کد خبر: 971708
تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۳:۱۵
گذری بر مجموعه کنش و واکنش‌های سیاسی شهید آیت‌الله سید‌حسن مدرس
پس از کودتای سال ۱۲۹۹، رضاخان در تمام کابینه‌ها سمت وزارت جنگ را بر عهده داشت و سپس به فرماندهی کل قوا هم رسید. در کابینه مستوفی هم او وزیر جنگ بود و بر قدرت خویش می‌افزود. مدرس که مستوفی را در مقابل اعمال خودسرانه رضاخان ناتوان می‌دید، اقدام به استیضاح نمود
نیما احمدپور
سرويس تاريخ جوان آنلاين: روز‌هایی که بر ما می‌گذرد مصادف است با سالروز ایراد اولین نطق شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس در مقام ایفای وظیفه نمایندگی مجلس شورای ملی. او پس از سپری ساختن دوره‌ای به عنوان ناظر بر اسلامیت قوانین و به دلیل اثبات توانایی‌هایش، از سوی ملت به عنوان وکیل مجلس انتخاب و روانه مجلس شد. هم از این روی و در مقالی که در پی می‌آید، به رفتارشناسی سیاسی وی پرداخته‌ایم تا سخن از او و منش والایش، تنها به سالروز شهادتش محدود نشود. امید آنکه مقبول آید.

مجموعه فعالیت‌های شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس را از یک نگاه کلی می‌توان در چارچوب گفته‌ها، نظرات و فعالیت‌های وی در دورانی که در مجلس به کار نمایندگی مشغول بود، مورد توجه قرار داد. فعالیت‌های مدرس در مجلس، خود در حوزه‌های گوناگونی جای می‌گیرد که از آن میان، رفتار وی با دولت‌ها، واکنش‌های وی نسبت به رخداد‌های آن دوره که در چارچوب عمل سیاسی قرار می‌گیرد، از یک سو و دیگر فعالیت‌های مربوط به شغل نمایندگی و تلاش در راه تصویب قوانین که چهره‌ای اجتماعی به خود می‌گیرد، از سوی دیگر، دو جنبه اساسی از عمل مدرس را تشکیل می‌دهد.

دولت مهاجرت، نمادی از نبوغ سیاسی مدرس

در خصوص رفتار مدرس با دولت‌ها، چند حادثه بسیار مهم وجود دارد که زمینه‌ساز اقدامات عملی مدرس می‌گردد. از این میان، حادثه مهاجرت و مهاجران، یکی از نقاط عطف فعالیت‌های سیاسی مدرس محسوب می‌گردد. از این رهگذر، مجلس دوره سوم با جنگ جهانی اول مصادف شد. آلمان، اتریش و عثمانی با نام عمومی متحدان در یک سو قرار داشتند و روسیه، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و امریکا با عنوان متفقین در سوی دیگر صف‌آرایی کرده بودند. به هنگام وقوع جنگ جهانی اول، کابینه مستوفی‌الممالک، تدبیر امور کشور را در دست داشت. دولت روسیه بخش‌هایی از شمال و شرق ایران متصرف کرده و دولت انگلستان نیز از جنوب، خوزستان را تحت نفوذ خویش درآورده بود و دولت عثمانی هم به منظور جلوگیری از نفوذ روس‌ها، بخش‌هایی از آذربایجان را تصرف کرده بود. در این زمان، احمدشاه تصمیم می‌گیرد پایتخت ایران را به اصفهان انتقال دهد. در این حال گروهی از آزادیخواهان با نظر احمدشاه مبنی بر تغییر پایتخت، مخالفت کردند که در این زمینه، جلسات مشاوره‌ای متعددی تشکیل شد و سرانجام با پیشنهاد مدرس قرار شد یک دولت موقت به وجود آید تا جدا از دولت مرکزی، به اقداماتی در جهت مخالف بپردازد. این دولت از جانب متحدان به رسمیت شناخته شد. هدف از انجام این طرح نیز آن بود که در صورت پیروزی متحدان، حکومت رسمی ایران معرفی گردد و در صورت پیروزی متفقین، دولت مرکزی همچنان رسمیت داشته باشد تا از آسیب و تأثیر مخرب جنگ در امان بماند. در ادامه این سیاست، مهاجرت آغاز شد و ۲۷ نفر از وکلای مجلس همراه دیگر رجال به قم رفتند و در آنجا، مهاجران کمیته دفاع ملی را تشکیل دادند و مدرس، میرزا محمدصادق طباطبایی، نظام‌السلطنه‌مافی و سلیمان میرزا در رأس قرار گرفتند. مهاجران سپس از قم به کرمانشاه تغییر مکان دادند و در آنجا، پس از به هم خوردن اوضاع پایتخت و ایجاد هرج و مرج، دولت موقت را تشکیل دادند. ریاست این دولت با نظام‌السلطنه و مدرس وزیر دادگستری و اوقاف بود. با ادامه بحران، دولت موقت رهسپار عثمانی شد و ملاقات‌هایی با سلطان محمد پنجم پادشاه و دیگر مقامات عثمانی داشت. سرانجام، مهاجرت پس از دو سال با پایان جنگ‌جهانی پایان می‌یابد.

این عمل سیاسی که به همت مدرس و برخی دیگر از رجال سیاسی کشور صورت پذیرفت، نشانه‌ای از ذکاوت سیاسی این مجموعه می‌باشد که نظیر آن در کشور‌های دیگری همچون فرانسه نیز در دوره جنگ دوم جهانی اتفاق افتاد. در زمان جنگ جهانی دوم و به هنگام اشغال فرانسه، دولتی در شهر «ویشی» تشکیل شد. دولتی دیگر هم در دست دوگل بود. وقتی دوگل پیش رفت، تمام کار‌هایی را که مارشال پتن انجام داده بود، از میان بردند و اعلام کردند که آن قرارداد صحیح نبوده و رئیس اصلی حکومت، دوگل است.

حساسیت بر تکرار رضاخان در تمامی کابینه‌ها

از دیگر جنبه‌های قابل توجه در عمل سیاسی مدرس نسبت به فعالیت دولت‌ها، می‌توان از استیضاح مدرس نسبت به دولت مستوفی یاد کرد. ریشه‌های این استیضاح در حوادث پس از کودتای سال ۱۲۹۹ بود که رضاخان در تمام کابینه‌ها، سمت وزارت جنگ را بر عهده داشت و سپس به فرماندهی کل قوا هم رسید. در کابینه مستوفی هم او وزیر جنگ بود و بر قدرت خویش می‌افزود. مدرس که مستوفی را در مقابل اعمال خودسرانه رضاخان ناتوان می‌دید، اقدام به استیضاح نمود. سخن مدرس در مورد مستوفی با این مضمون که مستوفی چنین است: «ما رجالی داریم که همه‌شان خوب هستند. بعضی شمشیر برنده هستند برای موقعی، بعضی شمشیر مرصع جواهرنشانی‌اند که فقط در روز‌های بزم و ایام سلام باید به کمر بست. ممالک ما این روز‌ها احتیاج به شمشیر برنده فولادی دارد.»

آن‌گاه به تنهایی ورقه استیضاح دولت مستوفی را به خاطر روی کار آمدن نخست‌وزیری که بتواند در مبارزه با خودسری‌های رضاخان، توانا و قدرتمند باشد، به رئیس مجلس داد و طی نطق مشهوری که متضمن فلسفه سیاسی او، یعنی «موازنه عدمی و وجودی» است، مسائل جاری را تشریح کرد. رفتاری مشابه این رفتار سیاسی یک بار دیگر، زمانی که رضاخان مقام رئیس‌الوزرایی داشت، تکرار شد. فعالیت‌های مستبدانه رضاخان و فشار بر مجلس و مردم و دستگیری و توقیف آزادیخواهان، مدرس و یاران او را بر آن داشت تا در جلسه هفتم مرداد ۱۳۰۳، ورقه استیضاح را به رئیس‌مجلس تقدیم کنند. در این استیضاح‌نامه چنین آمده بود: «اینجانبان راجع به موارد ذیل از آقای رئیس‌الوزرا استیضاح می‌نماییم:
۱‌ـ سوء سیاست نسبت به داخله و خارجه.
۲‌ـ قیام و اقدام بر ضد قانون‌اساسی و حکومت مشروطه و توهین به مجلس شورای ملی.
۳‌ـ تحویل ندادن اموال مقصرین و ... به خزانه.
حائری‌زاده، عراقی، کازرونی، مدرس، اخگر، ملک‌الشعرا‌ء و سیدحسن زعیم».

نفی جمهوری‌خواهی رضاخانی

جنبه‌ای دیگر از برخورد مدرس با دولت‌های وقت، پرداختن به ماجرای جمهوری‌خواهی بود. در جلسه ۳۰/۱۲/۱۳۰۲، طرح سه ماده‌ای تغییر رژیم مشروطه به جمهوری به وسیله تدین و ۱۴ امضای دیگر به رئیس مجلس داده شد. این طرح با اشاره به این‌که همه مردم ایران از رژیم مشروطه ناراضی هستند و طی تلگراف‌های عدیده طالب جمهوری می‌باشند، سه ماده ذیل را به مجلس ارائه کرد:

۱- تبدیل رژیم مشروطه به جمهوری.
۲- اختیار دادن به وکلای دوره پنجم تا در قانون اساسی موافق مصالح مملکت در رژیم جدید تجدیدنظر کنند.
۳- پس از معلوم شدن نتیجه آرای عمومی، تغییر رژیم به وسیله مجلس شورای ملی اعلام شود.

طرح یاد شده به کمیسیون ارجاع شد تا در آن مطالعه شود و در فاصله تعطیلات عید، مدرس، هدف از تغییر رژیم و جمهوری رضاخانی را برای مردم بیان کرد. او عقیده داشت:
«من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم تقریباً و بلکه حقیقتاً جمهوری بوده است، ولی این جمهوری که می‌خواهند به ما تحمیل کنند، بنا به اراداه ملت نیست، بلکه انگلیسی‌ها می‌خواهند به ما تحمیل کنند و حکومتی را که صددرصد دست‌نشانده و تحت اراده خودشان باشد در ایران مستقر سازند و از همه مهم‌تر، به واسطه مخالفت احمدشاه با قرارداد و خواسته‌های انگلیسی‌ها می‌خواهند از او انتقام بگیرند. اگر واقعاً نامزد و کاندیدای جمهوری، فردی آزادیخواه و ملی بود، حتماً با او موافقت می‌کردم.» مخالفت‌های مدرس سرانجام به باز پس‌گیری این طرح و انصراف طراحان آن از ادامه ماجرا انجامید.

مدرس و تحمیل خسارت بار وثوق‌الدوله

برخورد مدرس با قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله، از جمله دیگر رویکرد‌های عملی مدرس در حوزه مقابله دولت‌هاست. قرارداد یادشده به امضای «وثوق‌الدوله» و سرپرستی «کاکس» وزیر مختار انگلستان رسیده بود. در مجموعه آرشیو مجلس سندی به صورت نامه وجود دارد که در بدو انتشار قرارداد ۱۹۱۹، مدرس و یارانش به احمدشاه نوشتند و آن را به صورت نامه سرگشاده بین مردم پخش کردند. در این سند، مساعدت‌های هیئت دولت در پذیرش تقاضای امتیازات مهم و واگذاری امتیازات ضد منافع ایران به همسایگان را محکوم و این قبیل مسائل را از اختیارات و وظایف مجلس شورای ملی برمی‌شمارد. رساله «ابطال‌الباطل» نوشته عبدالله مستوفی، در رد قرارداد نیز به دستور مدرس نوشته شد.

از مجموع موضع‌گیری‌ها و سخنان مدرس در برابر فعالیت دولت‌های گوناگون چنین بر می‌آید که مدرس در چارچوب نظری و اندیشه‌ای خویش، اصول و قواعدی را بنا نهاده بود که از آن به عنوان ابزاری برای سنجش فعالیت‌های یاد شده بهره می‌جست. همخوانی میان اصول یادشده با فعالیت‌های دولت، بی‌شک حمایت و پشتیبانی او را به همراه داشت و ناسازگاری میان فعالیت دولت‌ها با اصول و قواعد مبنایی مورد نظر مدرس، مخالفت او را برمی‌انگیخت. از این رهگذر، شاید هیچ دولتی به اندازه دولت رضاخان، چه پیش از روی کار آمدن و چه هنگام به دست گرفتن قدرت، با مخالفت‌های مدرس رو به رو نشد. او بر اساس این چارچوب فکری و عقیدتی، پیش از روی کار آمدن رضاخان و در حالی که احمدشاه در خارج به سر می‌برد، تلاش دارد تا مانع از تغییر رژیم شود. مدرس، رحیم‌زاده صفوی مدیر روزنامه آسیای وسطی را به عنوان سفیر خود به پاریس اعزام می‌نماید تا ضمن ملاقات با احمدشاه، اوضاع کشور را به اطلاع وی برساند و از او می‌خواهد تا در صورت امکان، روزنامه‌ای به دو زبان فارسی و فرانسه بنویسد و حقایق احوال ایران را به سمع عالمیان برساند. افزون آن که به او توصیه می‌کند تا پس از ملاقات با احمدشاه به مسکو رفته و تا آنجا که امکان دارد در روشن شدن اوضاع ایران و کشف اشتباهات مأموران روسی در تهران، نزد سیاستمداران مسکو تلاش نماید و بکوشد تا مقامات روسی را به مخالفت با رضاخان برانگیزد. نماینده مدرس پس از تشریفات معمولی در ملاقات با احمدشاه، پیام مدرس را بیان می‌کند. این پیام حکایت از چگونگی تفکر مدرس در ارتباط با فعالیت‌های رضاخان دارد. او در این زمینه چنین اظهار می‌دارد: «آقای مدرس پیغام داده‌اند که شاه مستحضرند من و رفقای من با تمام قدرت و نیرو در تأیید مبانی مملکتی می‌کوشیم و از هیچ فداکاری و جانبازی مضایقه نداریم. این کار‌ها به خاطر علاقه‌مندی به اعلیحضرت و پادشاهی است، بلکه گردش روزگار مسائلی را پیش آورده که بزرگ‌ترین و مقدس‌ترین مبانی ایمانی ما دستخوش نابودی است. تغییر رژیم فعلی ایران در حال حاضر، مفهومش اخلال مبانی ایمانی و قومیت ایرانی است و غرض این است که هرگاه مقصود دیگران تنها عبارت از برداشتن شاه بود، من که مدرس هستم، صریحاً می‌گویم به مبارزه می‌پرداختم، اما بر من ثابت شده که معنای تغییر رژیم، یعنی تمام چیز‌هایی که باعث انتظام رشته‌های مختلف حیات ما بوده است. همان چیز‌هایی که ایرانی را از سخت‌ترین مخاطرات خلاصی بخشیده است.»

مشاهده آینده ایران در آئینه تغییر رژیم قاجار

مدرس بر اساس تجربیات و دیده‌ها و شنیده‌های خویش، با پیش‌بینی آنچه اتفاق خواهد افتاد، عقیده دارد که در رژیم جدیدی که نقشه آن را برای ایران بینوا طرح کرده‌اند، نوعی از تجدد به ما داده می‌شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه، تقدیم نسل‌های آینده خواهد نمود، چنانکه خود گفته است: «قریباً چوپان‌های قریه‌های قراعینی و کنگاور، با فکل سفید و کراوات خودنمایی می‌کنند، اما در زیباترین شهر‌های ایران، آب لوله و آب تمیز برای نوشیدن مردم ایران پیدا نخواهد شد. ممکن است شمار کارخانه‌های نوشابه‌سازی افزون گردد، اما کوره آهن‌گدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت. در‌های مساجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سیل رمان‌ها و افسانه‌های خارجی که در واقع جز تحسین کرد فرنگی چیزی نیستند، به وسیله مطبوعات و پرده‌های سینما به این کشور جاری خواهد گشت، به طوری که پایه افکار را عقاید و اندیشه‌های نسل جوان از دختر و پسر تدریجاً بر بنیاد همان افسانه‌های پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیت مغرب و معیشت ملل مترقی در رقص و آواز و دزدی‌های عجیب آرسن‌لوپن و بی‌عفتی‌ها و مفاسد اخلاقی دیگر خواهد شد، مثل آن که آن چیزها، لازمه متمدن بودن است.»

ترسم نرسی به کعبه‌ای اعرابی!

مخالفت‌های مدرس پس از روی کارآمدن حکومت رضاخان همچنان ادامه می‌یابد و این بدان دلیل است که او عقیده دارد یک سرباز به کار پادشاهی نمی‌آید. بیان گوشه‌ای از گفتگو‌های مدرس و رضاشاه به نقل از همسر تیمورتاش، تأییدکننده این موضع مدرس است. همسر تیمورتاش می‌گوید:
«در آن ایام که رضاخان بیش از چند ماهی نبود به سلطنت رسیده بود، یک شب... به منزل ما آمد و در اتاق با تیمورتاش، صحبت می‌کردند که مدرس... وارد شد... شنیدم که مدرس به رضاخان می‌گفت: تو سرباز خوبی هستی و می‌توانی از مرز‌ها محافظت کنی، ولی به درد سلطنت نمی‌خوری! در این دیدار مدرس به رضاخان پیشنهاد کرد که من خیر و صلاح تو را می‌خواهم، دست از این کار‌ها بردار و کار مردم را به خودشان واگذار کن.» همسر تیمورتاش ادامه می‌دهد: جلسه دوم به فاصله ۱۰ شب دیگر تشکیل شد. این بار هم از مذاکرات داخل اتاق چیزی نفهمیدم، ولی وقتی از اتاق بیرون آمدند، شنیدم... رضاخان به مدرس می‌گفت: در ایران دو مرد وجود دارند، حیف که نمی‌توانند با هم کار کنند..؛ و مدرس گفت:
ترسم نرسی به کعبه‌ای اعرابی/ این ره که تو می‌روی به ترکستان است/..؛ و هر دو با گلایه از یکدیگر جدا شدند.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار