، اداری، اقتصادی و ادبی معاصر ما برای نسلهای آینده مدارکی در دسترس باشد.
۵ـ نویسنده در گردآوری این لطیفهها، از منابع مختلف گوناگون استفاده کرده است. بیشتر از همان شخصیتها که در متن شوخی قرار داشتند یا شنوندگان و حاضران در آن جلسات یا از دوستان روزنامهنگار یا از سیاستمداران و ارتشیان سالخورده و بازنشسته.
۶ـ وسواسی که نویسنده در گردآوری این شوخیها به کار میبردم، بیشتر بدان جهت بود که فقط از یک منبع آن را مورد استفاده قرار ندهم تا بعداً دچار مشکلاتی شوم، به همین مناسبت آن را دو سه بار با افراد مطلع و مطمئن مورد محک و آزمون قرار میدادم.
۷ـ نکته دیگر آن که در مورد برخی از لطیفهها که رجال یا راویان آن را برایم نقل میکردند، آنها برحسب ذوق و سلیقه خود با برخی حشو و زوائد نقل میکردند که گاهگاهی از ظرایف لطیف میکاست، به همین مناسبت سعی بر آن میکردم تا اصالت آن لطیفهها حفظ شود.
۸ـ عده زیادی چنین تصور میکردند که نقل این شوخیها به منظور دستانداختن رجال و سیاستمداران روز است، در حالی که این فرض به نحوی که در بالا بدان اشاره شده درست نبوده است.
بارها از شخصیتهای مختلف میشنیدم که به من میگفتند: آنچه درباره دیگران نوشتهای، کاملاً صحیح و جالب است، اما متأسفانه آنچه در مورد (اینجانب!) منتشر شده دور از حقیقت و انصاف است. با انتشار هر چه بیشتر شوخیها گله (اینجانبها!) به نحوی که گفته شد افزایش مییافت و بر مشکلات نویسنده افزوده میشد که سرانجام منجر به تعطیلی آن صفحه گردید.»