سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: بسیاری از ما از اینکه مدرسه کنار خانهمان باشد ناراحت و دلخور میشویم. زمانی که به دنبال منزل چه برای خرید و چه برای اجاره میگردیم یکی از مواردی که به آن خیلی دقت میکنیم این است که مدرسه در آن کوچه یا خیابان نباشد. به دلایل مختلفی کسی دوست ندارد مدرسه نزدیک منزلش باشد. یکی از دلایل سر و صدای بچههاست. دلیل دیگر ازدحام والدین برای آوردن فرزندانشان به مدرسه در صبحها و بردن فرزندانشان از مدرسه در ظهرها که ازدحام و ترافیک بسیاری را ایجاد میکند، اما دلیل بسیار مهم دیگری وجود دارد و آن هم تأثیر مستقیم حضور مدرسه بر قیمت خانههای هر کوچه و خیابان است. به عبارتی وجود و حضور مدرسه باعث میشود مثل یک پتک بر سر قیمت و ارزش خانهها بخورد. البته همین یک دلیل میتواند عامل نارضایتی اهالی آن محله را هم فراهم کند، اما یک سؤال؛ ساختمان مدرسه کجا باید باشد که همه راضی باشند؟ اگر مدرسهها در کوچه و خیابان نباشند پس کجا باشند؟ آیا باید در وسط اتوبان و بزرگراهها باشند یا خارج از شهرها و در کوه و بیابان؟
تابستان امسال یکی از مدارس پایتخت که شعبههای متعددی هم در سطح شهر دارد، ساختمان شعبه یوسفآباد خود را که یک آپارتمان کوچک در یکی از خیابانهای یوسفآباد بود به خیابان دیگری در همان منطقه که مساحت ساختمان بیشتر و فضای آموزشی بهتر و بزرگتری دارد انتقال داد. به محض انتقال مدرسه به خیابان جدید، ساکنان به جای استقبال از آیندهسازان این مملکت دست به اعتراضهای عجیب و غریبی زدند که به دور از شأن یک انسان متمدن و شهرنشین بود. این نقل و انتقال همزمان با آغاز دوره تابستانی دانشآموزان بود. همسایههای معترض تمام شیشههای مدرسه را شکستند و دانشآموزان را تهدید کردند که با چوب و سنگ دست و پایتان را میشکنیم و با شهرداری رایزنی کردند تا شهرداری با بلوکهای بتونی جلوی در مدرسه را ببندد و کسی نتواند وارد مدرسه شود. معلمان و مدیر مدرسه را کتک زده و مجروح کردند و خلاصه اینکه کار به شکایت و پلیس ۱۱۰ و کلانتری و دادگاه کشیده شد. از آنجایی که مدرسه محل تحصیل علم و دانش است دادگاه هم، به نفع مدرسه رأی داد که در صورت ایجاد هرگونه مزاحمت و خسارت جانی و مالی به مدرسه، اهالی محله باید جبران خسارت کنند.
تمام ناراحتی و مشکل اهالی این خیابان این است که با آمدن مدرسه، قیمت خانههای آنان پایین آمده و به عبارتی «توی سر ملکهایشان خورده است.» یکی از اهالی که به تازگی آپارتمانی را در این خیابان خریداری کرده با گریه و شیون میگوید: من این آپارتمان را متری ۵۰ میلیون تومان خریدهام؛ حالا با وجود این مدرسه کسی ملک مرا نمیخرد. سایر ساکنان هم از همین دست صحبتها دارند و تمام ناراحتیشان کم شدن ارزش داراییشان است و در این میان اصلاً به چیز دیگری فکر نمیکنند. به این فکر نمیکنند که مدرسه کجا باید باشد؟ فکر نمیکنند که فرزندان خودشان هم در مدرسهای درس میخوانند که حتماً در کوچه و یا خیابانی قرار دارد و آنجا هم ساکنانی دارد. آیا ساکنان محله مدرسه فرزندانشان، آنها را تهدید به ضرب و جرح میکنند؟ که اگر اینگونه باشد آنها چه کار میکردند؟ اصلاً فکر نمیکنند بچههای مردم کجا باید درس بخوانند؟ حتماً اینگونه فکر میکنند که این خیابان نباشد، هر خیابان دیگری باشد اصلاً مهم نیست؟ انسانهای خودخواهی که فقط به خود و مال و اموال خود فکر میکنند ولا غیر.
سؤال دیگری که پیش میآید این است که آیا اهالی محلههای دیگر در جنوب یا حتی شمال شهر هم با اولیای مدرسه و دانشآموزان بیدفاع، همین رفتار را میکنند؟ بر فرض آیا ارزش املاک شمیران تهران بالاتر است یا خیابان یوسفآباد؟ قطعاً ارزش و قیمت املاک با هم قابل قیاس نیست، ولی گویا فرهنگ ساکنان هر محله در این زمینه تعیینکننده رفتار آنان است. ناگفته نماند که یوسفآباد یکی از محلات قدیمی تهران است که مردمانی با اصالت و متدین با فرهنگ بسیار غنی دارد. مردمانی که در یک گفتوگوی ساده، سادگی و اصالت را میتوان از چهره و گفتارشان دید. قطعاً مردمانی که در خیابان مورد نظر ساکن هستند را نباید با دیگر اهالی یوسفآباد یکی دانست. رفتار اهالی این خیابان نشان داد که ساکنان این خیابان مردمان تازه به دوران رسیدهای هستند که در همین اوضاع نابسامان اقتصادی کشور یکشبه پولدار شده و تصور میکنند دنیا بر سر انگشتان آنان میچرخد. رفتار عجیب و غیرعادی اهالی این خیابان فقط نشان میدهد پول شعور و فرهنگ نمیآورد. پول انسانیت و عقل نمیآورد. پول برای قشر تازه به دوران رسیده فقط خودخواهی میآورد.
اول مهر شد و مدرسهها باز شد. دانشآموزان این مدرسه سال تحصیلی خود را با تهدید و رعب و وحشت آغاز کردند. معلمان این مدرسه با آلودگی صوتی که اهالی این خیابان تولید میکنند تا مانع تدریس معلمان شوند روزهای اول مهر را خود را سپری میکنند. واقعاً با چنین مردمانی چه باید کرد؟ بیمهری با امیدهای آینده و فرداسازان این مرزو بوم در ماه مهرورزی شایسته نیست.